داستانک/ ساده زیستی ابوذر

راسخون/ ابوذر فرمود: آذوقه و پس انداز من در زمان پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم هميشه يک من خرما بوده، و تا زنده ام از اين مقدار زياده نخواهم کرد.
عطاء گويد: ابوذر را ديدم لباس کهنه اي به تن کرده و نماز مي خواند، گفتم: ابوذر مگر لباس بهتري نداري؟ گفت: اگر داشتم دربرم مي ديدي.
گفتم: مدتي ترا با دو جامه مي ديدم، گفت به پسر برادرم که محتاج تر از خودم بود دادم، گفتم: به خدا تو خود محتاجي، سر به آسمان بلند کرده و گفت: آري بار خدايا به آمرزش تو محتاجم.
سپس گفت: مثل اينکه دنيا را خيلي مهم گرفته اي، اين لباس که در تن من مي بيني و لباس ديگري که مخصوص مسجد است، و چند بز براي دوشيدن و نان خورش دارم، چارپائي دارم که آذوقه ام را به آن حمل و نقل مي کنم، و زني دارم که مرا از زحمت تهيه غذا آسوده مي کند، چه نعمتي برتر از آن که من دارم؟
به ابوذر گفتند: آيا ملکي تهيه نمي کني چنانکه فلان کس و فلاني تهيه کرده اند؟
گفت: مي خواهم چه کنم براي اينکه آقا و ارباب شوم، هر روزي يک شربت از آب با شير و هفته اي يک پيمانه گندم مرا کفايت مي کند
پيغمبر و ياران 1/47 - اعيان الشيعه (جندب) ص 329 - 347