طنز/ حکیم تو خوابی یا تو نتی؟

راه راه/ سعدي همينطور که از اتاقش بيرون ميآمد گفت: چندنفر وصلن؟ حافظ گفت: من وصل بودم و هستم. سهراب زانوهايش را بغل کرد و گفت: از ظهر سرعت نداره، هيچي هم باز نميشه.
فردوسي از زير پتو گفت: براي ما هم قطع است. سعدي گفت: حکيم تو خوابي يا تو نتي؟ فردوسي گفت: بينت که نميشود خوابيد. گوته که در آشپزخانه داشت املت را هم ميزد گفت: يه بار روشن خاموشش کنيد بهتر ميشه. حافظ گفت: اين وقتي روشنه انگار خاموشه. سعدي از دردي نامرئي چشمانش را بست و گفت: اينجوري نميشه.
گوته گفت: کي پايهس تا دو بيدار باشيم؟ حافظ گفت: واسه يه ذره نت؟ مولوي که سرش در کتاب بود گفت: من. حافظ رو به گوته گفت: با کي ميخواي چت کني؟ سعدي گفت: آخه بحث يه شب و دو شب نيست، بالاخره تا کي؟ مولوي گفت: پس ميگي هفتگي بگيريم؟ سهراب گفت: خيلي گرونه نميارزه. حافظ گفت: آيه يأس. سعدي با عصبانيت گفت: اون هفته قرار بود درست بشن. گوته که با ماهيتابهاي از آشپزخانه بيرون ميآمد گفت: قرار بود درست بشن؟ حافظ گفت: بود. گوته گفت: قرار. سهراب گفت: اون هفته. فردوسي پتو را کنار زد و گفت: درست بشن؟