نماد آخرین خبر

خاطره بازی/ اژدها از کانی مانگا با هفت سامورایی وارد می شود

منبع
خراسان
بروزرسانی
خاطره بازی/ اژدها از کانی مانگا با هفت سامورایی وارد می شود
خراسان / سلام و خداقوت دهه شصتي هاي گرامي، همين اول کار يک موضوع مهم رو مشخص کنيم؛ وقتي مي گوييم دهه شصتي ها منظورمان فقط متولدان دهه ۶۰ نيست، در کل هر کسي که کودکي و نوجواني اش در دهه ۶۰ گذشته را مي گوييم!همان روزگاري که يک روز طلايي داشت؛ جمعه ها! آن موقع دستگاه هاي ويدئو، پخش سي دي يا دي وي دي و شبکه هاي متعدد وجود نداشت براي همين همه براي تماشاي يک فيلم سينمايي تا بعدازظهر جمعه صبر مي کردند. درست بعد از برنامه کودک، شبکه يک فيلم سينمايي مي گذاشت. اما امان از وقتي که چانه مجري گرم مي شد، خوب که شعر مي خواند و افاضات حکيمانه درباره فرهنگ شهرنشيني و آپارتمان نشيني و... مي کرد مقداري هم از ضرورت راهنما زدن حين رانندگي مي گفت؛ و يکهو گير مي داد به يک چيز ديگر مثل آشغالا رو به موقع بذارين دم در! بعدش که روي اعصاب ملت اسکي مي رفت اسم فيلم را اعلام مي کرد و تازه معلوم مي شد که فيلم تکراري است. خيلي وقت ها، تبليغ يک فيلم خاص چند روزي از تلويزيون پخش مي شد و روز جمعه مجري بعد از طي کردن همه مراحل قبلي، مي گفت: با عرض پوزش، به دلايل فني (همه حدس مي زديم منظورش پوشش بازيگران فيلم است) فيلم فلان اين هفته پخش نخواهد شد. بعضي وقت ها هم که از دستشان در مي رفت و يک فيلم خوب پخش مي شد، همه جمعه بعدي منتظر تماشاي يک فيلم ديگر بوديم که آقاي مجري که بيشتر طباطبايي، حسين پاکدل يا جواد آتش افروز بودند با همان ژست خاص، جلوي دکوري که بيشتر از مقوا، آکاستيو و چوب ساخته شده بود ظاهر مي شدند و مي گفتند: «به دليل تماس هاي مکرر بينندگان، به خاطر کساني که فيلم زيباي هفته پيش را نديدند اين فيلم دوباره امروز پخش خواهد شد.» و خلاصه از آن جا که ممکن بود هنوز کساني باشند که فيلم را نديده اند، بارها و بارها همان فيلم پخش مي شد. آن روزها فيلم هاي خاطره انگيز کم نبود، فيلم هايي که يکبار مي رفتيم سينما تا به صورت رنگي ببينيم و ۱۰ بار هم از تلويزيون مي ديديم تا فيلم را حسابي حفظ کنيم. تازه اواخر دهه ۶۰، برخي از خانواده هاي متمول که ويدئوي ضبط و پخش داشتند فيلم هاي جالب را ضبط هم مي کردند. فيلم هايي مثل «بچه هاي طلاق» اثر تهمينه ميلاني، «مسافران مهتاب» از مهدي فخيم زاده، «دل نمک»، «کفش هاي ميرزا نوروز»، «گل هاي داوودي»، «مردي که زياد مي دانست»، «آوار»، «جاده هاي سرد»، «باي سيکل ران» و... فيلم هايي با مضمون دفاع مقدس هم که روي بورس بود، مثل «ديده بان» و «مهاجر» از حاتمي کيا، «کاني مانگا» از سيف ا... داد، «عقاب ها» از ساموئل خاچيکيان يا فيلم هايي که انعکاسي از ظلم هاي قبل از انقلاب بودند، خان ها، ساواکي ها، قاچاقچيان و... که بهترين نمونه هايش «سناتور» از مهدي صباغ زاده، «تاراج» از ايرج قادري و «تشريفات» از مهدي فخيم زاده بودند. حالا اگر يک فيلم خارجي پخش مي شد که ديگر معرکه بود. مردهاي فاميل هم که روزهاي جمعه منزل بزرگ تر خانواده جمع بودند بالشت ها را کنار هم قطار مي کردند، آرنج ها روي زمين، دست زير چانه و دست ديگر در ظرف تخمه و فيلم خارجي نگاه مي کردند، فيلم هايي مثل آهنگ هاي برنادت، هفت سامورايي، وسترن هاي جان وين با دوبله هاي قبل انقلاب، فيلم هاي پارتيزاني با موضوع جنگ جهاني دوم (از همان فيلم هايي که يک انگليسي با يک عدد پلخمون يک گردان آلماني را لت و پار مي کرد)، فيلم هاي بروسلي (مثل اژدها وارد مي شود)، نورمن ويزدم، لورل هاردي (که هنوز هم در اعياد پخش مي شود)، فيلم هاي هندي مثل ديوار، قانون (که اسم شخصيت اصلي ويجي بود با بازي آميتاپاچان) و ديالوگ معروفش که ويجي با آن صداي بغض آلود مي گفت: «اوه پدر، تو منو کشتي!! » همين طور فيلم هاي بلوک شرق اروپا مثل «کميسر متهم مي کند»، انتقام و... فيلم هاي آلن دلون مثل «سامورايي»، فيلم هاي روسي مثل «هملت»، «شاه لير» و... با آن دوبله هاي بي نظير و... يک سري فيلم ها هم آن زمان متداول بود که مبارزات مردم کشورهاي ديگر عليه ظلم داخلي و خارجي را نشان مي داد مثل «زنده باد زاپاتا» با آن ديالوگ معروف: به مادرم بگين اميلي رو کشتن! يا صادق خان ببر بنگال، زورو و... پسرها هم مي رفتند توي کوچه فوتبال بازي کنند تا بزرگ ترها فيلم ببينند، ديالوگ معروف همسايه ها هم در چنين مواقعي اين بود که: «ولتون کردن تو کوچه مزاحم آسايش مردم تو روز تعطيل بشين خودشون دارن استراحت مي کنن!» و چه توپ هاي پلاستيکي که در اين بين با چاقوي همسايه ها پاره نمي شد. دخترها هم گوشه حياط با عروسک ها خاله بازي مي کردند. سيد مصطفي صابري