نماد آخرین خبر

در نخستین اربعین حسینی چه گذشت؟

منبع
مشرق
بروزرسانی
در نخستین اربعین حسینی چه گذشت؟

مشرق/ مطابق آن‌چه در احاديث و روايت‌هاي تاريخي آمده، ورود کاروان اسراي کربلا به شام و اقامت در دمشق، سخت‌ترين مرحله از مراحل مختلف سفر آل‌ا... بوده است. مي‌گويند که سيدالساجدين (ع) وقتي با پرسشي درباره سخت‌ترين مراحل سفرشان از کربلا به کوفه و شام و سپس مدينه، روبه‌رو شد، فرمود: «الشام، الشام، الشام». بااين‌حال، بازتاب ورود کاروان به دمشق، چنان‌که يزيد پيش‌بيني مي‌کرد از آب در نيامد و او که براي لحظاتي از شوق جنايت بزرگش، اشعار «ابن‌زبعري» را بر زبان مي‌راند و فتح‌نامه مي‌خواند، به‌ناگاه همه کاسه کوزه‌ها را بر سر عبيدا... بن زياد شکست و خود را بي‌گناه دانست! اما موجي که با شهادت سيدالشهدا (ع) برخاسته بود، خيلي‌زود پايتخت امويان را درنورديد و در مسجد بزرگ شهر، يزيد را به استيصالي تاريخي کشاند.

مرحوم علامه «محسن امين»، در کتاب «لواعج الاشجان في مقتل الحسين (ع)» مي‌نويسد: «يزيد فرمان داد خطيبي بر منبر برود و درباره امام حسين (ع) و پدر بزرگوارش بدگويي کند. خطيب بر فراز منبر نشست و از اميرمؤمنان (ع) و سيدالشهدا (ع) بد گفت و معاويه و يزيد را تحسين و ستايش کرد ... در اين هنگام، امام علي بن الحسين (ع) فرياد زد:‌اي خطيب! واي بر تو که خشم آفريننده را به خشنودي آفريدگان خريدي! جاي خود را در آتش آماده بدان! آن‌گاه امام (ع) رو به يزيد کرد و فرمود: اجازه مي‌دهي تا بر فراز اين چوب‌ها روم و سخني بگويم؟ يزيد نپذيرفت.
 
مردم اصرار کردند که بگذارد امام (ع) سخن بگويد. يزيد گفت: اگر او بر منبر بالا رود، من و آل‌ابوسفيان را رسوا خواهدکرد. مردم گفتند: از اين جوان چه ساخته است؟ يزيد گفت: او از خانداني است که در کودکي کامشان را با علم و دانش برمي‌دارند. شاميان باز هم اصرار کردند و يزيد، ناچار، اجازه داد.» به‌اين‌ترتيب، امام سجاد (ع) بر فراز منبر ايستاد و خطبه‌اي خواند که هنوز هم غريو پرشورش در گوش تاريخ بشريت طنين‌انداز است: «اي مردم! من پسر مکه و منايم؛ من پسر زمزم و صفايم؛ من پسر مردي هستم که خداوند به او وحي فرستاد؛ من فرزند محمد مصطفايم؛ من پسر علي مرتضايم ... من پسر فاطمه زهرا، سرور زنان عالم هستم؛ من پسر خديجه کبرايم ... من فرزند کسي هستم که او را به ستم کشتند؛ من فرزند کسي هستم که سرِ او را از قفا بريدند ... من پسر کسي هستم که فرشتگان آسمان بر او گريستند ... من پسر کسي هستم که سَرِ او را بر نيزه زدند و زنان و کودکان او را از عراق تا شام به اسارت آوردند ...» مورخان آورده‌اند که، چون سخنان امام (ع) به اين‌جا رسيد، يزيد فرمان داد تا اذان بگويند. علامه «محسن امين» مي‌نويسد: «چون مؤذن به اين فراز اذان رسيد که اشهد ان محمدا رسول‌ا...، امام سجاد (ع) رو به يزيد کرد و با صداي بلند فرمود:‌اي يزيد، اين محمد که رسول خداست، جد من است يا جد تو؟ اگر بگويي جد توست، دروغ گفته‌اي و اگر جد من است، پس چگونه فرزندان رسول‌خدا (ص) را کُشتي؟» اين سخنان پرشور و آتشين، همچون پتکي بر پيکر پوشالي حکومت اموي فرود آمد.

رقم خوردن اربعين

کاروان اهل‌بيت (ع) مدتي در دمشق توقف کرد. «سيد بن طاووس» در کتاب «اقبال الاعمال»، اين مدت را يک‌ماه مي‌داند. طي اين مدت نيز، افشاگري‌هاي امام سجاد (ع) عليه يزيد و امويان ادامه داشت. يزيد پس از مشورت با مروان بن حکم، تصميم گرفت، براي جلوگيري از افشاگري‌هاي بيشتر امام سجاد (ع)، کاروان را روانه مدينه کند. يزيد، نعمان بن بشير را مسئول رساندن کاروان اهل‌بيت (ع) به مدينه کرد. درباره زمان خروج کاروان از دمشق و ورود آن به مدينه، اقوال مختلفي وجود دارد.

«شيخ توسي» در صفحه ۷۸۷ کتاب «مصباح المتهجد» مي‌نويسد: «في اليوم العشرين منه [صفر]کان رجوع حرم سيّدنا أبي‌عبدا... الحسين بن علي بن ابي‌طالب (ع)، من الشام إلي مدينة الرسول (ص)؛ در روز بيستم ماه صفر، حرم امام حسين (ع) از شام به مدينه بازگشت.» «شيخ توسي» معتقد است که در همين روز، جابر بن عبدا... انصاري به کربلا رسيد و مرقد مطهر امام حسين (ع) را زيارت کرد؛ همان روزي که در فرهنگ شيعه، به نام اربعين شهرت يافته است. بااين‌حال، شهيد «قاضي طباطبايي»، در کتاب «تحقيق درباره اول اربعين سيدالشهدا (ع)»، با استفاده از اسناد و مدارک روايي، معتقد است که کاروان اهل‌بيت (ع)، پس از خروج از شام، ابتدا به کربلا رفتند و پس از آن راهي مدينه شدند.

«سيد بن طاووس» در کتاب شريف «لهوف» نيز، به عبور کاروان از کربلا، در راه بازگشت به مدينه، اشاره کرده است. او مي‌نويسد: «راوي مي‌گويد: هنگامي که خاندان حسين (ع) از شام بازمي‌گشتند، به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببر. راهنما آن‌ها را آورد و به محل شهادت امام (ع) و يارانش رساند. ديدند جابر بن عبدا... انصاري و جماعتي از بني‌هاشم نيز به زيارت مرقد مطهر سيدالشهدا (ع) آمده‌اند. پس، همگي به عزاداري پرداختند، به‌طوري‌که نوحه‌هايشان قلب‌ها را جريحه‌دار مي‌کرد. تعدادي از زنان آن منطقه نيز به عزاداران پيوستند و عزاداري، مدتي ادامه يافت.»

زيارت تاريخي جابر بن عبدا... انصاري

«عمادالدين طبري آملي»، در کتاب «بشارة المصطفي (ص) لشيعة المرتضي (ع)» روايت زيارت مرقدمطهر امام حسين (ع) توسط جابر بن عبدا... انصاري، صحابي پيامبر اسلام (ص) را در اربعين به نقل از «عطيه عوفي» آورده است و مي‌نويسد: «من [عطيه عوفي]با جابربن عبدا... انصاري، به قصد زيارت مرقدمطهر حسين بن علي (ع) بيرون آمديم.

زماني که به کربلا رسيديم، جابر نزديک ساحل فرات رفت؛ غسل کرد و [همانند افرادي که احرام مي‌بندند]يک ردا و يک ازار پوشيد. سپس کيسه‌اي را باز کرد که در آن سعد [نوعي عطر]بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو کرد. هرقدم که برمي‌داشت، ذکر خداي متعال را مي‌گفت؛ تا اين‌که به قبر مطهر حضرت نزديک شد؛ وقتي رسيد، گفت: دست مرا روي قبر بگذار. من اين کار را انجام دادم؛ او خود را روي قبر انداخت و از هوش رفت. من روي او آب ريختم؛ به هوش آمد.

سه‌مرتبه صدا زد: «يا حسين» و گفت: آيا دوست جواب دوست را نمي‌دهد؟ و خودش پاسخ داد: چگونه جواب دهي، درحالي‌که رگ‌هاي خونين تو در بالاي شانه‌ات نمايان شده و بين بدن و سر مقدس تو جدايي افتاده است؛ شهادت مي‌دهم که تو فرزند خاتم پيامبران و فرزند آقاي مؤمنان و سلاله هدايت، خامس اصحاب کسا، پسر سرور پاکيزگان و فرزند سرور زنان هستي ... سپس نگاهي به اطراف قبرمطهر حضرت سيدالشهدا (ع) کرد و گفت: سلام بر شما،‌اي ارواحي که در راه حسين (ع) فدا شديد و شهادت مي‌دهم که شما، نماز را به‌پا داشتيد و زکات را پرداختيد، امر به معروف و نهي از منکر کرديد، با ملحدان به جهاد برخاستيد و خدا را آن‌قدر عبادت کرديد تا به مرحله يقين رسيديد.»

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره