نخستین انسانهایی که عکسشان در تاریخ گرفته شد
يک پزشک/ لوئي داگر در ۱۸ نوامبر ۱۸۷۸ در شهر کورمي به دنيا آمد. او در کودکي به مدرسهٔ طراحي رفت. در شانزده سالگي (۱۸۰۳) به پاريس سفر کرد تا نزد پدر و مادر تعميدياش که تاجر بودند، زندگي کند.
او در سال ۱۸۰۴ به استوديوي نقاشي سالن اپراي پاريس راه پيدا کرد. احتمال ميرود که مدتي نيز شاگرد ژاک لويي داويد بوده باشد. داگر سال هاي ۱۸۰۸ و ۱۸۰۹ به عنوان کارگر در آنجا کار ميکرد.
يک سال بعد در همان اپرا، به عنوان نقاش دکورهاي پسزمينه مشغول به فعاليت شد. تا اين که در سال ۱۸۱۶ مدير بخش دکور تئاتر شد. سال ۱۸۲۲ دوباره به سالن اپرا برگشت و به عنوان نقاشي زبردست در انجام دکور صحنهها همکاري کرد. تأثيرگذارترين دکور او براي اپراي علاء الدين و چراع جادو بود که در آن براي اولين بار از چراغ گازي جهت روشنايي صحنه استفاده نمود.
نام داگر در آن سالها بيشتر بابت ابداع ديوراما سر زبانها افتاد. ديوراما به عنوان پسزمينهٔ نمايش، سازهاي بود که در آن به کمک کنترل نور روز با کرکرهها و استفاده از نور مصنوعي چراغهاي گازي و بازيهاي آن روي سطح نيمه شفاف نقاشي شده، امکان ايجاد تصاويري بسيار واقعي (براساس توهمات بصري) فراهم ميگرديد.
به دنبال توفيق فراگير اين تکنيک در فرانسه، داگر و همکارش شارل بوتون، سالن ديورامايي نيز در لندن افتتاح کردند. آنها هم مانند بسياري از نقاشان آن دوران، از سيستم اتاق تاريک (کمرا آبسکيورا) براي طراحي اوليهٔ ديوراماهايشان استفاده مي کردند.
ولي ذهن داگر به شدت معطوف به اين شده بود که بتواند تصاوير فرار ديوراما را پايدار کند. او که از طريق يکي از دوستانش در جريان تجربههاي هليوگرافي ژوزف نيسه فورنيه پس (کسي که براي اولين بار توانسته بود تصوير تقريباً ناواضحي را بعد از هشت ساعت نوردهي روي صفحهٔ فلزي ثبت کند) قرار گرفته بود، در دسامبر ۱۸۲۹ با وي قرارداد مشترکي بست تا به موجب آن، جهت تسريع کار، تجربيات مجزاي شان را در اختيار يکديگر قرار دهند. مهارت و هوش داگر در زمينهٔ تأثيرات نوري و تصويرسازي، در کنار توانايياش در زمينهٔ چاپ و حکاکي روي فلز، نهايتاً منجر به ثبت تصوير پايدار شد.
او به دنبال چند سال تجربهٔ مشترک با نيسه فورنيهپس، درست يک سال پس از مرگ ناگهاني وي در اثر سکته، توانست نخستين داگرئوتيپش را در سال ۱۸۳۷ توليد کند. اين عکس فلزي، طبيعت بيجاني از مجسمههاي گچي و اشياء خردهريز ديگر بود که کنار پنجره در نور آفتاب قرار داده شده بودند.
داگرئوتيپ، تصويري عکاسانه بود با سطحي آينه مانند روي ورقهٔ مسي که نقره اندود شده بود. اين عکسي تک نسخه بود و امکان تکثير نداشت و پس از ظهور، فقط يک تصوير به دست مي آمد. نگاتيو يا پوزتيو بودن اين تصوير بستگي به جهت تابش نور در لحظهٔ ديدن آن داشت. اين ورقهٔ فلزي که در برابر هوا، خراش، اثر انگشت و… بسيار آسيب پذير بود، عمدتاً در جعبههايي مخصوص و لاي مخمل نگهداري ميشد. ولي روش ضبط تصوير داگر (موسوم به داگرئوتيپ)، نهايتا در هفتم ژانويه سال ۱۸۳۹ توسط دوست دانشمند و سياستمدارش به نام فرانسوا آراگو به طور رسمي در “آکادمي علوم فرانسه ” معرفي و ثبت امتياز شد.
او تکنيکش را در نوزده اوت همان سال بنا به درخواست دولت فرانسه و در ازاي درآمدي مادامالعمر (براي خودش و پسر نيهپس) به طور مشروح در اختيار همگان قرارداد و بدين ترتيب نه تنها تبديل به قهرماني ملي شد، که نامش براي هميشه به عنوان مخترع عکاسي باقي ماند.
داگر با همکاري آلفونس ژيرو اولين دوربين خود (متشکل از دو جعبهٔ چوبي که براي ميزانسازي وضوح تصوير، داخل همديگر حرکت ميکردند) را در همان سال ساخت و به بازار فرستاد. بدين ترتيب فرآيند داگرئوتيپ (به ويژه در ژانر پرتره) به سرعت و در سطحي بينالمللي نزد هنرمندان و صنعتگران شناخته و پذيرفته شد.
علاقمندان، وسائل لازم براي اين کار (شامل دوربين و داروهاي شيميايي) را از مغازههاي عينکفروشي و داروخانهها تهيه ميکردند. هجوم فراگير به سمت اين ابداع جديد آنقدر حريصانه و پرعطش بود که روزنامههاي وقت، از آن به جنون داگر نام ميبردند.
داگر که از ثبت امتياز اين اختراع، درآمد مناسب و ثابتي نصيبش شده بود، يک سال بعد در ۱۸۴۰ خودش را بازنشسته کرد و به منطقهٔ بري سورمرن در دوازده کيلومتري پاريس رفت. در آنجا همچنان براي بهتر شدن کيفيت داگرئوتيپ، دست به آزمايش ميزد و هر از چندي نتيجهٔ تحقيقاتش را براي آراگو به پاريس ميفرستاد.
او آخرين ديورامايش را سال ۱۸۴۲ براي کليساي محل زندگياش کشيد.
داگر در ۱۰ ژولاي ۱۸۵۱ و در سن ۶۴ سالگي از دنيا رفت. يعني درست همان سالي که روش ابداعي فردريک اسکات آرچر(کولوديون مرطوب روي شيشه)، با سهولت عملکرد و سرعت جهانگير خود، فرآيند داگرئوتيپ را به تدريج از سکه انداخت.
عکاسي از همان ابتدا، با بازنمايي دقيق هرآنچه پيش رويش بود، در حکم «گنجينهٔ بيکراني از جستجوها» قلمداد شد. بيدليل نيست که ادگار آلن پو، اختراع عکاسي را بزرگترين دستاورد بشر در علم مدرن ميدانست. اين اختراع جديد، چنان مورد ستايش و حمايت عمومي قرار گرفت که با وجود حسادتها و تنگنظريهاي صنفي بسياري از نقاشان و هنرمندان زمان، رتبهٔ اجتماعي داگر از سوي لويي فيليپ – پادشاه وقت فرانسه- به افسر عضو لژيون دونور ارتقاء يافت.
بلوار تمپل پاريس يکي از شلوغترين خيابان هاي فرانسه و مرکز موسيقي و نمايشهاي آن زمان پاريس بود. داگر که پنجرهٔ آپارتمانش مشرف به اين بلوار بود، چنين زاويه ديدي را براي آزمايش روش ثبت تصويرش انتخاب کرد. يکي از روزهاي تابستان ۱۸۳۹، او دوربينش را در سه نوبت صبح، نيمهٔ ظهر و عصر روبروي اين صحنه قرار داد تا تأثير کيفي نورهاي مختلف را اندازهگيري کند. نوردهي بسيار طولاني براي ثبت اين تصوير (حدود ده دقيقه)، موجب شده تا تمام رهگذرها و کالسکه هاي در خيابان، درون عکس ديده نشوند. واکسي و مشتري ايستاده و بي حرکت در کنار او، تنها موجودات زندهٔ داخل تصويرند. نخستين انسانهايي که عکسشان در تاريخ گرفته شده.
يکي از ويژگيهاي برجستهٔ تصاوير داگرئوتيپ، قابليت بالاي آن در ثبت جزئيات بسيار بود. عکس آتليهٔ عکاس، نخستين داگرئوتيپ به جا مانده در دنياست که داگر آن را سال ۱۸۳۷ (يعني دو سال قبل از آن که مراحل فني آن را در سطحي عمومي اعلام و ثبت کند) گرفته. اين عکس در قياس با تصوير ناواضح نيهپس(از بالکن خانهٔ برادرش)، بسيار واضحتر و دقيقتر است.
قابليت داگرئوتيپ در نمايش واقع نماي صحنهٔ روبروي هنرمند به کاملترين شکل ممکن تا آن زمان، نقاشان را به شدت نگران امرار معاش خود کرد. تا حدي که پل دلاروش (نقاش مشهور آن دوران) در جملهاي معروف گفت : «از امروز نقاشي مرده است».