خالقان کارتون های نوستالژیک
خراسان/ در روز جهاني انيميشن با استوديوهاي سازنده کارتونهاي ميکيموس، ميگميگ فوتباليستها، بابا لنگ دراز و ... آشنا خواهيم شد؛
اين روزها به لطف پيشرفت فناوري، ذهنهاي نامتناهي قصه گويان و گسترش هنر تصويرسازي، دنيا براي کودکان و نوجواناني که از دهه 80 به بعد چشم به اين جهان ميگشايند، جاي شيرين و گواراتري شده است. دنيايي لبريز از پويان ييها، انيمهها و کارتونهايي بينظير که يکي بهتر از ديگري و گنجينههايي تمام نشدني هستند اما براي ما آدمهايي که متولد دهههاي 50، 60 و اوايل 70 بوديم و ايرانيتبار، تلويزيون برايمان بيش از چند پويانمايي دستچين شده، چيز دندان گيرتري نداشت. ما نه رايانه و تلفن همراه داشتيم و نه اينترنتي که ما را وصل کند به پويانماييهاي معروف و مشهورِ جهاني، طولاني و پشتوانهدار. در واقع همان پويانماييهايي که ما در دهه 70 ميديدم، محصولاتي بودند که در کمال ناباوري در چندين دهه قبل توليد شده و 20، 30 سال بعد به ما رسيده بودند. با اين حال يکايک آن پويانماييها به اندازهاي زيبا و پر محتوا و دلنشين بودند که امروز کمتر پويانمايي قدرت پر کردن جايگاه آنها را خواهد داشت. از پويانماييهاي تاموجري و ميگ ميگ گرفته تا ميکيموس، فوتباليستها، بابا لنگدراز و فيلمهاي سينمايي سيندرلا و سندباد که يکي بيش از ديگري برايمان عزيز و گرامي بودند. تمام اين حرفها را کنار هم آوردم تا امروز به بهانه روز جهاني پويانمايي، کمي بيشتر از کارتونهاي خاطرهسازمان و از استوديوهاي بزرگ و معروفي بگويم که با توليد اين پويانماييها به کودکي و نوجواني ما حلاوت و جذابيتي دو چندان بخشيدند.
خالهريزه و قاشق سحرآميز و فوتباليستها
کدام استوديو؟ پييِرو
سال تاسيس؟ 1979 ميلادي
«خاله ريزه و قاشق سحرآميز» را يادتان هست؟ همان مامان بزرگ کوتولهاي که هميشه يک قاشق هم قد خودش را به همراه داشت و با همان قاشقِ طلايي گره هر مشکلي را باز ميکرد. «خاله ريزه و قاشق سحرآميز» در سال 1383 و در استوديو «پييِرو» واقع در توکيو ساخته شد. «ماجراهاي شگفت انگيز نيلز» هم يکي ديگر از پويانماييهاي دوستداشتني و به يادماندني اين شرکت بود. ماجراهاي پسرک بازيگوشي که طي حادثهاي غير منتظره تبديل به يک آدم کوچولو شده بود؛ اما بزرگترين يادگاري شرکت «پييِرو» براي بچههاي ايران زمين مجموعه «فوتباليستها» يا «کاپيتان سوباسا» بود. «فوتباليستها» با آن سکانسهاي کشدار و طولاني بهترين پويانمايي يا بهتر بگويم بهترين انيمه دوران کودکي ما بود. سريال «فوتباليستها» تا سالها بعد از شبکههاي مختلفِ کشورهاي متعدد باز پخش ميشد. اين شرکت ژاپني که تنها 41 سال از تاسيس آن گذشته است، بعدها با توليد شاهکارِ تکرار نشدني «ناروتو» و همچنين انيمههاي سريالي «شبدر سياه»، «بليچ» و «توکيو غول» به اسم و رسم خود، جاودانگي بخشيد.
ميکيموس، پينوکيو و سفيد برفي
کدام استوديو؟ والتديزني
سال تاسيس؟ 1923 ميلادي
شرکت والتديزني يکي از قديميترين و البته نام آشناترين شرکتهايي است که پا به دنياي نامتناهي رويا و لطيف کودکان گذاشت و شروع به توليد پويانمايي کرد. «والتر الياس والت ديزني» و برادرش «روي اوليور ديزني» 97 سالِ پيش به همت يکديگر، شرکت والت ديزني را تاسيس کردند. والت ديزني که در ابتدا بيش از يک استوديوي کوچک نبود، با سرعتي باورنکردني شهرت يافت و فعاليتهاي خود را گسترش داد. حالا 14 شهر بازي، 73 درصد سهام نشنال جئوگرافيک، چندين شبکه تلويزيوني و چند استوديوي مختلف از جمله والت ديزني پيکچرز، والت ديزني پيکسار و مارول استوديو لوکاس، تنها بخشي از داراييهاي سرسامآور و بيشمار اين مجموعه جهاني هستند. والت ديزني کارش را با پويانماييهاي صامت و سياه و سفيد شروع کرد و آهسته آهسته با مجموعه «ميکيموس» رونق يافت. موش معروف ديزني براي اولين بار در سال 1928 از سکوت بيرون آمد و با نعمت صدا، جاني دو چندان يافت؛ صدايي که البته هماهنگي دقيقي با تصوير نداشت. کارتون خاطرهانگيز «سفيد برفي و هفت کوتوله» اولين فيلم پويانمايي بلندي بود که ديزني براي توليدش سه سال تمام زمان صرف کرد. سفيد برفي در سال 1937 به اکران درآمد و تا دو سال بعد از جايگاه پردرآمدترين فيلم سال تکان نخورد. ديگر عناويني که ميتوان از آنها با دو مشخصه قديميترين و مشهورترين ياد کرد که توسط اين استوديو ساخته شده است، «پينوکيو»، «دامبو»، «دونالد داک» و «بامبي» هستند، چهار پويانمايي که توليد آنها به اوايل دهه 20 شمسي باز ميگردد. «پري دريايي کوچک»، «علاءالدين»، «ديو و دلبر»، «شير شاه»، «هرکول» و انبوهي ديگر، از خوبترين پويانماييهايي است که توسط والتديزني در دوران کودکي ما دهه شصتي و هفتاديها توليد شدهاند.
ايکيو سان
کدام استوديو؟ توئي انيميشن
سال تاسيس؟ 1948 ميلادي
«توئي انيميشن » يکي ديگر از استوديوهاي معروف توليد انيمه و پويانمايي است و بيشترين قدمت را در ميان استوديوهاي ژاپني دارد. معروفترين اثري که از اين استوديو در شبکههاي صدا و سيما پخش شده و با آن خاطره داريم، پويانمايي «ايکيو سان» است. اين پويانمايي ژاپني که شخصيت اصلي خود را از زندگي يک راهب بودايي الهام گرفته بود، از سال 1975 شروع شد و تا سال 1984 در 296 قسمت ادامه پيدا کرد. ايکيو، پسري کچل و باهوش که با فيگوري به خصوص، تمرکز کرده و به راه حلهايي استثنايي دست مييافت، از خاطرات هيچکدام ما محو شدني نيست. استوديوي توئي انيميشن آثار شهره و عظيمي را توليد کرده است که از داستانهاي قدرتمندي برخوردار بود و زير بناي انيمههاي بسياري را تشکيل داد. انيمههايي مثل «دراگون بال» که بر اساس رماني چيني با عنوان «سفر به باختر» توليد و «وان پيس» که در سال 1999 آغاز شد و هنوز، پس از گذشت 19 سال و بيش از 947 قسمت به نقطه پايان خود نرسيده است.
هايدي، آن شرلي و بابا لنگدراز
کدام استوديو؟ نيپون انيميشن
سال تاسيس؟ 1962 ميلادي
شايد هرگز درباره اين موضوع چيزي نشنيده باشيد اما بگذاريد به شما يادآوري کنيم: «بهترين کارتونهايي که در دوران کودکيمان ديدهايم، انيمههاي ژاپني بودهاند». شرکت نيپون با ساخت انيمههايي از جمله «هايدي»، «حنا دختري در مزرعه»، «رامکال»، «زنان کوچک» و «تام ساير» سهم بزرگي در ايام نوجواني ما داشت. «هايائو ميازاکي» و «ايسائو تاکاهاتا» دو تن از بزرگان و موثرترينِ اين مجموعهها بودند؛ افرادي که تمام تلاششان تبديل کردن رمانهاي برجسته ادبيات به پويانماييهاي ديدني بود. آنها اقتباسهاي اصيل و بينظيري از آثار نويسندگاني بزرگ همچون «ژول ورن»، «لوسي ماد مونتگمري»، «جين وبستر»، «ويکتور هوگو»، «کارلو کلودي» و «مارک تواين» را به جامعه بشري هديه کردند. «پينوکيو»، «آليس در سرزمين عجايب»، «نيک و نيکو»، «بينوايان»، «دور دنيا در هشتاد روز» و «خانواده دکتر ارنست» همگي نتيجه تلاش و اشتياق اين گروه ژاپني بودند؛ پويانماييهايي که حتي نميتوان کودکيمان را بدون آنها متصور شد؛ بدونِ «جزيره ناشناخته»، سرنديپيتي صورتي و صداي لطيفِ مريم شيرزاد؛ بدونِ پر حرفيهاي آن شرلي با موهاي قرمز در مزرعه سر سبز گرين گيبلز و بدون «بابا لنگ دراز» و جودي آبوت با آن موهاي عجيب و غريب.
تاموجري، گوريل انگوري و يوگيودوستان
کدام استوديو؟ مترو گلدوين ماير
سال تاسيس؟ 1924
شرکت مترو گلدوين ماير که از زمان جنگ جهاني دوم به يکي از بزرگترين استوديوهاي هاليوود تبديل شده بود، بيش از 81 سال عمر نکرد و در سال 2005 به وسيله مجموعهاي از شرکتها که سوني هم جزو آنها بود، خريداري شد. ويليام هانا و جوزف باربرا دو تن از کارمندانِ شرکت مترو گلدوين ماير بودند که در دهه دوم زندگي خود، موفق به طراحي معروفترين موش و گربه تاريخ شدند. آنها با حمايت و پشتيباني اين شرکت ايده تام و جري را پياده کردند. پخش اولين سري از تام و جري در سال 1940، يعني 80 سال پيش آغاز شد. چهار سال بعد ويليام هانا و جوزف باربرا شرکت خود را با عنوان «هانا باربرا» تاسيس کردند. اين شرکت هم که به وسيله کارمندان خلاق مترو گلدوين ماير بنا نهاده شده بود، پويانماييهاي خاطره ساز بسياري را توليد کرد. پويانماييهايي از جمله «گوريل انگوري»، «يوگي و دوستان» و همچنين «عصر حجر».
توئيتي و ميگميگ
کدام استوديو؟ برادران وارنر
سال تاسيس؟ 1944 ميلادي
شرکت عظيم و ثروتمند وارنر، داراي شرکتهاي زير مجموعه بسياري است که بخش پويانمايي آن در سال 1944 تاسيس شده است. برادران وارنر بخش بزرگي از عصر طلايي پويانماييها را تشکيل داده و از موفقترين استوديوهاي تاريخ آمريکا بودند. به همت آنها بود که بسياري از شخصيتهاي ساده و دلنشين پويانمايي، پا به جهان کودکي ما گذاشتند و ايام خوش نوجوانيمان را ساختند. «توئيتي»، آن قناري پر ناز و افاده طلايي رنگ؛ «باگز باني» يا همان باني خرگوشه معروف، «ميگميگ» سريعترين شترمرغ دنيا و «دافي داک» همگي در استوديوهاي زير مجموعه برادران وارنر «لوني تونز» و «مري ملوديز» متولد شدند. اغلب کساني که در شرکت کارتون و پويانمايي برادران وارنر مشغول کار بودند، نامشان به عنوان چهرههاي اصلي هنر و تاريخ پويانمايي به يادگار باقي ماند؛ انيماتورهايي مثل «چاک جونز»، «رابرت مک کيسمون» و «آرتور ديويس».
درس هاي کارتوني از پرين تا بامزي
مروري بر تمام چيزهاي جالبي که از پويانماييهاي خاطرهانگيز روزهاي کودکي ياد گرفتيم؛
کارتونهايي که ما در روزهاي کودکي ميديديم کم الکي نبود، همهاش درس زندگي بود و ما خبر نداشتيم البته بعضيهايش هم کمک درسي بود و از محتوياتش چيزي در امتحان زندگي نيامد، صرفاً براي اطلاعات عمومي خودمان بود. به مناسبت روز جهاني انيميشن چند تا از اين درسهاي زندگي را با هم مرور ميکنيم:
زجرکُش کردن مخاطب| از شخصيت «پرين» در «بيخانمان» ياد گرفتيم چه جوري لااقل 20 قسمت حرص مخاطب را دربياوريم. يادتان هست جناب پرين چقدر موقعيت داشت همه چيز را به پدربزرگش بگويد و نمي گفت؟ ما که مخاطبي بيش نبوديم اما سگش «بارون» چه از دست پرين ميکشيد؟ سيگار؟ قليون؟ چي واقعاً؟
پيادهروي در آسمان| تام و جري نکتههاي آموزندهاي در خصوص تعقيب وگريز داشت. يک سري اطلاعات غلط هم به مخاطب منتقل ميکرد، مثل اين که اگر چيزي بخورد تو کلهمان مثل برج ايفل مياد بالا! يا وقتي زيرمان خالي ميشود تا به زير پا نگاه نکنيم جاذبه عمل نمي کند! يک خانم چاق سياه پوست هم تو سريال بود که شيوه استفاده از وردنه را به مخاطب ياد ميداد!
آمادهکردن دهه شصتيها براي مشکلات زندگي| يک کارتوني هم بود به اسم «بچههاي کوهستان تاراک» که سعي ميکرد نسلهاي بعدي جامعه را براي مشکلات عظيمي مثل تماشاي سريال «ستايش»، بازيهاي تيم ملي در جام ملتها و حتي سريال «دل» آماده کند و حتي نگاه بچه ها را به مشکلات زندگي تغيير بدهد! بالاخره بچههايي که با مشکلات شخصيتهاي همچين کارتوني خو گرفتند به بيکاري و بي پولي که نميگويند مشکل. اگر خاطر مبارکتان باشد شخصيت اصلي اين سريال دوتا بچه خرس بودند که شکارچيهاي ظالم انواع مصيبت را سر آنها پياده کردند طوريکه ريزش بورس در مقابلش هيچي نيست.
اشک مادر| «توشيشان» که ديگر ته پيام بود، از اين کارتون ياد گرفتيم که کار خلاف، ارزش اشک مادر را ندارد، حتي اين استنباط استقرايي! مان را پشت وانتها هم نوشتيم. حتي عبارت «رفيق بي کلک مادر»هم از درونمايه اين سريال چون الماسي غلتان استخراج شد.
آموزش قيافه آجيلها به کوزت| يک کارتوني بود به اسم «دهکده حيوانات» که با «شهر آجيلي» خيلي فرق داشت، هر دوي اينها خيلي نشاط آور بودند، چون قديمها هم مثل حالا آجيل نميخورديم با کمک شهرآجيلي ياد گرفتيم قيافه آجيلها چه شکلي است. اما ما از «کوزت» ياد گرفتيم که هر قدر هم همچين کارتونهايي باعث خنده و شادي ما شوند آن خانواده «تنارديه» جزجيگر زده با بلاهايي که سر کوزت در به در شده آوردند همه شادي و خنده ما را تبديل مي کنند به غمي کوزت آلود که حتي مرام و معرفت ژان والژان هم مرهمي بر آن نيست؛ لذا ياد گرفتيم غم و غصه دوبرابر شادي و خنده تاثير دارد. هي «ميشا» کاش با «پسر شجاع» مي رفتين کوزت را نجات ميداديد. راستي کسي کشف کرد اسم پدرپسرشجاع قبل از تولد پسرشجاع چه بوده؟
مبارزه با شرکت هرمي غيرقانوني| اما «پينوکيو» به ما ياد داد دروغ چيز بدي است و اگر کار بدي انجام بدهيم فرشته مهربان شاکي مي شود و به ما کارت زرد ميدهد. هر قدر هم که پينوکيو ديديم و از بلايايي که گربهنره و روباه مکار سر پينوکيو آوردند باخبر شديم بازهم گول برخي شرکتها و صندوقهاي اعتباري و نتورکرها را خورديم و به اين روز افتاديم.
محو شدن در افق| اما «لوک خوش شانس» و تيمش يعني سگش «بوشوگ» و اسبش «جاري» به ما محو شدن در افق را ياد دادند. کم دستاوردي نبود. اگه بلد نبوديم تو افق محو شويم کلي جوک و استاتوس خندهدار توليد نمي شد.
اسفناج يا عسل بامزي؟| يک سري کارتونها هم بود که از حيث اصول تغذيهاي به ما آموزشهاي خوبي ميدادند، از جمله بامزي که ياد داد اگر عسل خوب پيدا شود بسيار خوب و مقوي است که با يک ذره از آن ميشود کارهاي مهم کرد. حالا ما عسل خوب که گير نياورديم اما من ملوان زبل را به خاطر ترويج اسفناج با آن مزه بدش نميبخشم.