جهان پس از امام مهدی (عج) از دیدگاه روایات
باشگاه خبرنگاران/ از ديرباز عالمان مسلمان _ اعم ار محدّثان، مفسران و متکلمان _ در آثار خود بهموازات ديگر موضوعات و بحثهاي علمي، به گفتگو دربارۀ ظهور مردي از خاندان نبوي، بهنام مهدي (عج) پرداختهاند که در دورۀ پاياني جهان و پيش از برپايي قيامت رخ مينمايد و با ظهور او وضعيّت جهان بهيکباره دگرگون ميشود.
جهان پس از امام مهدي (عج) از ديدگاه روايات
مطالعه و بررسي روايات اسلامي درباره ظهور و قيام منجي و پيامدهاي آن نشان ميدهد اين پديده موجبات تغيير و تحولاتي عظيم را در شئون مختلف زندگي بشري فراهم آورده، جامعه را در مسير نيل به سعادت و کمال قرار ميدهد که نتيجۀ آن تحقق مدينۀ فاضله و آرمانشهر موعود خواهد بود.
اما سؤال اينجاست که پس از اينکه جهانيان برکت حضور امام (عج) را از دست دادند، چه روي خواهد داد؟ آيا حکومت سراسر عدلي که در عصر حضور امام تشکيل شد، پس از ايشان پايدار ميماند و تا برپايي قيامت ثبات خواهد داشت، يا نه؛ با فقدان امام، موقعيت جهان متزلزل شده، دچار آسيب ميشود و سرانجام در اثر روند قهقرايي، قيامت در زمان بدترين مردم برپا خواهد شد؟
واقعيّت اين است که اگرچه دربارۀ واقعۀ بزرگ ظهور و مقدّمات و پيامدهاي آن پژوهشهاي زيادي صورت گرفته، دامنۀ همۀ آنها محدود به زمان حيات منجي شده است و درباره سرنوشت جهان در فاصلۀ پايان زندگي منجي تا وقوع قيامت ابهاماتي وجود دارد. در اين پژوهش سعي شده از طريق بررسي وضعيّت حاکميّت جهان پس از پايان زندگي حضرت مهدي (عج) به پرسشهاي مذکور پاسخ داده شود.
اطلاعات مورد نياز براي نگارش نوشتار حاضر با استفاده از روش کتابخانهاي جمعآوري شده و با تجزيه و تحليل آنها نتيجه حاصل شده است؛ بنابراين شيوه تحقيق از نوع توصيفي _ تحليلي است.
پايان زندگي امام
پس از اينکه حضرت وليّ عصر (عج) با برپايي قسط و عدل، سعادت را براي بشر به ارمغان آورد و جهانيان از عطر عدالت مهدوي سرمست شدند، زندگي اينجهاني آن حضرت بهپايان ميرسد. در اينکه آيا آن بزرگوار با مرگ طبيعي از اين جهان خواهند رفت يا با شهادت، اختلاف وجود دارد. برخي با استناد به روايت امام صادق (عج) که ميفرمايد: «ما منّا الّا مسموم أو مقتول؛ هيچيک از ما [اهلبيت]نيست، مگر آنکه مسموم يا کشته ميشود» (خزاز رازي، ۱۴۰۱: ۲۲۷؛ مجلسي، ۱۴۰۳: ج ۲۷، ۲۱۷)، بيان ميدارند که اهلبيت (عليهم السلام) همگي با مقام رفيع شهادت از دنيا ميروند، نه با مرگ طبيعي و حضرت مهدي (عج) نيز از اين امر مستثنيٰ نيست. آنان براي تقويت قول خود روايت زير را شاهد ميآورند:
امام صادق (ع) فرمود:
فإذا تمّت سبعون السنةأتي الحجّة الموت فقتلته امرأة من بنيتميم إسمها سعيدة و لها لحية کلحية الرّجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز في الطريق؛ (يزدي حائري، ۱۴۲۲: ج ۲، ۱۳۹)
هنگاميکه هفتاد سال گذشت، مرگ حجت خدا فرا ميرسد. پس زني از بنيتميم به نام سعيده _ که مانند مردان ريش دارد _ سنگ بزرگ هاون را هنگام عبور امام (عج) از پشت بام بهسوي آن حضرت پرتاب ميکند و ايشان را به قتل ميرساند.
در ردّ اين نظر، شهيد صدر، روايت اول را به دليل مرسل بودن شايستۀ اثبات تاريخي نميداند (نک: صدر، ۱۳۸۴: ۵۳۱) و درباره
روايت دوم معتقد است:
استفاده از هاون در عصر مهدوي که با تمدّن و مدرنيتي پيشرفته شکل گرفته، غيرمحتمل است. شايد کسي مقصود از هاون را ابزاري پيشرفته بداند، همانطور که ما شمشير را بر هرگونه ابزار جنگي اطلاق کردهايم، ولي سياق کلي خبر، کشته شدن امام به اين وسيله را نفي ميکند. (همو: ۵۳۲)
با اين اوصاف، نميتوان شهادت حضرت مهدي (عج) را قطعي و يقيني دانست؛ زيرا:
اولاً: روايت اول که دلالت بر مرگ غيرطبيعي عموم اهلبيت (عليهم السلام) دارد را ميتوان به مورد امام مهدي (عج) تخصيص زد. افزون بر اين، گفته شد که اين روايت مرسل است.
ثانياً: نقل إلزام الناصب درباره کشته شدن حضرت توسط زني به نام سعيده، اساساً شايستگي اثبات تاريخي ندارد؛ زيرا نه از معصوم، بلکه از شخصي ناشناس (نک: يزدي حائري، ۱۴۲۲: ج ۲، ۱۳۸) نقل شده و علاوه بر مضامين غريبي که دارد، روايتي مرسل و بدون سند است.
در هر صورت، زندگي زميني حضرت، ولي عصر (عج) پايان مييابد و موقعيت جهان پس از ايشان به نوع حاکميّت وابسته است.
دربارۀ دوران پس از امام و وضعيت جهان پس از ايشان، تصوير چندان روشني از روايات به دست نميآيد و تنها با توجه به گزارشهاي مختلف روايات از وضعيت حاکميت پس از امام، ميتوان موقعيت جهان را پيشبيني کرد.
پاسخ به دو سؤال
سؤال اول: آيا زمين از حجّت خالي خواهد ماند؟
در منابع مهم و کليدي روايات فراواني وارد شده است که اشاره دارد، سنّت ثابت و تغييرناپذير خداوند ايجاب ميکند زمين حتي يک لحظه بدون حجّت الهي باقي نماند و اساساً بقاي زمين به وجود حجّت خداوند بستگي داشته باشد و اگر حجت نباشد، زمين از بين رفته، يکسره نابود شود (نک: کليني، ۱۳۷۵: ج ۱، ۱۶۸؛ مجلسي، ۱۴۰۳: ج ۲۳، ۱).
يا آنکه اگر مردم دو نفر باشند، يکي از آنها بر ديگري امام است و آخرين کسي که ميميرد امام است تا احدي به خدا احتجاج نکند که چرا او را بدون امام رها کرده است (نک: ۱۳۷۵: ج ۱، ۱۸۰).
با اين اوصاف، چگونه ممکن است زمين چهل روز بدون حجت باقي بماند؟
شيخ حرّ عاملي در اينباره معتقد است رواياتي با اين مضمون اختصاص به زمان تکليف دارد؛ يعني تا مکلف در عالم هست، حجّت هم هست (نک: حر عاملي، ۱۳۶۲: ۳۹۹).
بهعبارتي، روايات بيان ميکند وقتي آخرين حجّت از دنيا ميرود، در توبه بسته ميشود و ديگر ايمان آوردن سودي ندارد و قيامت برپا ميشود؛ گويي با رحلت آخرين حجت، جهان وارد نشئۀ ديگري ميشود و آن مقدّمات قيامت است.
سؤال دوم: آيا قيامت در زمان بدترين مردم برپا ميشود؟
سؤال ديگري که با دقّت در روايات دستۀ سوم ايجاد ميشود اين است که: در اين احاديث منظور از «شرار من خلق الله و هم الذين تقوم عليهم القيامه» چيست؟ بدترين خلق خدا که قيامت بر آنها واقع ميشود کيستند؟
علاوه بر اين، روايات ديگري نيز از پيامبر (ص) در اينباره وارد شده است که بهنوعي اين روايات را تقويت ميکند؛ از جمله:
۱. حاکم از انسبن مالک، روايت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
لايزداد الأمر إلا شدّة و لا الدّين إلّا إدباراً و لا النّاس إلّا شحّاً و لا تقوم الساعة إلّا علي شرار الناس؛ (حاکم نيشابوري، بيتا: ج ۴، ۴۴۰)
کارها هرچه پيشتر رود، دشوارتر ميشود و همه به دين پشت ميکنند و مردم دچار حرص و بخل ميگردند و قيامت جز بر مردم شرور و تبهکار برپا نميشود.
۲. لا تقومنّ السّاعة حتي تکون الولد غيظاً و تفيض اللّئام فيضاً و تغيض الکرام غيضاً و يجترئ الصّغير علي الکبير و اللّئيم علي الکريم؛ (همو)
قيامت بهپا نشود تا وقتي فرزند مايۀ خشم شود و لئيمان فراوان شوند وکريمان کمياب گردند و کوچک بر بزرگ جسارت ورزد و لئيم بر کريم جري شود.
۳. لا تقوم السّاعة حتّي يکون الزّهد و الورع تصنّعاً؛ (همو)
قيامت بهپا نشود تا وقتي که زهد و تقوي ساختگي باشد.
۴. لا تقوم السّاعة حتي يکون أسعد الناس في الدنيا لکع ابن لکع؛ (همو)
قيامت بهپا نشود تا خوشبختترين مردم جهان، فرومايه پسر فرومايه باشد.
با برداشتي ظاهري از اين روايات، درمييابيم که در آستانۀ وقوع قيامت، زهد و تقوا کم ميشود، مردم به دين پشت ميکنند، اخلاق و اخلاقگرايي جايگاه خود را از دست ميدهد و ارزشها جاي خود را به ضد ارزشها ميدهند. از اينرو مهمترين سؤالي که به ذهن ميرسد، اين است که آيا قيامت در حالي رخ ميدهد که جامعه به فساد ميرسد، حالآنکه با ظهور حضرت مهدي (عج)، جامعه با حاکميت ارزشها به صلاح رسيده، آرمانشهر موعود تحقق يافته و مدينۀ فاضله بنيان نهاده شده است؟
در پاسخ به اين سؤال بايد اذعان کرد که وجود روايات فراوان و قطعي مبني بر استمرار حکومت عدل مهدوي تا قيام قيامت _ که در ادامه خواهد آمد _ انکارناپذير و با روايات بالا در تعارض است. بنابراين، بايد به دنبال وجه جمع يا توجيهي پذيرفتني بود که به رفع اين تعارض بينجامد. در اين راستا، وجوه گوناگوني قابل تصور است:
۱. با دقت در روايات مذکور، مشخص ميشود نوع بيان پيامبر (ص) يک بيان تأکيدي است؛ به اين معنا که پيامبر (ص) ميفرمايد: «قيامت برپا نميشود تا وقتي که زهد و تقوا کم شود، کريمان کمياب شوند، مردم دچار حرص و بخل گردند و ...» يعني اين اتفاقات حتماً در آينده واقع خواهد شد. به عبارتي، بيان پيامبر (ص) ناظر به تأکيدي بر وقوع فتنهها و ابتلائات و نابسامانيها در آيندۀ پيش روي امّت است، نه الزاماً در آستانۀ وقوع قيامت. نظير اين مطلب در روايات ديگري نيز آمده است؛ مثلاً آنجا که ميفرمايد:
و الذي بعثني بالحقّ نبياً لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل الله ذلک اليوم حتي يخرج رجلاً من أهل بيتي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ (طوسي، ۱۴۱۱ الف: ۱۸۰)
سوگند به خدايي که مرا به حق پيامبر برانگيخت، اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني کند تا مردي از اهلبيت من در آن ظهور کند و زمين را از عدل و داد پر کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.
روشن است که در اين حديث مشهور، منظور پيامبر (ص) اين نيست که حضرت مهدي (عج) يک روز مانده به پايان دنيا ظهور ميکند، بلکه مقصود آن حضرت از اين بيان، تأکيد بر حتميّت و قطعيّت وقوع ظهور حضرت مهدي (عج) است.
۲. در عبارت «لا تقوم الساعة إلّا علي شرار الناس»، چنانکه «عَلي» براي افادۀ ضرر استعمال شده باشد، معناي روايت چنين ميشود: «قيامت برپا نميشود، جز به ضرر (عليه) بدترين مردم»؛ يعني با برپا شدن قيامت، بساط تکليف هم برچيده شده، فرصت تقرب و کسب خير از انسان گرفته ميشود و مشخص است در چنين شرايطي، هرچه عمل انسان سبکتر باشد، از وقوع قيامت بيشتر متضرر ميشود تا جايي که براي شرار ناس و بدترين مردم، قيامت ضرر محض است.
۳. گذشته از اين توجيهات، به نظر ميرسد وجود انسانهايي تبهکار و شرور هنگام وقوع قيامت، منافاتي با حاکميت صالحان و استمرار دولت عدل تا برپا شدن قيامت نداشته باشد، زيرا انسان ذاتاً مختار آفريده شده و در دولت مهدوي (عج) هيچ اجبار و اکراهي جز با معارضان و غرضورزان _ براي واداشتن آن افراد به تسليم شدن در برابر حق _ وجود ندارد.
بنابراين، طبيعي است افرادي _ به هر دليل _ از حق و حقيقت رويگردان شده، به شرارت و بدي بگروند و به همۀ فرصتهاي طلايي که خداوند با ظهور دولت حق برايشان فراهم کرده، پشتپا بزنند و البته وجود آنان هيچگاه به هدايت قاطبۀ انسانها _ که در صراط مستقيم قرار گرفته، از نعمتهاي بيشمار الهي نهايت بهرهبرداري را ميکنند _ خللي وارد نخواهد ساخت.