کشف قدیمی ترین نمونه از آثار هنری انسان در جزایر بریتانیا!
لست سکند/ 10 لوح که روي آنها تصاويري با اسلش ثبت شده است، بهتازگي در بريتانيا کشف شدهاند و گفته ميشود که کهنترين نمونههاي هنر انساني هستند و ميتوانند اطلاعات بسياري را پيرامون تمدنهاي باستاني اروپا در اختيار ما قرار دهند. اين لوحهاي سنگي عجيب ممکن است بين 14 تا 23 هزار سال قدمت داشته باشند که اکنون چشم ما را به خلاقيتهاي موجود در جهان باستان باز خواهند کرد.
لوح سنگي با حکاکي هنر هندسي ماگدالنياييها، مردم عصر يخي که در اروپا ميزيستند.
ماگدالِنياييها، که اجتماعاتي شکارچي بودند و در اواخر عصر يخي در اروپا ميزيستند، اکنون صاحب اين کهنترين آثار بشري يافت شده در بريتانيا شناخته ميشوند. مجله اسميتسونيان مينويسد: «سکونتگاههاي ماگدالنيايي و قلمروي آنها تا شمال غربي بريتانيا امتداد مييافت، اما اين نخستين بار است که ما آثار هنري آن دوره را در جزاير بريتانيا مييابيم».
منطقهاي به نام لِس وارينس در جزيره جِرسي، که احتمالاً يک سکونتگاه و سنگفرش باستاني در آن واقع شده بودهاند، از سال 2014 تا 2018 کندوکاو شد. سپس کارشناسان موزه تاريخ طبيعي لندن، دانشگاه نيوکاستل و دانشگاه يورک شواهد به دست آمده را زير ميکروسکوپ گذاشتند و اکنون به پاسخهايي راهگشا رسيدهاند.
نقشه قلمروي ماگدالني ها در اروپا مربوط به 10 تا 17 هزار سال پيش.
آنچه به نظر ميرسد که اسلش ماگدالنيايي باشد، گويا درواقع حکاکيهاي هندسي آنهاست. دکتر سيلويا بلو از موزه تاريخ طبيعي لندن ميگويد: «آنها هنرمند بودهاند. حالا نميخواهم بگويم که کارشان عالي بوده، ولي خلاقيت زيادي داشتهاند.»
اين انسانهاي باستاني ميخواستهاند روي «پلاک» هاي سنگيشان چه ببينند؟ طبق گزارش مجله اسميتسونيان اين قطعات «داراي خطوط صافي هستند که موازي با يکديگر و با برشهاي کماني ممتد کشيده شدهاند.» گمان ميرود که همه برشها کار يک نفر بوده باشند که اين نشاندهنده کوششهاي متمرکزتر آنها در حوزه هنر ميباشد.
تصوير حکاکيهاي قديميترين هنر انساني از نزديک.
برخي از تفسيرهاي ارائه شده براي اين نقشها به توصيف ظاهر نقوش ميپردازند. باستانشناس دانشگاه دورهام پروفسور پائول پتيت باور دارد که «اينها بهاحتمالزياد شرحي از گياهخواراني مانند گاو وحشي، آهو و ماموت، که طعمه ماگدالِنياييها به شمار ميرفتهاند هستند». ولي مانند هر هنر ديگري، برداشت نهايي بر عهده خود بيننده است.
اين گروه از باستانشناسان که نهادهاي ديگري مانند دانشگاه سينت اندرو و موسسه باستانشناسي يو سي اِل UCL نيز در آن عضوند مينويسند «در ميان آخرين ماگدالنياييهاي اواخر عصر پارينهسنگي (پالائليتيک)، چنين تصويرکشي هايي مانند هنرهاي غاري، حکاکي روي سنگ، استخوان و شاخ گوزن و تزئين ابزار و سلاح، رواج يافت». حکاکيهاي مشابهي در فرانسه، اسپانيا و آلمان نيز يافت شدهاند.
ابزارهاي مورد استفاده توسط ماگدالنياييهاي پيش تاريخي.
اشيايي مانند ابزار کاري و سلاحها نيز از استخوان و شاخ گوزن ساخته شده بودند. پيشتر و در ابتداي عصر هنر، رنگ با خاک سرخ و زغال به آثار افزوده ميشد.
درحاليکه دکتر بلو اين قبيل يافتهها را بهطورکلي «نمودهاي هنري بالقوه و احتمالي» ميشمارد، ولي بهدرستي تأکيد ميکند که اين مورد را نميتوان جزو اشتباهات ما پيرامون هويت هنري بشر به شمار آورد. بله، بههرحال احتمال بسياري کمي هست که اين تيم تنها در حال نگاه کردن به چيزي چون چوبخط قصابهاي باستاني باشند. ولي همانطور که او در بيانيه موزه تاريخ طبيعي عنوان ميدارد، «اين طرحهاي منحني و هممرکز، به نظر ميرسد که با برشهاي لايهلايه يا مکرر ساخته شده باشند و اين نشان ميدهد که احتمال آنکه سنگهاي براي يک هدف عملي مورداستفاده قرار گرفته باشند کم است.»
بيبيسي از زبان دکتر چانتال کانِلِر از دانشگاه نيوکاستل نقل ميکند که: «ساخت اشياء حکاکي شده در سکونتگاههاي جديد ممکن است راهي براي برقراري روابط نمادين با مکانهاي نو بوده باشد.» کيفيت ناواضح حکاکي اين لوحهاي سنگي همچنين نشاندهنده آن است که کاربرد آنها موقت بوده است و خود عمل مهمتر از نتيجه قلمداد شده است. گويا آنها را براي نمايش هميشگي و ابدي طراحي نکرده بودند.
شايد بسياري از مردم چيز زيادي درباره هنر ندانند، ولي همانطور که از قديم ميگفتند، انسان هميشه آنچه را که دوست دارد ميشناسد. آيا اين لوحهاي ماگدالنيايي سروصدايي ميان حلقههاي هنري به راه خواهد انداخت؟ احتمالش کم است؛ ولي بههرحال اين لوحها توانستهاند تخيل شکارچيهاي باستاني جهان را به ما بنمايانند.