ارتباط یلدا و بابانوئل را باور می کنید؟!

لست سکند/ نزديک يلدا که ميشويم، بوي کريسمس و جشن سال نو ميلادي هم به مشام ميخورد. مخصوصا اگر گذرتان به خيابان ميرزاي شيرزاي بيوفتد. لباسهاي قرمز بابانوئل ما را ياد يلدا مياندازد و برفهاي نوبرانه زمستاني، کريسمس را تداعي ميکند! چشيدن طعم فرهنگهاي مختلف، سوغات چاشني اين آب و خاک کهنسال است.
بابانوئل، پيرمرد مهربان و دوست داشتني، عضو جدا نشدني جشنهاي کريسمس است. پيرمردي که با سورتمه و گوزنهايش، از ميان برف و يخ ميگذرد و هر جا که باشد، هديه کودکان را در شب نوئل فراموش نميکند. و البته شخصيت مرموزي که تاريخچه مبهمي پشت سرش دارد و تولدش، با اساطير و افسانهها عجين شده!
عجله نکنيد! دقيقا قرار است از همين ابهام و رموزي که در داستان بابانوئل وجود دارد حرف بزنيم. ممکن است داستان جايي برسد که حتي باورش برايتان سخت باشد. دليل اصليش اين است که آداب و رسومي که در جايجاي کره زمين ميان مردم متداول شده، بدون شک دست نخورده نمانده است. گاهي سيل زمان به قدري آنها را بالا و پايين کرده که از شکل اوليهشان، تقريبا اثري باقي نمانده است.
مراسم کريسمس هم از اين قاعده مستثني نيست. هر جاي جهان، اين مراسم متناسب با فرهنگ مردمش اجرا ميشود؛ ممکن است چيزهايي از آن کم يا حتّي به آن اضافه کرده باشند. پرداختن به جزييات، در اين مطلب نميگنجد. اينجا فقط قرار است رد بابانوئل را به عنوان عنصري کليدي در اين مراسم بگيريم تا به ريشههاي شکلگيرياش دست پيدا کنيم.
بابانوئل در کدام نقطه تاريخ متولد شد؟
ميان صفحات تاريخ ورق ميزنيم تا نشانهاي از اين پيرمرد مهربان پيدا کنيم. کتابها ما را به کاپادوکيه و شهر ميرا در قرن چهارم ميلادي ميبرند. سنت نيکلاس، قديسي در اين شهر بوده که از کودکان محافظت ميکرده و در ازاي کار خوبشان، براي تشويق به آنها هديه ميداده است.
امّا سنت نيکلاس، نه لباس قرمز ميپوشيده و نه بر سورتمه سوار ميشده، او فقط ايجاد کننده مفهوم بابانوئل بوده که رفته رفته از کاپادوکيه (آسياي صغير)، به سمت کشورهاي غربي سفر ميکند. در نهايت، داستان سنت نيکلاس چنان شاخ و برگ پيدا ميکند که تبديل به افسانهاي رازآلود ميشود. بعدها آن را با جشن کريسمس همراه ميکنند و جزئي از فرهنگ کريسمس ميشود.
در واقع، تاريخ به ما ميگويد، داستاني ساده که ميان اقوام مختلف دست به دست ميچرخد، به اندازهاي پر و بال پيدا ميکند که تبديل به افسانهاي هزارتو ميشود، در نهايت هم در قالب يک رسم همهگير، در سراسر جهان شناخته ميشود! امّا اگر نگاهي به اساطير هم بياندازيم، با حدس و گمانهاي تازه و عجيبي روبهرو ميشويم که دور از ذهن هم به نظر نميرسند!
بابانوئل و يلدا چطور به هم پيوند خوردند؟
درباره ايراني بودن افسانه بابانوئل چيزي شنيدهايد؟ آيا صرفا يک فکاهي است يا واقعا ردي از بابانوئل در اساطير ايراني يافت شده؟ بعضي تصوّر ميکنند اين ريشهيابي هم، مثل ساير شخصيّتهاي مهمي که به ايران وصل ميکنند، يک پندار نژادپرستانه است! امّا پيش از هرقضاوتي، بد نيست داستانش را مروري کنيم.
قصه اين ريشه، به ايزد مهر (از ايزدان مهم اساطير ايراني) برميگردد. به صورت مختصر و مفيد، ايزد مهر يا ميترا از ايزدان مهمي است که وظيفه نظارت بر عهد و پيمان مردمان را بر عهده دارد. اين خداي باستاني، پيش از ظهور زردشت بين ايرانيان پرستش ميشده و جايگاه والايي داشته است. امّا داستان از آن جايي به موضوع ما گره ميخورد که يلدا را روز تولد اين ايزد مهم ميدانستند و معتقد بودند تاريکي (که در باور پيشينيان اهريمني بوده) شکست ميخورد و مهر (خورشيد)، زاده ميشود. اين زايش خورشيد که در ابتداي دي اتفاق ميافتد، روز مبارکي در فرهنگ مردم شد و تقدّس ويژهاي (مخصوصا براي مهرپرستان) پيدا کرد؛ چون نور و روشنايي مقدّس و مينويي است.
اين مهرپرستي و اسطوره مهر به قلمرو ايران محدود نشد و به واسطه سپاهيان و ملتزمان درباري، از آسياي صغير و ارمنستان به سرزمينهاي غربي صادر شد و اتفاقا آنجا رونق و رواج وسيعي پيدا کرد.
حالا، داستان از آنجا جالب ميشود که تاريخ نوئل واقعي، دقيقا همان شب يلداست؛ يعني بيست و يکم دسامبر يا 30 آذرماه! تغيير تاريخ نوئل از بيستويکم به بيستوپنجم دسامبر، بعدا (به دليل يک اشتباه محاسباتي)، اتفاق ميافتد. تاريخي که امروزه مسيحيان آن را جشن ميگيرند. حتّي، سنايي شعري از اين همزماني سروده:
به صاحب دولتي پيوند، اگر نامي همي جويي که از پيوند با عيسي چنان معروف شد يلدا
امّا يکساني تاريخ، يک مطابقت تصادفي ساده نيست که به راحتي از کنارش گذر کنيم؛ شباهتها فراتر از يک همزماني تقويمي است. حتّي اگر دقيقتر نگاه کنيم، اين جريان اسطورهاي، با تاريخي که براي بابانوئل درنظر ميگيرند، مطابقت دارد. حالا، يک بار ديگر با هم مشابهتها را مرور ميکنيم:
بابانوئل و مهر، هر دو در يک تاريخ متولد ميشوند.
اسطوره مهر از آسياي صغير (يعني همان ترکيه) به اروپا راه پيدا کرده است.در مقابل، تاريخ به ما گفت که بابانوئل از سنت نيکلاس، اهل کاپادوکيه ترکيه معنا گرفت و از آنجا به کشورهاي غربي رفت.
مهر، گردونه مينوي ستاره نشاني با چهار اسب سفيد ناميرا دارد. در مقابل بابانوئل با سورتمهاي همراه با گوزنهايش ظاهر ميشود.
به جز مواردي که مطرح شد، دين مسيحيت با مهرپرستي(ميترائيسم)، پيوندهاي نزديکي دارد و عمدتا نوئل به فرهنگ مسيحيان مربوط ميشود. گر چه هيچ متني، مشخصا ننوشته که بابانوئل از فرهنگ ايران به اروپا سفر کرده است و قصد ما هم ايجاد قطعيت نيست. اين موضوع، همچنان در دست پژوهش است، امّا بادر نظرگرفتن مشابهتهاي اين دو، فرض ايراني بودن بابانوئل به راحتي رد نميشود.
شما چقدر اين شباهتها را ميپذيريد؟ آيا ميتوان نتيجه گرفت که بابانوئل از ايران به اروپا و آمريکا صادر شده است؟