نماد آخرین خبر

طنز/ در احوال و مقامات روحانا

منبع
راه راه
بروزرسانی
طنز/ در احوال و مقامات روحانا

راه راه/ در کتاب “اعترافات غزالي” چنين آمده‌است:
بدان‌که روحانا حاجتي داشت، پس بر مبلي نشست و خداوند را چنين گفت: «خداوندا به من صندلي‌اي عطا کن که از شدت نرمي جُم نتوانم خورد» پس خداوند عالم به‌او صندلي‌اي عطا کرد تمام چرم. چنان‌که جن و انس و دهه‌شصتي و پيرمردان بر گرد وي چرخيده و از او رفع حوائج مي‌کردند. و او يک‌ماه را بر صندلي مي‌نشست و با تله‌پاتي امور مملکت مي‌گرداند. و خادمان چترها گسترده که آفتاب بر او نتابد و او يک دلاري را در کنار هزاري نهاده و جمله وزيران و ارکان دولت بر بنزهاي خويش نشسته و با تله‌پاتي به وي احسنت مي‌گفتند.
روزي “آصف‌بن برخيا” و يکي از جنيان به‌نام “شدبير” به‌نزد روحانا آمدند و گفتند: يا روحانا، با اين‌چنين منزلتي که حق توراست و اين‌چنين صندلي که در زير شماست، ديو گراني را بطلب که آدميان را عذاب مي‌نمايند. بايد وي را حاضر کني و سؤال کني که چه علاج دارد؟ روحانا بر صندلي تکاني و خورد و فرمود: اين طلسم را بر موم نوشته و بسوزانديد.
و اين عزيمت بخوانيد:
سلسلا مسحلا ليکون ارزاني في اليوم اول التوافق، االساعه العجل الوحا، بالحق اصلاحاتا.
آن‌ها چنين کردند و ناگهان زمين لرزيد و ديوي در را باز کرد و داخل شد و گفت: سلام. ديوي بود سرش چون حباب، پاهايش مانند پاي‌مرغ و برسينه‌اش آرم ايران‌خودرو افتاده بود. دو دندان مانند پلنگ فيلم عصريخبندان از دهانش بيرون آمده و رنگ پوستش به بنفش مي‌زد. روحانا وي را فرمود: مأواي تو کجاست و بگو چگونه مردم را عذاب مي‌نمايي؟

ديو گفت: مأواي من در پايين شهر است و برگرد قشر کارگر چرخيده تا دست برايشان مي‌يابم و کارگر را در آغوش گرفته و فشار مي‌دهم تا نفسي از وي بيرون نيايد و صورتش سياهش شود.
روحانا برصندلي تکاني خورد و گفت: خب پس بر قشر مرفه دست نيابي، برو که در اماني.
ديو گراني، در باز کرد و برفت و وزيران که سوار بنزها با تله‌پاتي شاهد امور بودند بر وي احسنت گفتند. و همه‌چيز به تدبيرواميد پايان يافت.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar