داستانک/ مرگ همکار

آخرين خبر/ يک روز وقتي کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگي را در تابلو اعلانات ديدند که روي آن نوشته شده بود: ديروز فردي که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار ميشود دعوت ميکنيم! در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکي از همکارانشان ناراحت ميشدند، اما پس از مدتي کنجکاو ميشدند که بدانند کسي که مانع پيشرفت آنها در اداره ميشده که بوده است.
اين کنجکاوي تقريباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد ميشد، هيجان هم بالا رفت.
کارمندان در صفي قرار گرفتند و يکي يکي از نزديک تابوت رفتند و وقتي به درون تابوت نگاه ميکردند ناگهان خشکشان ميزد و زبانشان بند ميآمد. آينهاي درون تابوت قرار داده شده بود و هرکس به درون تابوت نگاه ميکرد، تصوير خود را ميديد.
نوشتهاي نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: تنها يک نفر وجود دارد که ميتواند مانع رشد شما شود و او هم کسي نيست جز خود شما. شما تنها کسي هستيد که ميتوانيد زندگيتان را متحول کنيد. شما تنها کسي هستيد که ميتوانيد بر روي شاديها، تصورات و موفقيتهايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسي هستيد که ميتوانيد به خودتان کمک کنيد