نماد آخرین خبر

کوه به کوه نمی رسد اما آدم به آدم می رسد

منبع
بروزرسانی
نگاه/ در کوهستاني دو روستا قرار داشتند، يکي بالاکوه نام داشت و ديگري پايين کوه . چشمه اي پر آب از دل کوه مي جوشيد. آب اين چشمه از روستاي بالاکوه مي گذشت و سرازير مي شد و از آنجا به روستاي پايين کوه مي رسيد. هر دو روستا از آب آن چشمه سيراب مي شدند در بالاکوه ارباب سودجويي که دوست داشت زمين‌هاي پايين کوه را صاحب شود .چه طور؟ راهش را پيدا کرده بود . ارباب تصميم گرفت مانع رسيدن آب چشمه به پايين کوه شود .زمينهاي پايين کوه خيلي زود خشک شدند و مردم پايين کوه به همراه کدخدايشان پيش ارباب بالاکوه رفتند تا علت قطع شدن آب را بفهمند. ارباب جواب داد : آب از چشمه دامنه بالا کوه بيرون مي آيد، چرا بايد آن را مفت و مجاني به پايين کوه ها بدهم ؟ از امروز اگر آب مي‌خواهيد بايد براي من کار کنيد . کدخدا به ارباب گفت : آبادي ما و شما در دامنه اين دو کوه است و اگر روز اول اين دو در کنار هم بودن امروز چشمه مال هر دو آبادي بود . ارباب با خشم گفت : حرف بيحود نزن بالاکوه بالاکوه است و پايين کوه پايين کوه. اين دو هرگز به هم نمي رسند. مدتي گذست روستاييان پايين کوه در فکر بودند که چگونه مي توانند مشکل را حل کنند ! تا اينکه فکري بخاطرشان رسيد . تعداد زيادي چاه در پايين کوه زدند آب چشمه از زير زمين در چاه ها ريخت و باعث شد چشمه خشک شود. ارباب که ديد زمين هايش در حال خشک شدن است پيش کدخداي پايين کوه رفت و از او خواست به زمينهاي او نيز آب بدهد. کدخداي پايين کوه گفت: اولاً آب از پايين به بالا نمي رود بعد هم يادتان باشد که گفتي کوه به کوه نميرسد اين حرف درستي است اما بدانيد: آدم به آدم ميرسد.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره