دوقلوهای همسان با ویژگیهای متفاوت

يکي بود/ دو برادر دوقلو بودند که به سختي ميشد آن دو را از يکديگر تشخيص داد. اين دو برادر سالها پيش خانواده خود را از دست داده بودند. يکي صاحب چند فروشگاه زنجيرهاي بزرگ طراحي و فروش لباس در سراسر دنيا بود و آن ديگري صاحب يک تعميرگاه بيرونق در گوشهاي دورافتاده از شهر بود. در يک سفر که با هم داشتند بر اثر حادثهاي، هر دو حافظه خود را از دست دادند و پس از چند ماه درمان ناموفق در برگرداندن حافظه، در تشخيص هويت واقعي آنان اشتباه شد.
او که فقيرتر بود را به عنوان صاحب چندين فروشگاه بزرگ به دفتر کارش بردند و ديگري را که در حقيقت همان ثروتمند بود، به عنوان تعميرکار فقير به دوستان تعميرگاهياش سپردند. يک سال گذشت. آن دو نفر هنوز هم حافظه خود را به دست نياورده بودند. در واقع تا آخر عمر نميتوانستند گذشته خود را به ياد آوردند. برادري که صاحب ثروتي عظيم شده بود، ذهني بيبرنامه و نامرتب داشت و در عرض کمتر از يک سال با بينظمي و بيفکري همه دار و ندارش را از دست داد و صاحب فروشگاه کوچکي در حومه شهر شد.
برادر ثروتمندي که فقير شده بود در عرض يک سال همان تعميرگاه ضعيف حومه شهر را به بزرگترين مجموعه تعمير و تنظيم خودرو در سراسر کشور تبديل کرد و تصميم داشت يک مجموعه زنجيرهاي از خدمات و پشتيباني خودرو را براي چندين خودروساز در چندين کشور برپا سازد.
دوقلوهاي همسان ويژگيهاي فردي متفاوتي داشتند که ميتوانست يکي را از اوج بدبختي به ثروت تضميني برساند و آن ديگري را از بهترين موقعيت به وضعيت يک فرد مسکين و درمانده با درآمد کم تنزل دهد. خيليها گمان ميکنند چاره کار آنها فقط سرمايه اوليه زياد است و حمايت و پشتيباني بي قيد و شرط از سوي ديگران. متأسفانه هنوز هم کم نيستند کساني که گمان ميکنند پول و سرمايه به تنهايي خوشبختي ميآورد. البته فکر، نظم و برنامهريزي هم بدون پول و ثروت به هيچ جا نميرسد.
نظر شما چيست؟