نماد آخرین خبر

عقل و علم دو حقیقت کمالی پیامبر اکرم (ص)

منبع
کيهان
بروزرسانی
عقل و علم دو حقیقت کمالی پیامبر اکرم (ص)

کيهان/ پيامبر(ص) اسوه حسنه و سرمشق نيک بشريت بويژه مسلمانان و مومنان است. شناخت شخصيتي ايشان در علم و عمل به ما کمک مي کند تا بدرستي از ايشان پيروي کرده و او را سرمشق نيک خويش قرار دهيم. در نوشتار حاضر دو ويژگي برجسته و منحصر به فرد رسول خدا(ص) يعني کمال عقل و علم آن حضرت مورد بررسي قرار گرفته است.

در روايات بسياري پيامبر اکرم(ص) به عنوان عقل کل معرفي شده است که اولين مخلوق و صادر الهي است؛ يعني از نظر مصداقي عقل کل که همان صادر نخست و اولين تجلي از تجليات اسماي الهي است، همان حقيقت محمدي و تجلي اول الهي است.

رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)در جايي مي فرمايد:«اول ما خلق الله العقل؛ نخستين چيزي که خداوند خلق کرد، عقل است.» (بحارالانوار، ج۱، ص۹۷، حديث ۸).

سپس در جايي ديگر مي فرمايد: «اول ما خلق الله نوري ففتق منه نور علي ثم خلق العرش و اللوح و الشمس...؛ نخست چيزي که خدا آفريد، نور من بود و نور علي را از آن برگشود، سپس آفريد عرش و لوح و خورشيد...». (بحار الانوار، ج ۱، ص ۹۷ ، باب ۲، حديث ۷.) در جايي ديگر نيز مي فرمايد: اول ما خلق الله روحي؛ نخست چيزي که خدا آفريد روح من است. (بحار الانوار، ج‏۵۴، ص ۳۰۹)

البته عبارت هاي ديگر نيز از ايشان نقل شده که فرموده است: اول ما خلق الله النور؛ اولين خلقت الهي نور است (علل الشرائع، ۵۹۳، حديث ۴۴؛ بحار الانوار، ج  ۱، ص ۹۶، حديث ۲) يا فرمود:  اول ما خلق الله القلم؛ اولين خلقت الهي قلم است. (شرح اصول کافي صدر المتالهين؛ تفسير القمي، ج ، ص ۱۹۸؛ بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۶۶، باب ۴، حديث ۱.)

مقتضاي جمع ميان احاديث اين است که مصداق عقل و نور و قلم همان حقيقت نور و روح محمد(ص) است. پس وقتي گفته مي شود که عقل نخستين تجلي است، مراد اين است که اين عقل در ذات محمد(ص) تجلي نخست الهي بوده است؛ زيرا صادر نخست، حقيقت محمدي است که تجليات تمام کمالات الهي است.

از نظر قرآن، حقيقت محمدي داراي انزالات و تنزلات بسيار است تا در جامه بشري خودنمايي کند. از همين رو خدا در قرآن از انزال آن حقيقت محمدي به عنوان «ذکرا رسولا» سخن به ميان مي آورد(طلاق، آيات ۱۰ و ۱۱) تا بتواند مسئوليت خويش را به عنوان مظهر اتم اکمل الهي به انجام رساند و پست ترين عناصر هستي يعني خاک را با بهره گيري از روح الهي به کمالاتي برساند که در جايگاه خلافت الهي قرار مي گيرد.

براساس تعاليم ديني آنچه مسئوليت پيامبران از جمله پيامبر(ص) است استکمال عقول بشر است؛ زيرا اگر چنين اتفاق بيفتد انسان ها به کمال خويش مي رسند. در روايت است که پيامبر(ص) فرمود: خدا به بندگانش چيزي بهتر از عقل قسمت نکرده، خواب عاقل بهتر از شب بيداري جاهل است، اقامت عاقل بهتر از رنج حرکت جهاد جاهل است. خدا پيغمبر و رسولي بر نيانگيخته مگر اينکه عقل او را کامل کرده و عقلش بهتر از عقل همه امتش بوده، پيغمبر در خاطر خود چيزي بهتر از اجتهاد مجتهدان نداشت. هيچ بنده اي فرائض خدا را انجام ندهد تا به عقل خود آن را از وي دريابد، همه عابدان در فضل عبادت به پاي عاقل نرسند، عقلا همان صاحبدلانند که خداي تعالي در باره آنها فرمود: «ياد آور نشوند جز صاحبان خرد». (اعراف، آيه ۳؛ الکافي، ج۱، ص۱۲)

حقيقت عقل همان حقيقت روح و نور و قلم است که بر هستي جاري است؛ پس کسي که عقل داشته باشد همه اين سه گانه را دارد و اينها با هم هستند؛ چنانکه عقل و دين و حياء همواره با هم هستند. امام علي(ع) مي فرمايد: فقال جبرئيل للحياء و الدين انصرفا و دعاه فقالا يا جبرئيل إنا امرنا ان نکون مع العقل حيث کان قال فشانکما و عرج؛‏اصبغ بن نباته از علي(ع) روايت مي کند که جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اي آدم! من مامور شده ‏ام که تورا در انتخاب يکي از سه چيز مخير سازم، پس يکي را برگزين و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيز چيست؟ گفت: عقل و حياء و دين. آدم گفت عقل را برگزيدم. جبرئيل به حياء و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند: اي جبرئيل! ما ماموريم هرجا که عقل باشد با او باشيم. جبرئيل گفت: خود دانيد و بالا رفت.(امالي الصدوق،ص۶۷۲)

 البته همان طوري که بيان شد، اگر بخواهيم در مقام تجزيه و تحليل باشيم، عقل، اصالت دارد. از همين رو امام باقر(ع)فرمود: لما خلق الله العقل قال له اقبل فاقبل ثم قال له ادبر فادبر فقال و عزتي و جلالي ما خلقت خلقا احسن منک إياک آمر و إياک انهي و إياک اثيب و إياک اعاقب؛ چون خدا عقل را آفريد، به او فرمود: پيش بيا، پيش آمد. فرمود: برگرد، برگشت.

فرمود: به عزت و جلالم مخلوقي بهتر از تو نيافريدم، امر و نهي و پاداش و کيفرم متوجه تو است.(الکافي ، ج ۱، ص ۲۶)

بر اين اساس، وقتي گفته مي شود که عقل پيامبر(ص) کامل ترين است، به تبع نورانيت و روحانيت آن حضرت در تماميت کمالي آن است؛ زيرا حقيقت نورانيت و روحانيت انسان از همان عقل تراوش مي کند.

وقتي عقل آن حضرت در تماميت کمالي است، به طور طبيعي هيچ گونه نقصان در سطح سفاهت يا فقدان در سطح جنون براي آن حضرت متصور نيست و کسي نمي تواند آن حضرت را به سفاهت يا جنون متهم سازد؛ از همين روست که خدا بارها اين امور را از آن حضرت(ص) سلب مي کند.(سبا، آيه ۴۶؛ قلم، آيه ۲؛ تکوير، آيات ۱۹ و ۲۲؛ مومنون، آيات ۶۹ و ۷۰)

علوم پيامبر (ص) از نظر قرآن
پيامبر(ص) همان طوري که در عقل در تماميت کمالي است، از نظر علم نيز در تماميت کمالي آن قرار دارد، به طوري که آن حضرت(ص) به علومي دسترسي دارد که اصولا به شکل عادي در اختيار بشر قرار ندارد. از همين رو خدا بصراحت مي فرمايد: و خدا بر تو کتاب و حکمت انزال کرد و آموخت چيزي را که نمي توانستي بداني و فضل الهي بر تو عظيم است.(نساء، آيه ۱۱۳) يا مي فرمايد: همان طور که در ميان شما فرستاده‏ اي از خودتان روانه کرديم که آيات ما را بر شما مي‏ خواند و شما را تزکيه و پاک مي گرداند و به شما کتاب و حکمت مي ‏آموزد و آنچه را که نمي توانستيد بدانيد به شما ياد مي دهد. (بقره، آيه ۱۵۱)

از نظر قرآن، چيزهايي که از طريق وحي نصيب بشر مي شود، از علوم خاص است که هيچ راهي جز وحي براي تحصيل آن نيست چنانکه مي فرمايد: خدا را ذکر و ياد کنيد، آن گونه که شما را تعليم داد چيزي را که نمي توانستيد بدانيد.(بقره، آيه ۲۳۹)

اگر تعليم الهي نبود، ما حتي نمي دانستيم چگونه نماز بگزاريم يا حج را به جا آوريم، چه رسد که در باره آخرت و بهشت و دوزخ و احوالات انسان در عوالم از برزخ و آخرت علم و آگاهي داشته باشيم. پس اين وحي است که به ما اين علم دست نيافتني را آموخته است.

در آيات قرآن براي آن حضرت(ص) علوم زير مطرح شده است:

۱. اخبار غيبي: علومي که در اختيار پيامبر(ص) است، اخبار عالم شهادت نيست، بلکه اخبار عوالم ديگر نيز در اختيار آن حضرت (ص) است. همچنين در همين دنيا بسياري از علوم در اختيار بشر نيست، ولي پيامبر(ص) به سبب آنکه متصل به خدا و علم الله است، بيرون از زمان و مکان قرار مي گيرد و چيزي به نام گذشته و آينده برايشان معنا ندارد، از همين رو به اخبار گذشته يا آينده آن گونه علم و آگاهي دارد که به اخبار حال علم دارد. بنابراين، از گذشته يا از آينده همان گونه خبر مي دهد که الان مي بيند؛ زيرا دانايي او محدود به زمان و مکان نيست و محدوديتي ندارد. پس اخبار غيبي از گذشته و آينده برايش معنا ندارد و همه را مي داند؛ چنانکه نسبت به آخرت و عوالم غيب نيز چنان مي گويد که مي بيند.(هود، آيات ۴۸ و ۴۹؛ تکوير، آيه ۲۴؛ اسراء، آيه ۶۰؛ قصص، آيه ۸۶؛ آل عمران، آيه ۴۴؛ نجم، آيات ۳ تا ۱۲)

۲. علم لدني: علم آن حضرت(ص) با منشا الهي است. به اين معنا که مستقيم از خدا علم را دريافت مي کند و نسبت به علم الکتاب آگاهي دارد که همه هستي به طور تفصيل در آن نوشته شده است. ايشان مجاري فيض الهي است و خدا از مجراي ايشان است که به وجودات تحقق وجودي مي دهد. بنابراين، هيچ چيزي بر ايشان پوشيده نيست. به سخن ديگر، منشا و خاستگاه علم پيامبر(ص) خود حضرت الوهيت است و حضرت مستقيم به عنوان قلم الهي بر همه چيز احاطه علمي دارند. اين نوع علم که مستقيم است، همان لدني است که از علم عنداللهي جدا مي شود.(نساء، آيه ۱۱۳؛ نمل، آيه ۶؛ نجم، آيات ۱ تا ۱۲؛ زخرف، آيات ۱ تا ۴؛ هود، آيه ۱)

اينک که دانسته شد که علم و عقل پيامبر(ص) يک علم و عقل معمولي و عادي نيست، بايد از چنين بشري که عقل تمام و علم تمام است، پيروي کرد و از دانش و علم و عقل او بهره برد تا اين گونه به سطحي از عقلانيت و علوم برسيم که ايشان در اختيار ما قرار مي دهد؛ زيرا ايشان توانايي خاصي دارد که در مقام «قلم» عقل و علم ما را کامل کرده و با تصرفات تکويني در نفس ما، آن را به دارايي و دانايي برساند که فراتر از سطح عادي بشريت است.

خدا بارها در قرآن بيان کرده است که تزکيه و تصرفات تکويني ، تنها در اختيار خود اوست و کسي جز خدا نمي تواند کسي را تزکيه کند(نور، آيه ۲۴) مگر آنکه مظهر اسماء الله به تماميت باشد که کسي جز پيامبر(ص) و معصومان به عنوان نفس پيامبر نيست.(توبه، آيه ۱۰۳؛ آل عمران، آيات ۶۱ و ۱۶۴)

راهکارهاي کامل شدن عقل
امام رضا(ع)فرمود: عقل هيچ شخصي کامل نمي شود مگر در او ده خصلت باشد : ۱- اميد به خير و نيکي از او وجود داشته باشد؛ ۲- مردم از شر او در امان باشند؛ ۳- کار خوب کم ديگران را زياد مي شمارد؛ ۴- کار خوب زياد خود را کم مي شمارد؛ ۵- از تقاضا و درخواست نيازمندان خسته نمي شود؛ ۶- در طول زندگي از طلب علم ملول نمي گردد؛ ۷- فقر در راه خدا برايش از ثروت بهتر است؛ ۸- نزد او خواري در رابطه با خدا از عزت در ارتباط با دشمن خدا محبوبتر است؛ ۹- گمنامي برايش لذت بخش‏تر از شهرت است؛ ۱۰- سپس فرمود: آيا مي دانيد که دهمي چيست ؟ حضار پرسيدند: دهمي چيست؟ آن حضرت فرمود: دهمي اين است که با هر کس برخورد کرد بگويد او بهتر از من و پرهيزکارتر از من است ، زيرا مردم دو نوعند، يک دسته واقعا بهتر و پرهيزکارتر از او هستند و يک دسته بدتر و پست‏تر.

وقتي شخصي را ديد که از او بدتر و پست‏تر است بگويد شايد خوبي او در باطن است و پنهان بودن خوبي اش به نفع اوست و خوبي من آشکار است که شايد اين به ضرر من است. اما وقتي کسي را ديد که از او بهتر و پرهيزکارتر است در مقابلش تواضع مي کند تا به حد او برسد، اگر چنين بود مقامي ارجمند يافته و به نيکي ياد مي‏شود و برتر از اهل زمان خويش مي گردد.(تحف العقول، ج۱ ، ص۴۴۳)

البته پيامبر(ص) درباره ويژگي ها و صفات انسان خردمند به نکاتي اشاره مي کند که خود بيانگر اين است که ما چگونه مي بايست به عقلي دست يابيم که نشانه اي از عقلانيت پيامبر(ص) باشد. ايشان مي فرمايد: صفه العاقل ان يحلم عمن جهل عليه ، ويتجاوز عمن ظلمه، ويتواضع لمن هو دونه، ويسابق من فوقه في طلب البر، وإذا اراد ان يتکلم تدبر؛ فإن کان خيرا تکلم فغنم، وإن کان شرا سکت فسلم، وإذا عرضت له فتنه استعصم بالله و امسک يده ولسانه، وإذا راي فضيله انتهز بها، لا يفارقه الحياء، ولا يبدو منه الحرص، فتلک عشر خصال يعرف بها العاقل؛ ويژگي خردمند، اين است که: ۱- در برابر رفتار جاهلانه نادان نسبت به خود، بردباري نشان مي دهد؛ ۲- از کسي که به او ستم کرده است، درمي گذرد؛ ۳- در برابر فرودست خود فروتن است؛ ۴- از فرادست خود در طلب نيکي پيشي مي گيرد؛ ۵- هر گاه بخواهد سخن بگويد، مي انديشد؛ ۶- اگر آنچه مي خواهد بگويد خوب بود، مي گويد و بهره مند مي شود و اگر بد بود، خاموشي مي گزيند و سالم مي ماند؛ ۷- هر گاه با فتنه‏ اي روبه رو شود، به خدا پناه مي برد و دست و زبان خود را نگه مي دارد؛ ۸- هرگاه فضيلتي بيند، آن را غنيمت مي شمارد؛ ۹- شرم و حيا از او جدا نمي شود؛ ۱۰- و آزمندي از او سر نمي زند؛ اينها ده خصلتند که خردمند به آنها شناخته مي شود.(تحف العقول؛ ص ۲۸)

اين صفات همگي در قرآن بيان شده است که از جمله مي توان به آيات ۶۲ تا ۷۵ سوره فرقان، يا ۱۰ تا ۲۲ سوره لقمان، يا ۸ تا ۳۹ سوره اسراء اشاره کرد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره