روزياتو/ بدون شک شما نيز دستکم نام قانون مورفي (Murphy’s Law) را شنيده ايد اما اگر اطلاعات دقيقي در مورد اين قانون جالب نداريد در ادامه با هم همراه باشيد. تصور کنيد در يک اتوبان هستيد و هشت رديف خودرو در يک ترافيک سنگين گير افتاده اند. شما براي رفتن به خانه عجله داريد اما متوجه مي شويد، که در کمال نااميدي، ظاهراً تمامي صف هاي ديگر به غير از صف شما در حال حرکت هستند. شما خط خود را تغيير مي دهيد و با زحمت فراوان و در حالي که احساس زرنگي مي کنيد خط خود را تغيير مي دهيد. اما به محض اينکه اين کار را کرديد انگار که خط جديد نيز متوقف شده و بقيه خطوط (حتي خطي که به تازگي آن را ترک کرده ايد) در حال حرکت است. به دنياي جذاب قانون مورفي خوش آمديد. اين قانون مي گويد که اگر قرار باشد اتفاق بدي رخ دهد رخ خواهد داد و بدترين اتفاقات ممکن است در بدترين شرايط و لحظات ممکن رخ دهد.
اين قانون معمولاً براي افراد بسيار بدشانس به کار رفته و بدين معناست که که همه چيز در بدترين و نامناسبت ترين وقت ممکن به خطا مي رود. البته اين بدان معنا نيست که يک قدرت اسرارآميز باعث چنين شرايطي مي شود بلکه اين ماييم که باعث مي شويم اين قانون معني داشته باشد. هنگامي که همه چيز خوب پيش مي رود هيچ کسي به دليل آن فکر نمي کند و انتظار داريم که همه چيز بر وفق مرادمان پيش برود. اما وقتي که اوضاع بد پيش مي رود به دنبال دليل يا دلايل مي گرديم. به پياده روي فکر کنيد. چند بار شده به مقصدي رسيده و به خود گفته باشيد: «واووو، چقدر خوب راه مي روم»؟ اما ناگهان در حالي که روي لبه پياده رو راه مي رويد زمين خورده و پوست زانويتان کنده مي شود. آنگاه است که به احتمال بسيار زياد از خود مي پرسيد چرا اين اتفاق براي شما بايد بيفتد. قانون مورفي به تمايل ما براي تمرکز بر موضوعات و پيامدهاي منفي و ناديده گرفتن موارد مثبت تاکيد دارد.
اين قانون بر پايه احتمالات بوده و تجسم ما را به چالش مي کشد. قانون مورفي و انشعابات آن بارها در کتاب ها و مقالات مورد بحث قرار گرفته و حتي قهوه خانه ها، کافه ها و فيلم هايي به نام قانون مورفي موجود است. اما قانون مورفي قانون نسبتاً جديدي است و تاريخچه آن به اواسط قرن گذشته باز مي گردد. يک شعبده باز به نام آدام هالک شيرک در سال ۱۹۲۸ در مقاله خود با عنوان On Getting Out of Things نوشت که در يک حرکت شعبده بازي، از هر ۱۰ موردي که احتمال اشتباه در آن ها اشتباه وجود دارد در ۹ مورد اشتباه رخ خواهد داد. قبل از اينکه اين قانون با نام مورفي شناخته مي شود از آن با عنوان قانون سود (Sod’s Law) ناميده مي شد و بدين معنا بود که هر اتفاق بدي که ممکن است براي يک ادم بيچاره رخ دهد رخ خواهد داد. حتي امروزه نيز از همان نام قديمي براي قانون مورفي استفاده مي شود.
بدون شک شما نيز دستکم نام قانون مورفي (Murphy's Law) را شنيده ايد اما اگر اطلاعات دقيقي در مورد اين قانون جالب نداريد در ادامه با هم همراه باشيد.
قانون مورفي از کجا مي آيد؟
باور بکنيد يا نه، مردي به نام مورفي وجود که در ايالات متحده زندگي کرده و در سال ۱۹۹۰ درگذشت. سروان ادوارد اي مورفي جونيور، يکي از مهندسان نيروي هوايي ايالات متحده بود. او در طول عمرش در آزمايشات مهندسي بسياري شرکت کرده بود اما بخت باعث شد در يک آزمايش بسيار خاص شرکت کند که به ابداع قانون مورفي منتهي شد. در سال ۱۹۴۹، در پايگاه هوايي در کاليفرنيا که ادوارد مورفي در آن خدمت مي کرد، افسران در حال انجام تست هاي بودند تا بتوانند يک بار براي هميشه دريابند که يک انسان تا چه اندازه مي تواند در برابر قانون جاذبه مقاومت کند. آن ها اميدوار بودند که بتوانند از يافته هايشان براي توسعه طرح هاي هواپيماهاي آينده استفاده کنند.
تيم محققان از يک سورتمه راکتي به نام Gee Whiz استفاده کردند تا بتوانند نيروي توليد شده هنگام تصادف هواپيما را اندازه گيري کنند. اين سورتمه با سرعت بيش از ۲۰۰ مايل بر ساعت در حال پايين آمدن از يک مسير سرازيري نيم مايلي بود که ناگهان متوقف شد. مشکل اين بود که براي انکه اعضاي تيم تحقيقاتي دريابند که يک انسان تا چه اندازه نيروي جاذبه را مي تواند تحمل کند، مجبور بودند از يک انسان واقعي استفاده کنند و اينجا بود که سرهنگ جان پل استپ وارد عمل شد. او پزشک نيروي هوايي بوده و داوطلب شد که مسافر اين سورتمه راکتي باشد. در طي ماه ها او بارها سوار اين سورتمه شده و جراحات سختي برداشت. او به خاطر علم، استخوان هاي شکسته، ضربه مغزي ها و خونريزي درون چشمي را تحمل کرد.
مورفي در يکي از اين تست ها شرکت کرده و يک هديه همراه خود داشت: دسته اي سنسور که که روي گيره نگهدارنده دکتر استپ روي سورتمه راکتي نصب مي شد و مي توانستند مقدار دقيق نيروي جاذبه (G-force) هنگام متوقف شدن سورتمه راکتي را اندازه گيري کرده و بدين ترتيب داده هاي بدست آمده را معتبر سازند. داستان هاي زيادي در مورد اتفاقاتي که آن روز رخ داد وجود دارد و دو داستان در شکل گيري قانون مورفي امروزي سهيم بودند. تست اول با حضور سنسورهاي مورفي به شکست انجاميد زيرا به دليل اتصال نامناسب و اشتباه سنسورها، نيروي اندازه گيري محاسبه شده صفر بود. وقتي که مورفي متوجه اشتباه در اتصال شد، به انتقاد از يکي از تکنسين ها پرداخته و او را عامل اشتباه دانست.
او در آن حال جمله اي با اين محتوا به زبان مي آورد: «اگر دو راه براي انجام يک کار وجود داشته باشد و يکي از آن ها منجر به يک فاجعه شود، يکي کار را به همين شکل [حالت منجر به فاجعه] انجام خواهد داد». ساعتي بعد مورفي به پايگاه هوايي محل خدمت خود باز مي گردد اما استپ که انساني بسيار شوخ و باهوش بود، جهان شمولي صحبت هاي مورفي را دريافته و در کنفرانس خفري اعلام کرد که امنيت تيم سورتمه راکتي به خاطر آگاهي از قانون مورفي بوده است. او در اين کنفرانس خبري گفت که قانون مورفي بدين معناست که :«هر چيزي که امکان خراب شدن داشته باشد خراب خواهد شد». به همين دليل قانون مورفي به سرعت در جهان منتشر شده و در دهه ۱۹۷۰ در قالب يک کتاب منتشر شد. از آن زمان به بعد اين قانون گسترده تر شده است.
اعتقاد به سرنوشت و قانون مورفي
وقتي که به يک پريز برق مي رسيم که دوشاخه مورد نظر ما تنها براي اتصال به يکي از آن ها طراحي شده، ۵۰ درصد احتمال متصل شدن به دوشاخه درست وجود دارد اما همزمان احتمال انتخاب پريز اشتباه نيز ۵۰ درصد است. شايد اعتقاد به سرنوشت يکي از مهم ترين دلايل باور به قانون مورفي و درست بودن آن باشد. اعتقاد به سرنوشت باوري است که بر اساس آن همه ما در مقابل سرنوشت و چيزي که از قبل تعيين شده بي دفاع هستيم. اين بدان معناست که اتفاقاتي که برايمان رخ مي دهند اجتناب ناپذير هستند، براي مثال همان زخمي شدن زانو هنگام راه رفتن. بر اساس سرنوشت گرايي، يک قانون کلي جهان شمول وجود دارد که از بازي کردن با ما لذت مي برد.
اعتقاد به سرنوشت با اختيار انسان در تضاد است و همه ما در انتخاب هايمان آزاد هستيم و عواقب اين تصميمات نيز از پيش تعيين نشده و به خودمان مربوط است. شايد باور به قانون مورفي نتيجه تصادم اختيار انسان و اعتقاد به سرنوشت است. از يک طرف قانون مورفي ناداني انکارناپذير انسان را به او يادآور مي شود. اگر شانسي براي انجام يک کار اشتباه به ما داده شود همه ما در حدود نيمي از موارد اين کار اشتباه را انجام خواهيم داد اما اين موضوع به انتخاب هاي خودمان باز مي گردد. از طرف ديگر، بر اساس قانون مورفي، به اين نکته تاکيد دارد که انسان بر همه چيز کنترل ندارد، همان چيزي که باعث مي شود ما در کندترين خط ترافيک گرفتار شويم. اما قانون مورفي هيچ چيز را ثابت نکرده و حتي توضيح نيز نمي دهد. اين قانون تنها يک حکم ساده دارد: اينکه همه چيز بد پيش خواهد رفت.
اما بايد بدانيد که نيروهاي ديگري نيز غير از قانون منفي نگرانه مورفي وجود دارند. در طرف ديگر ماجرا، روديارد کيپلينگ مي گويد که مهم نيست چند بار يک تکه نان را در هوا رها کنيد، در هر صورت قسمت کره اي پايين خواهد بود. با اين وجود نويسنده «کتاب جنگل» جمله معروف ديگري نيز دارد: زندگي سخت است، حتي به ميزاني خنده آور. در مورد نان کره اي هم بايد به اين موضوع توجه داشته باشيد که يک قسمت نان کره اي از ديگري سنگين تر است و همين موضوع باعث مي شود که قسمت کره اي پايين بماند. اين بدان معناست که در راه فرود آمدن، قسمت سنگين به خاطر قانون جاذبه به سمت پايين مي چرخد.
قانون مورفي و قانون انتروپي
در واقع قانون مورفي با يک قانون طبيعي حمايت مي شود: قانون انتروپي (entropy). اين قانون بيشتر در مطالعات ترموديناميک کاربرد دارد- اينکه چطور انرژي از يک حالت به حالت ديگر تغيير مي يابد- و مي گويد که در دنياي ما، سيستم ها به سمت بي نظمي و ناهنجاري تمايل دارند. انتروپي که قانون دوم ترموديناميک نيز ناميده مي شود، اين باور قانون مورفي مبني بر اينکه چيزي که احتمال خراب شدن داشته باشد خراب خواهد شد را حمايت مي کند.
جلوگيري از قانون مورفي
اگر چه بسياري از ما هنگام احساس درماندگي در مواقع و حوادث خاص، به قانون مورفي باورمند مي شويم، برخي ديگر آن را يک ابزار مي دانند. دستکم يک نفر آن را يک معادله رياضي مي داند که مي تواند احتمال به بيراهه رفتن يک فرآيند را پيش بيني کند. جو پل، يک مهندس زيست شناسي در دانشگاه بريتيش کلمبيا فرمولي را طراحي کرده که وقوع قانون مورفي را پيش بيني مي کند.
در اين فرمول از يک ثابت، يک مولفه ناثابت و چندين مولفه متغير استفاده شده است. پل از اهميت واقعه، پيچيدگي سيستم مورد نظر، ضرورت و اضطراري بودن نياز به کار کردن سيستم و تعداد دفعاتي که سيستم مورد استفاده قرار مي گيرد به عنوان متغيرهاي اين فرمول استفاده مي کند. قانون مورفي به مهندسان، برنامه نويسان کامپيوتري و دانشمندان يادآور مي شود که سيستم ها به شکست منجر خواهند شد. در برخي از موارد شکست يا خرابي يک سيستم به معناي اين است که آزمايش بايد تکرار شود. در موارد ديگر نتيجه يک شکست مي تواند بسيار پرهزينه باشد.
قانون مورفي در هر موضوعي مي تواند کاربرد داشته باشد؛ براي مثال احتمال بارش باران در روزي که شما ماشين تان را شسته ايد بيشتر است، شماره اي که اشتباه مي گيريد هيچگاه اشغال نخواهد بود، وقتي دستتان به شدت کثيف است بيني تان شروع به خاريدن مي کند، وقتي نمي خواهيد کسي را ببينيد احتمال ديدن او بيشتر خواهد يافت و بسياري ديگر.
بازار