بیداری فطرت در عزای «امام حسین (ع)»

ميزان/ خداوند در درون همه انسانها يک گوهر ناب به وديعه گذاشته است. گوهري که بين همه انسانهاي عالم مشترک است چه آنکه در قلب جهان تشيع است مانند مردم ايران اسلامي، و چه آن که در مهد کفر است. اين گوهر ناب برگ برنده ما انسانهاست که با توجه به آن ميتوانيم تمامي بن بستها را از بين ببريم و اميد داشته باشيم که نداي پاکان عالم به سرتاسر دنيا برسد.
خداوند با اتکاء به همين گوهر ناب است که وعدههاي اميدبخش ميدهد آنجا که ميفرمايد: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ؛ در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتيم بندگان شايستهام وارث (حکومت) زمين خواهند شد.» چرا که بايد چيزي در درون انسانها به صورت مشترک باشد که حتي اگر در دل سرزمين کفر باشند و در شديدتر خفقانها به سر ببرند باز هم اميد به هدايتشان باشد.
در حديث شريفي که از پيامبر گرامي اسلام (صل الله عليه و آله و سلم) آمده است به اين فراز نوراني ميرسيم که ايشان ميفرمايند: «يَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا؛ خداوند به وسيلهي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زمين را پر از عدل و داد ميکند بعد از آن که از ستم و جور پر شده است.» حق اين است که پر شدن زمين از عدل و داد نميتوان امري باشد که صرفاً همراه با زور اتفاق بيفتد چرا که خداوند قرار نيست زمين را با زور شمشير و يا معجزه، به دست پاکان عالم بسپارد. نه معجزهاي در کار است و نه قرار است حمام خون به راه بيفتد. بلکه خدا به همان گوهر نابش اتکاء دارد و با استفاده و بهرهگيري از آن اين امر را محقق ميسازد.
امرِ هدايتِ بندگان که يکي از بالاترين مراتبي است که حاکميتِ حق، به دنبال آن ميباشد، امري است شناختي. خداوند براي تحقق حاکميت حق، بر روي شناخت و باور انسان سرمايهگذاري ميکند؛ شناخت و باوري که در همهي نوع بشر ميتوان به آن دست يافت و به تحقق آن اميدوار بود. آن گهر نابي که خدا در همه انسانها به وديعه گذاشته است و قرار است با کمک آن هدايت صالحان به نتيجه برسد و به بار بنشيند، چيزي جز همان فطرت پاک خدايي نيست، فطرتي که در هر زمان و هر شرايطي نميتوان آن را به طور کلي از بين برد و تغييرش داد.
خدواند تبارک و تعالي در قرآن کريم از اين حقيقت بزرگ پرده برميدارد و ميفرمايد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون؛ پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نميدانند.
تمام سرمايهگذاري ما براي هدايت انسانها بايد روي بيدار کردن فطرت آنها باشد. در دين اسلام هيچ جايي براي هتاکي و رفتارهايي که کاملاً زورمدارانه و خشن هستند وجود ندارد؛ چون انسانها جذب کامل و حقيقيشان به دين مبين اسلام، از طريق آموزههايي صورت ميپذيرد که کاملا ملائم با طبع و فطرتشان باشد. وقتي آموزههاي دين و الگوهاي ديني با آن فطرت خداداي پيوند برقرار ميکند، انسان به آرامش خواهد رسيد و در مسيرِ درست، حرکت خواهد کرد و براي باقي ماندن در آن مسير مقاومت بيشتري از خود نشان خواهد داد.
حال به عنوان فراز نهايي اين کوتاه نوشته بايد گفت: اصليترين دارايي ما براي بيداري خودمان و در ادامه بيداري انسانها امام حسين (عليه السلام) است چرا که فطريترين بخش تاريخ اسلام رفتارهايي است که امام حسين (عليه السلام)، اهل بيت و ياران با وفايشان در ماجراي کربلا رقم زدند.
هر کجاي اين واقعهي عظيم را که مشاهده ميکنيم درسي براي بيداري فطرت در آن وجود دارد. درسهاي متعددي که دلها را به آساني تحت تأثير خود قرار ميدهد و جانها را سيقل ميبخشد. احاديث متعددي به اين واقعيت بزرگ اشاره کردهاند که يکي از اين احاديث نوراني، حديثي از رسول اکرم (صل الله عليه و آله و سلم) است که ميفرمايند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً؛ براى شهادت حسين (عليه السلام)، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نميشود.
وقتي واقعه عاشورا براي انسانها بازخواني و روايت ميشود، فارغ از اين که چه دين و مسلکي داشته باشند، با مشاهدهي رفتار امام و همراهانش، اين حادثه آنها را از درون منقلب ميسازد چرا که در اين رهگذر اوج خوبيها در برابر اوج رذالتها قرار گرفته است و خوب بودنِ خوبيها و بد بودنِ بديها را کسي نميتواند انکار کند.
بالاتر از اين مطلبي وجود ندارد که، چون ماجراي شهادت امام حسين (عليهالسلام) مانند آفتابي تابان موجب بيدلها شد، يزيد عامل اصلي شهادت امام حسين (عليه السلام) پس از اندک مدتي اين خطاي بزرگ را به گردن عبيدالله بن زياد انداخت و او را لعن و نفرين کرد و با اين کار خواست به نوعي خود را تبرئه نمايد. زشتي اين عملي که از جانب قاتلان سيد الشهدا (عليه السلام) به وقوع پيوست، در برابر زيباييهاي رفتار امام حسين (عليه السلام) در کربلا، دقيقاً آن چيزي است که موجب ايجاد يک شوک عظيم در درون انسان خواهد شد.
قدرتي که حادثه کربلا در بيدار کردن دلها دارد نشاندهندهي اين مطلب است که حادثه عاشورا يکي از مهمترين حوادث کل تاريخ اسلام است که اين توانايي را دارد که فطرتهاي در غفلت فرو رفته را بيدار نمايد و حرکتي عظيم را در جهت هدايت انسانها رقم بزند.