آنها همهچیز را ۱۰۰ بار چک میکنند!

جوان آنلاين/ معمولاً وقتي اسم وسواس را ميشنويم ياد افرادي ميافتيم که بارها دستها يا وسايلشان را ميشويند تا پاک شود. افرادي که بارها و بارها در حمام خود را ميشويند تا احساس پاکي کنند، سرويس بهداشتي را چندين بار در هفته ضدعفوني ميکنند و... آنچه معمولاً در مورد وسواس ميدانيم شستوشوهاي مکرري است که از سوي افراد شکل ميگيرد تا از پاک و تميز شدن خود، ديگران، وسايل و مکانها مطمئن شوند، اما داستان وسواس و افراد مبتلا به وسواس به همين جا ختم نميشود. در حقيقت واژه وسواس به معني توجه بيش از اندازه و بسيار زياد به چيزي، فکري يا کسي است. به طوري که اين توجه زياد باعث کمرنگشدن اهميت ساير امور ميشود. مثلاً در کاربرد عاميانه به کسي که کارهايش را با دقت و نظم خاصي انجام دهد، ميگوييم در انجام کارهايش وسواس دارد، کسي که به تميزي و پاکي اهميت زيادي دهد، ميگوييم وسواسي است، اما وقتي اين توجه افراطي و اشتغال خاطر ذهني براي فرد ناخواسته و غيرقابل قبول است، احساسات ناخوشايند و منفي ايجاد کند، به طوري که فرد به دنبال مقاومت يا رهاشدن از آن بوده و براي خلاص شدن ذهنش از آن تلاش کند، به نحوي که اختلال قابل ملاحظه در عملکرد، تعاملات و زندگي روزمره فرد ايجاد شود، اختلال وسواس وجود دارد.
وسواسيهاي هميشه نگران
افراد وسواسي ممکن است از هرکدام اين موارد در رنج باشند؛ ميترسند به خود يا ديگران آسيب بزنند؛ از افکار و تصاوير خشونتآميز و زشت در ذهن خود ميترسند؛ از اينکه کار خجالتآوري انجام دهند نگران هستند؛ ميترسند از اينکه کلمات زشت از دهانشان خارج شود؛ از اينکه به تکانهاي ناخواسته عمل کنند هراس دارند؛ از اينکه به وسيله ترشحات و فضولات بدن آلوده شوند متنفر هستند؛ نگران کثيفي، آلودگي يا ميکروب هستند؛ از اينکه به وسيله ميکروبها بيمار شوند يا ديگران را بيمار کنند نگران هستند؛ در مورد دقيق قرارگرفتن وسايل و چيزها در سر جاي خود يا رعايت تقارن نگران هستند؛ دستهاي خود را به شدت يا با رعايت آداب و ترتيب خاصي ميشويند؛ براي دوش گرفتن، استفاده از توالت، مسواک زدن و... آداب مخصوصي دارند که آن را رعايت ميکنند؛ به شدت وسايل را تميز ميکنند؛ به شدت تلاش ميکنند تا از تماس با آلودگي پرهيز کنند؛ از اينکه مرتکب اشتباهي شوند، نگران هستند. بنابراين بارها چک ميکنند تا مرتکب اشتباهي نشوند؛ اجبار ذهني به شمارش دارند؛ وسايل را کاملاً منظم ميچينند و براي چيدمان آداب خاصي را رعايت ميکنند و...
در واقع وسواس در کتابچه راهنماي تشخيصي و آماري اختلالهاي رواني به عنوان اختلال وسواس فکري- عملي معرفي ميشود که افراد مبتلا به آن از سلسلهاي از افکار و اعمال تنشزا، اجباري و تکرار شونده رنج ميبرند. اين مشکل فقط به آنچه ما معروفترين علائم وسواس ميدانيم، يعني شستوشوي مکرر و چک کردن ختم نميشود بلکه شامل محتواهاي گوناگون افکار، تصاوير و اعمال متنوعي است و با گذشت زمان ناراحتي قابل ملاحظهاي براي فرد، خانواده و اطرافيانش ايجاد ميکند و باعث بروز مشکل و اختلال در روابط خانوادگي، روابط اجتماعي، کار، تحصيل و ساير حوزههاي مهم زندگي ميشود.
آدم وسواسي به دنبال خلاصي
افکار وسواسي در واقع افکار، عقايد، تصورات و تکانههايي هستند که در ذهن به طور مکرر وارد ميشوند و غيرمنطقي، ناخوشايند، نگرانکننده، بيمعني، تنفرآميز، منزجرکننده، اجباري و غيرارادي بوده و شامل افکاري در مورد تکانههاي آسيب زدن، ارتکاب جرم، ترس از آلودگي، بيماري، سرايت بيماري، کثيفي، افکار زشت، نگراني از دست دادن، افکاري در مورد مرگ، خشونت و پرخاشگري، صدمه ديدن و صدمه زدن، ترديد درباره کارهايي که انجام ميدهند، ترديد در مورد درستي يا نادرستي کارها، نگراني در مورد تقارن و رعايت نظم و ترتيب هستند که احساسات ناخوشايندي مانند اضطراب، ترس، تنفر، افسردگي يا احساس گناهکاري در فرد ايجاد کرده و باعث ميشوند فرد به دنبال راهي براي مقاومت در برابر آنها يا خلاصي از اين افکار ناخوشايند باشد.
مثلاً خانمي که افکار مکرر و مزاحمي مبني بر بيمار يا آلودهشدن به وسيله ميکروب و عفونت ديگران دارد؛ پدر يا مادري که فکر مزاحم و تکرار شوندهاي در مورد تصادفکردن فرزندش دارد؛ دختر جواني که افکاري در مورد آلوده بودن لباسها، دستها، آب و غذايش دارد؛ مردي که با اين فکر درگير است که مبادا در اثر خشمگين شدن به ديگران آسيب بزند؛ خانمي که فکر مزاحمي در مورد ابتلا به سرطان دارد؛ نوجواني که با فکر مزاحمي دست به گريبان است که به او ميگويد ممکن است در حضور ديگران کار زشتي انجام داده و شرمسار شود و...
همه اين افراد به افکار مزاحمشان که نمونههايي از وسواس فکري است، اطمينان دارند. به گونهاي که خود را همواره در حال انجام آن ميبينند و حتي صحنههاي آن را تجسم ميکنند. بنابراين از حضور اين افکار و تصورات در رنج بوده و در مقابل آنها مقاومت يا تلاش ميکنند آن فکر را از ذهن خارج کنند و اين مقاومت و تلاش مداوم خستگي رواني بسيار زيادي را برايشان در پي دارد.
وسواس عملي و چک کردنهاي صد باره!
معمولاً افراد براي رهاشدن از شر اين افکار و احساسات دست به انجام اعمال و رفتارهايي ميزنند که اين اعمال در کوتاهمدت باعث کاهش اين احساسات ناخوشايند ميشود، اما در بلندمدت باعث ايجاد رنج بيشتر براي فرد ميشود. اين اعمال را وسواس عملي ميگويند. وسواس عملي رفتارهاي تکراري و هدفمندي هستند که به دنبال وسواسهاي فکري و براي رهايي از افکار وسواسي و احساسات ناخوشايند حاصل از آن توسط فرد انتخاب و انجام ميشود و احساس اجبار دروني فرد را مجبور به انجام آن ميکند.
اين اعمال معمولاً طبق آداب و قوانيني مشخص و کليشهاي به منظور ايجاد يا پيشگيري از موقعيت يا رخداد خاصي انجام ميشود و ممکن است هيچ ارتباطي با آن رخداد يا موقعيت نيز نداشته باشد، به طوري که خود فرد اين بيارتباط و بيمعني بودن رفتار را تأييد و تصديق ميکند و حتي از انجام آن لذتي نميبرد. وسواسهاي فکري و عملي ممکن است در کوتاهمدت باعث کاهش تنش و احساسات ناخوشايند فرد و رهايي از افکار مزاحم شوند، اما تمامي اين اثرات موقت بوده و در بلندمدت و به مرور زمان باعث بروز اختلال، پريشاني و رنج در فرد، روابط او و فعاليتهاي روزمرهاش ميشود و ناخشنودي او را بيشتر ميکند.
خانمي که با شستن مکرر دستهايش ميخواهد خطر آلودگي از سوي ميکروب را کاهش دهد، ممکن است اين شستوشو با آداب و ترتيب خاصي انجام شود. مثلاً هر بار پنج مرتبه با صابون و پنج مرتبه با مايع دستشويي به نحوي که پوست دستش به شدت آسيب ميبيند؛ مردي که به هنگام خروج از منزل شيرهاي گاز را هفت بار، کليدهاي برق را شش بار، فلکه آب را پنج بار پس از بستن، وارسي ميکند تا از بسته بودن آنها اطمينان يابد و بعد از خروج از منزل و قفل کردن در بايد دستگيره در را چهار بار امتحان کند تا از قفل بودن آن اطمينان يابد؛ خانمي که هر شب براي از بين بردن ميکروبها بايد سه ساعت در حمام با ترتيب و دفعات مشخص خودش را بشويد تا از پاکشدن ميکروبها اطمينان يابد؛ نوجواني که در زمان درس خواندن بايد هر جمله را شش مرتبه بخواند تا از درستي يادگيرياش مطمئن شود و هر بار بايد کتاب را به يک دست بگيرد؛ خانمي که از ترس ابتلا به بيماري هر بار بعد از استفاده اعضاي خانواده از سرويس بهداشتي بايد آن را و سپس لباسهايش را ضدعفوني کند و براي اين کار زمان زيادي از روز را صرف ميکند و... نمونههايي از وسواس عملي هستند که فرد براي انجام آن اعمال، اجبار زيادي را درون خود احساس ميکند. به گونهاي که حتي با وجود غيرمنطقي دانستن آن نميتواند در برابر انجام آن مقاومت کند و معمولاً انجام آنها زمان زيادي از فرد ميگيرد.
در پژوهشي مشخص شد، ۹۰ درصد افراد عادي، افکار و تصاوير مزاحمي مشابه آنچه بيماران و مبتلايان به اختلال وسواس فکري - عملي گزارش ميکنند را تجربه و حتي از راهبردهاي متعددي براي خنثي يا مهارکردن آن افکار مزاحم استفاده ميکنند. يعني از نظر حضور افکار مزاحم، شکل و محتواي افکار و تصاوير مزاحم تفاوتي بين افراد عادي و مبتلايان به اختلال وجود ندارد، گرچه از نظر کميت و شدت افکار وسواسي متفاوت هستند. به بيان ديگر افراد افکار متفاوتي حتي با مضامين منفي، اضطرابآور، آسيب و صدمه، منزجر و مشمئزکننده و... در ذهن دارند و حتي ممکن است براي مقاومت در برابر حضور آن افکار يا رها شدن از آنها دست به اعمالي بزنند، اما اگر اين افکار و اعمال تأثير چنداني در زندگي روزمره آنها نداشته و کارکرد و زندگي فرد را تحت تأثير قرار ندهد، آنها را مبتلا به اختلال وسواس فکري- عملي نميدانيم.
به عنوان مثال ممکن است شما که خواننده اين مطلب هستيد نيز هنگام خروج از منزل تمام شيرهاي گاز را يک تا دو بار وارسي کنيد؛ هر بار که از سرويس بهداشتي استفاده ميکنيد دو تا سه بار دستهايتان را بشوييد؛ هر بار که در بيمارستان حضور پيدا ميکنيد بعد از بازگشت به منزل به منظور جلوگيري از بيماري، عفونت يا آلودگي تمام لباسهايتان را دو تا سه بار بشوييد؛ هر روز هنگام خروج از محل کار، ميزتان را تميز کرده و وسايلتان را طبق ترتيب خاصي بچينيد؛ يا يک تا دو بار در روز افکار مزاحمي مبني بر احتمال بروز تصادف يا مرگ خود و عزيزانتان داشته باشيد و...
در اين موارد که اين افکار و اعمال زمان زيادي را از شما نميگيرد و پريشاني و اختلال زيادي ايجاد نميکند، نميتوانيم به شما برچسب اختلال فکري- عملي بزنيم، اما زماني که افکار مزاحم هر ساعت در ذهنتان رخ دهد و هنگام خروج از منزل هفت بار شيرهاي گاز را وارسي کنيد، مطمئناً روال عادي زندگي شما مختل شده و در حوزههاي مختلف زندگي و عملکردتان اختلال ايجاد ميشود. البته گاهي ممکن است خود افراد پريشاني زيادي از اين افکار و اعمال احساس نکنند، اما زندگي روزمره اطرافيانشان را مختل کنند. مثل فردي که هر شب بايد طبق اعمال و آداب خاصي خود و لباسهايش را شسته و ضدعفوني کند تا از پاک شدن ميکروبها و آلودگي اطمينان يابد و اين امر براي خود او مشکلي ايجاد نميکند، اما مشکل اينجاست که همسر و فرزندانش و حتي مهمانش را مجبور ميکند دقيقاً مانند او هر شب اين آداب را به جا آورد و اين اجبار قطعاً باعث احساسات ناخوشايند و نارضايتي و فشار برديگران ميشود.
گاهي نيز ممکن است اين افکار و اعمال به حدي خفيف بوده و تأثير مهمي در زندگي نداشته باشند و افراد احساس ناراحتي و رنج نکرده و در نتيجه دليلي براي مراجعه به متخصصان نيابند. فردي را در نظر بگيريد که هر بار موقع پيادهشدن از ماشين و قفل کردن درها بايد به دور ماشين بگردد و تمام درهاي ماشين را دو بار وارسي کند. اين امر ممکن است روند زندگي او را مختل نکرده و به اطرافيان هم آسيبي نرساند، اما زماني که نگهبان پارکينگ فروشگاه او را در حال چک کردن مکرر درهاي ماشين ميبيند به او مظنون شده و او را دستگير و به پليس تحويل ميدهد. در اين زمان ممکن است وسواس عملي او اختلالي براي خودش ايجاد نکند، اما رفتاري است که بازتاب آن در اماکن عمومي ميتواند براي او مشکلات و آسيبهاي فراواني ايجاد کند.
نابودي وسواس فکري با کاهش افسردگي
افکار و اعمال وسواسي تا زماني که خفيف بوده و به فرد يا اطرافيانش آسيبي وارد نکند و در جامعه پذيرفته شده باشد، رنج زيادي براي فرد به دنبال ندارد. به همين دليل در مراحل ابتدايي افراد خودشان را بيمار نميدانند بلکه بعضاً معتقدند ديگران هستند که اگر شست و شوي دست يا حمام مکرر يا ضدعفوني کردن سرويس بهداشتي و لباسها را انجام نميدهند پاکيزگي را رعايت نميکنند. مثل آنها با چککردن شير گاز، قفل منزل و ماشين جانب احتياط را رعايت نميکنند، بنابراين دليلي براي مراجعه به متخصص نميبينند، اما به مرور و با افزايش شدت و فراواني افکار و اعمال وسواسي، زماني که فرد درمانده شده يا زندگي روزانهاش مختل شود به حدي که اين افکار و اعمال باعث فشار به فرد شده، روابط مهمش را تحت تأثير قرار دهد، عملکردش را کاهش داده يا مختل کند، آنجاست که با حداقل يک اختلال فعال لزوم دريافت کمک حرفهاي را احساس کرده و از سر ناتواني و نياز به متخصص مراجعه ميکند. افرادي که خلق افسرده يا مضطرب دارند يا مبتلا به اختلال افسردگي اساسي هستند، ممکن است دچار وسواس فکري هم بشوند، اما در اين گونه موارد وسواسهاي فکري با کاهش افسردگي از بين ميروند.