پياده روي اربعين ضمن آداب و نکاتي که به همراه دارد، روز اربعين نيز، داراي اعمال و آدابي است که از زيارت قبور شهداي کربلا، زيارت اربعين آغاز و ديگر اعمال اين روز است.
يکي از اين آداب سفر به حرم سيدالشهدا (ع) و ۷۲ شهيد کربلاست که روايات بسياري نيز درباره زيارت قبور شهدا بيان شده است.
از امام حسن عسکري عليه السلام روايت شده که فرمود: نشانه هاى مؤمن پنج چيز است:
بجاى آوردن پنجاه و يک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله)، زيارت اربعين (امام حسين)، انگشتر به دست راست نهادن، پيشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم اللّه الرّحمن الرّحيم را در نماز بلند گفتن.
زيارت امام حسين عليه السلام و زيارت اربعين از مهمترين اعمالي است که در کتب ادعيه بر خواندن آنها در روز بيستم صفر تأکيد شده است.
در مجموع کتابهاي مفاتيح الجنان، اقبال الاعمال و زادالمعاد آداب و اعمال زير براي روز اربعين حسيني ذکر شده است:
زيارت اربعين
بيستم صفر؛ روز اربعين و به قول شيخين (شيخ مفيد و شيخ طوسى) روز رجوع حرم (خانواده) امام حسين عليه السّلام از شام به مدينه، و روز ورود جابر بن عبد اللّه انصارى به کربلا براى زيارت امام حسين عليه السّلام است، شيخ طوسى در کتاب تهذيب و مصباح از حضرت حسن عسگرى عليه السّلام روايت کرده:نشانههاى مؤمن پنج چيز است: پنجاه و يک رکعت نماز گذاردن،که مراد هفده رکعت واجب، و سى و چهار رکعت نافله[مستحب] در هر شب و روز است و زيارت اربعين، و انگشتر به دست راست نمودن، و پيشانى را در سجده بر خاک نهادن، و بلند گفتن«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» کيفيت زيارت حضرت امام حسين عليه السّلام در روز اربعين به دو صورت رسيده:اول: زيارتى است که شيخ در دو کتاب تهذيب و مصباح از صفوان جمّال روايت کرده،که صفوان گفت: مولايم امام صادق عليه السّلام درباره زيارت اربعين به من گفت:هنگامىکه قسمت قابل توجهى از روز برآمده،بخوان:
السَّلامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّکَ وَ ابْنُ وَلِيِّکَ وَ صَفِيُّکَ وَ ابْنُ صَفِيِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيکَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّکَ ،
سلام بر ولىّ خدا و حبيبش،سلام بر دوست خدا و نجيبش،سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيدهاش،سلام بر حسين مظلوم شهيد،سلام بر آن دچار گرفتاريها و کشته اشکها،خدايا من گواهى مىدهم که حسين ولىّ تو و فرزند ولىّ تو،و فرزند برگزيده توست حسينى که به کرامتت رسيده،او را به شهادت گرامى داشتى،و به خوشبختى اختصاصش دادى،و به پاکى ولادت برگزيدى،و او را آقايى از آقايان،و پيشروى از پيشرويان،و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى،و ميراثهاى پيامبران را به او عطا فرمودى،و او را از ميان جانشينان حجّت بر بندگانت قرار دادى،و در دعوتش جاى عذرى باقى نگذاشت،و از خيرخواهى دريغ نورزيد،و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند،درحالىکه بر عليه او به کمک هم برخاستند،کسانىکه دنيا مغرورشان کرد،و بهره واقعى خود را به فرومايهتر و پستتر چيز فروختند و آخرتشان را به کمترين بها به گردونه فروش گذاشتند،تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند،تو را و پيامبرت را به خشم آوردند،
وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِيکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِي طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِيلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِيما السَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيدا وَ مَضَيْتَ حَمِيدا وَ مُتَّ فَقِيدا مَظْلُوما شَهِيدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِيَتْ بِهِ،
و اطاعت کردند از ميان بندگانت،اهل شکافافکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگين،و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد،تا در طاعت تو خونش ريخته شد و حريمش مباح گشت خدايا آنان را لعنت کن لعنتى سنگين،و عذابشان کن عذابى دردناک،سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام بر تو اى فرزند سرور جانشينان،شهادت مىدهم که تو امين خدا و فرزند امين اويى،خوشبخت زيستى،و ستوده درگذشتى،و از دنيا رفتى گمگشته،و مظلوم و شهيد،گواهى مىدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،و نابودکننده کسانى را که از يارىات دريغ ورزيدند،و عذاب کننده کسانى را که تو را کشتند،و گواهى مىدهم که تو به عهد خدا وفا کرديد و در راهش به به جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسيد،پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند،و به تو ستم کردند،و اين جريان را شنيدند و به آن خشنود شدند،
اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُکَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّکِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
خداى من تو را شاهد مىگيرم که من دوستم با آنانکه او را دوست دارند،و دشمن با آنان که با او دشمنند،پدر و مادرم فدايت اى فرزند رسول خدا،گواهى مىدهم که تو در صلبهاى بلندمرتبه و رحمهاى پاک نورى بودى،جاهليت با ناپاکيهايش تو را آلوده نکرد،و از جامههاى تيره و تارش به تو نپوشاند،و گواهى مىدهم که تو از ستونهاى دين،و پايههاى مسلمانان،و پناهگاه مردم مؤمنى،و گواهى مىدهم که پيشواى نيکوکار،با تقوا،راضى به مقدرات حق،پاکيزه،هدايت کننده،و هدايت شدهاى،و گواهى مىدهم که امامان از فرزندانت،اصل تقوا،و نشانههاى هدايت،و دستگيره محکم،و حجّت بر اهل دنيا هستند و گواهى مىدهم که من به يقين مؤمن به شمايم،و به بازگشتتان يقين دارم،براساس قوانين دينم،و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در در صلح،و کارم پيرو کارتان،و يارىام براى شما آماده است،تا خدا به شما اجازه دهد،پس با شمايم نه با دشمنانتان،درودهاى خدا بر شما،و بر ارواح و پيکرهايتان،و بر حاضر و غايبتان،و بر ظاهر و باطنتان،آمين اى پروردگار جهانيان.
پس دو رکعت نماز مىخوانى،و به آنچه مىخواهى دعا مىکنى و برمىگردى. دوم:زيارتى است که از جابر روايت شده،و کيفيت آنچنان است که از عطا[ظاهرا همان عطيه عوفى کوفى همسفر جابر در اربعين براى زيارت حضرت امام حسين عليه السّلام است]نقل شده:در روز بيستم ماه صفر با جابر بن عبد اللّه انصارى بودم،چون به غاضريه رسيديم در آب فرات غسل کرد،و پيراهن پاکيزهاى که با خود داشت پوشيده،آنگاه به من گفت:آيا از بوى خوش چيزى،با تو هست اى عطا؟گفتم:سعد با من هست،قدرى از آن گرفت و بر سر و بدن پاشيد،و پابرهنه روانه شد،تا نزد سر مبارک امام حسين عليه السّلام ايستاد،و سه مرتبه اللّه اکبر گفت.پس افتاد و بيهوش شد،چون به هوش آمد شنيدم مىگفت:«السّلام عليکم يا ال اللّه...»که درست همان زيارت نيمه رجب است که قبلان ذکر کرديم،و با آن جز در چند کلمه تفاوت ندارد،که آن هم احتمالا ناشى از اختلاف نسخههاست،چنانکه شيخ مرحوم احتمال داده.در هر صورت اگر کسى بخواهد آن را هم بخواند،به زيارت نيمه رجب رجوع کند،و همان را بخواند.

زيارت وداع اربعين
سيد بن طاووس رحمه اللّه گفته است که من براى زيارت اربعين وداعى يافتهام که مخصوص است به اين زيارت. بايد که بايستى پيش روى ضريح و بگويى:
السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ.سلام بر تو اى پسر رسول خدا! سلام بر تو اى پسر على مرتضى جانشين رسول خدا!
السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا وَارِثَ الْحَسَنِ الزَّکِيِّ.
بازار
سلام بر تو اى پسر فاطمۀ زهرا سرور زنان جهان! سلام بر تو اى وارث امام حسن پاک!
السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ.سلام بر تو اى حجت خدا در زمين و گواه او بر آفريدهها!
السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الشَّهِيدَ، السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا مَوْلَايَ وَ ابْنَ مَوْلَايَسلام بر تو اى ابا عبد اللّه شهيد! سلام بر تو اى مولاى من و پسر مولاى من!
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّکَاةَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْکَرِگواهى مىدهم که تو نماز را به پا داشتى و زکات دادى و امر به معروف و نهى از منکر کردى
وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ الْيَقِينُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ أَتَيْتُکَو در راه خدا جهاد نمودى تا اينکه امر يقين تو را فرارسيد و نيز گواهى مىدهم که تو دليل روشن از سوى پروردگارت داشتى؛ و اگر از دور زيارت کند بايد بگويد:
توجّهت إليک يَا مَوْلَايَ زَائِراً وَافِداً رَاغِباً مُقِرّاً لَکَ بِالذُّنُوبِ.اى مولاى من! اکنون من به عنوان زاير، واردشونده، گراينده، اقرارکنندۀ به گناه و گريزان از خطا.
هَارِباً إِلَيْکَ مِنَ الْخَطَايَا لِتَشْفَعَ لِي عِنْدَ رَبِّکَ.به درگاه تو آمدهام تا در نزد پروردگارت از من شفاعت کنى.
يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْکَ حَيّاً وَ مَيِّتاً، فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً وَ شَفَاعَةً مَقْبُولَةً.اى پسر رسول خدا! درود خدا بر تو در حال حيات و مرگ تو، زيرا تو در نزد خدا از مقام معلوم و شفاعت مورد پذيرش برخوردارى.
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ هتک حَرَمَکَ وَ غَصَبَ حَقَّکَ.خداوند کسانى را که به تو ستم نمودهاند لعنت کند و نيز کسانى را که تو را محروم نموده، حقت را غصب نموداند لعنت کند
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَذَلَکَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَعَوْتَهُ فَلَمْ يُجِبْکَ وَ لَمْ يُعِنْکَو قاتلان تو را لعنت کند و آنان را که دست از يارى تو کشيدند لعنت کند و آنان را که خواندى و به تو پاسخ مثبت ندادند و تو را يارى نکردند لعنت کند
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ حَرَمِ أَبِيکَ وَ أَخِيکَو نيز کسانى را که از رفتن تو به سوى حرم خدا و حرم رسول خدا و حرم پدر و برادرت جلوگيرى کردند لعنت کند
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مِنْ شُرْبِ مَاءِ الْفُرَاتِ لَعْناً کَثِيراً يَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً؛
و کسانى را که تو را از نوشيدن آب فرات منع کردند بسيار و پىدرپى لعنت کند.
اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ.
خدايا! اى پديدآورندۀ آسمانها و زمين! داناى پنهان و آشکار!
أَنْتَ تَحْکُمُ بَيْنَ عِبَادِکَ فِيمَا کَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
تو بين بندگانت در آنچه اختلاف دارند حکم مىکنى و زود است آنانى که ظلم کردند بدانند کدامين جايگاه بازگشتشان است.
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِهِ، وَ ارْزُقْنِيهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ حَيِيتُ يَا رَبِّ.
خدايا اين زيارت را آخرين عهدم از زيارت قرار مده و هميشه برايم تا وقتى که باقى و زنده هستم روزىام گردان، اى پروردگار!
وَ إِنْ مِتُّ فَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛
و اگر مردم مرا در گروه ايشان محشور فرما، اى مهربانترين مهربانان!
و اگر زيارت آخر روز عاشورا را در اين روز نيز بخواند مناسب است و بدان که مشهور آن است که سبب تأکيد زيارت آن حضرت در اين روز آن است که حضرت امام زين العابدين عليه السّلام با ساير اهل بيت در اين روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدّس شهدا را به بدنهاى ايشان ملحق کردند و اين بسيار بعيد است از جهات بسيار که ذکر آنها موجب تطويل است؛ و بعضى گفتهاند در اين روز اهل بيت عليهم السّلام وارد مدينۀ طيبه شدند و اين نيز بسيار بعيد است، و بعضى گفتهاند که شايد حضرت امام زين العابدين عليه السّلام به اعجاز و طىّ الارض، مخفى به کربلا رفته باشد از شام و سرها را به بدنها ملحق کرده باشد و اين ممکن است، امّا روايتى در اين باب به نظر نرسيده است، بلکه بعضى از روايات منافاتى فى الجمله به اين دارد و وجهى که از احاديث ظاهر مىشود آن است که اوّل کسى که از صحابه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله به زيارت آن حضرت مشرّف شد، جابر بن عبد اللّه انصارى بود و او در اين روز به کربلا رسيد و آن حضرت را با شهدا زيارت کرد و چون جابر از اکابر صحابه بود و اساس اين امر عظيم را گذاشت، مىتواند بود که سبب مزيد فضل زيارت آن حضرت در اين روز شده باشد و شايد وجوه ديگر داشته باشد که بر ما مخفى باشد و چون فرمودهاند که در اين روز زيارت کنيم، بايد کرد و تفحّص سببش ضرور نيست.
ملحق شدن سر مبارک امام حسين (ع) به پيکر شريف آن حضرت در روز بيستم ماه صفر
قرآن عظيم الشأن و بلندپايه گواه بر ملحق شدن سر مقدس مولاى ما امام حسين -صلوات اللّه عليه-به پيکر شريف آن است، آنجا که خداوند-جلّ جلاله-مىفرمايد: «هرگز آنان را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» آيا با وجود اينکه خداوند خبر داده که شهيد، زنده است و نزد خدا روزى داده مىشود و مصون و محفوظ است، ترديدى در اين مسأله باقى مىماند؟ ! بنابراين، هرگز شايسته نيست که عارفان در آن شک و ترديد به خود راه دهند.[2] اما پرسش دربارهى نحوهى زنده شدن آن حضرت بعد از شهادتش و کيفيت ملحق شدن سر شريف آن حضرت به پيکر مبارکش بعد از اينکه از آن جدا بود، نوعى بىادبى از سوى بنده در محضر خداوند-جلّ جلاله-است که از او بخواهد کيفيت تدبير مقدراتش را معرفى کند و نيز نوعى نادانى از بنده و اقدام به چيزى است که مکلف به آگاهى و پرسش از ويژگىهاى آن نشده است. دربارهى ملحق شدن سر مبارک امام حسين-صلوات اللّه و سلامه عليه-به پيکر شريف آن حضرت در روز چهلم شهادت آن حضرت-که خداوند-جلّ جلاله-او را در زمانى که اسلام واژگون و حق مغلول شده بود، به شرف فضيلت خود به سوى خود انتقال داد- بايد گفت که اين امر، نه با اسباب دنيوى، بلکه ظاهر اين است که با قدرت الهى صورت گرفته است؛ ليکن دربارهى نحوهى ملحق شدن سر مبارک به پيکر شريف، حدود ١٠ نوع روايت نقل شده است که با هم اختلاف دارند و نيز به ياد ندارم که تاکنون نام يکى از کسانى که سر مبارک را از «شام» برده و به پيکر شريف آن حضرت در حاير حسينى-عليه افضل السّلام-ملحق کردهاند، و همچنين کيفيت حمل آن از «شام» به حاير حسينى-على صاحبه اکمل التحيّة و الإکرام-و نيز نحوهى ورود اهل حرم معظم آن حضرت و نيز کسى که ضريح و قبر مقدّس و مکرّم آن حضرت را کنده و سر مبارک را به بدن شريف ملحق کرده و اينکه آيا سر مبارک را در جاى سر نسبت به بدن گذشته يا اينکه به طور کلى در جايى در کنار بدن آن حضرت در قبر شريف نهاده، را در جايى ديده باشم و يا کسى نقل کرده باشد. بنابراين، انسان در اين زمينه بايد به تصديق قرآن که بر انسان واجب است، بسنده کند مبنى بر اينکه پيکر مقدس آن حضرت پس از شهادت تکميل گرديد و آن بزرگوار زنده است و در سراى نيکبختى روزى داده مىشود؛ زيرا بيان کتاب عزيز ما را از ذکر دليل و برهان بيش از اين، بىنياز مىسازد.

عدم حضور اسرا در روز اربعين در «کربلا» يا «مدينه»
در کتاب «مصباح» آمده است:
«حرم امام حسين-عليه السّلام-به همراه مولايمان على بن حسين-عليه السّلام-در روز بيستم ماه صفر به شهر «مدينه» رسيدند.»؛ ولى در کتابهاى ديگر آمده است که آنان در روز بيستم ماه صفر به «کربلاء» رسيدند؛»
ليکن هرکدام از اين دو ديدگاه بسيار بعيد به نظر مىرسند؛ زيرا «عبيد اللّه بن زياد» -لعنة اللّه-طى نامهاى ماجرا را به «يزيد» نوشت و در رابطه با بردن اسرا به «شام» اجازه خواست و پيش از رسيدن پاسخ، اقدام به بردن آنها به «شام» نکرد و اين خود به ٢٠ روز وقت يا بيشتر نياز دارد. از اين گذشته، نقل کردهاند: «پس از بردن آنها به «شام» ، مدت يک ماه در جايى که وسيلهاى براى حفاظت خود از گرما و سرما نداشتند، اقامت کردند.» و مقتضاى اين سخن آن است که افزون بر ۴٠ روز از زمان شهادت سيّدالشّهدا-عليه السّلام- تا رسيدن آنها به «عراق» يا «مدينه» گذشته باشد. البته بازگشت آنها به «کربلاء» امکان دارد، ليکن نه در روز بيستم صفر؛ زيرا زمان رسيدن آنها با زمان رسيدن «جابر بن عبد اللّه انصارى» همزمان بوده است و رسيدن خبر شهادت آن حضرت به «جابر» و آمدن او براى زيارت-خواه «جابر» از «حجاز» آمده باشد، يا از غير آن، مانند «کوفه» و. . . -، بيشتر از ۴٠ روز وقت مىطلبد.
زيارت اربعين را با نواي محسن فرهمند مي شنويد.