روضه خوانی در چاه!

دفاع مقدس/ خانه شان بزرگ بود. در زير زمين چاهي داشتند به اسم نخودبريز. هميشه پر بود از نخود. براي اينکه نم بکشند و اماده شوند براي تفت دادن. دوشنبه ها اما داستان فرق مي کرد. نخودها را داخل کيسه مي ريختند و مي چيدند اطراف ديوار. کف چاه را فرش مي کردند و مي ايستادند تا مهمان ها يکي يکي برسند. نصف راه را از پله هاي چاه مي آمدند پايين و بقيه را با نردبان. بيست، سي نفري مي شدند. سيد علي اکبر روضه خوان که مي رسيد، عبا و عمامه اش را از داخل پارچه در مي آورد و جلسه روضه شروع مي شد. خيال همه راحت بود که هر چه هم صدايشان به گريه براي امام حسين(ع) بالا برود، آژان هاي حکومت متوجه نمي شوند. جاي دنجي داشتند. خيلي ها حسرت مخفيگاه آنها را مي خوردند.
محمود قانعي زارع
خاطراتي از زبان شاهدان عيني مقاومت مردم مقابل قانون ممنوعيت روضه و عزاداري در دوره رضاخان است.