روانشناسی/ سندروم عجیب ایمپاستر و شک به خود!

خراسان/ بعد از ابتلا به اين سندروم فرد هميشه مشکوک به اين است که نکند دستاوردهايش فقط و فقط نتيجه شانس خوبش بوده و او هيچ توانايي ندارد
اگر در زندگي مدام تصور ميکنيم، موقعيتي که در آن قرار داريم براي مان زيادي است يا حس ميکنيم، کار يا پروژهاي که به ما پيشنهاد ميشود، درحدِ ما نيست و با اين تصور که حتما افراد ديگر آن را بهتر از ما انجام ميدهند، آن را رد ميکنيم؛ دچار سندروم ايمپاستر هستيم. سندروم ايمپاستر يا متقلب، اعتقاد راسخ فرد است به اين باور که لياقت موفقيتهايي را که به دست آورده است ،ندارد. حسي است که باعث ميشود فرد فکر کند آنقدرها که بقيه ميگويند با هوش، خلاق يا با استعداد نيست. در سندروم متقلب، فرد هميشه مشکوک به اين است که نکند دستاوردهايش فقط و فقط نتيجه شانس خوبش بوده باشد يا اين که صرفا در زمان مناسب در جاي مناسب بوده باشد و سرانجام اين سندروم باعث ميشود ترسي در دل فرد رخنه کند از اينکه يک روز همه بفهمند که او هيچ توانايي ندارد. در ادامه با اين سندروم و راههاي غلبه بر آن آشنا خواهيد شد.
علايم ابتلا به اين سندروم
بهلحاظ روان شناسي مجموعهاي از علايم جزو نشانههاي ايمپاستر است که بايد مورد توجه قرار گيرد. جالب است که افراد بهسختي ميتوانند اين سندروم را در خودشان تشخيص دهند. بيشتر مردم اين را قبول ميکنند که ممکن است در آدمهاي ديگر چنين سندرومي مشاهده شود اما وقتي نوبت به خودشان ميرسد، معتقدند که خير، خودشان واقعا و حقيقتا متقلب اند و سندرومي در کار نيست! با وجود اين، اگر هرکدام از نشانههايي را که در ادامه مطرح ميشود در خودتان ديدهايد، بعيد نيست که شما هم دچار اين اختلال شده باشيد: 1- مدام به تواناييهاي خود شک ميکنيد و احساس بيکفايتي داريد. 2- افکاري مانند «من بيارزشم» يا «من لياقت اين را ندارم» در ذهن داريد. 3- نگرانيد که نکند نتوانيد در حد انتظار ديگران ظاهر شويد. 4- بر اشتباههاي خود متمرکز هستيد، نه موفقيتها. 5- فکر ميکنيد شغلتان آنقدر راحت است که هرکسي ميتواند آن را انجام دهد. 6- فکر ميکنيد استعدادها و نقاط قوت شما پيش پا افتادهاند يا خاص نيستند. 7-باور داريد که اگر لازم باشد از نو شروع کنيد؛ ديگر شانس، استعداد يا توانايي تکرار کردن موفقيت فعليتان را نخواهيد داشت.
ايمپاستر زنان را بيشتر نشانه ميگيرد
حدود ۷۰ درصد انسانها نشانههايي از اين سندروم را در زندگي خود تجربه ميکنند. با وجود اين، اين سندروم در ميان زنان شايعتر از مردان است. به اين معني که اگر موقعيتي به يک زن و يک مرد با تجربيات و تحصيلات مشابه پيشنهاد شود، زنان به احتمال بيشتري آن را رد ميکنند چرا که فکر مي کنند ديگران از آنها شايستگي بيشتري براي انجامآن دارند. اين احساس تنها به موقعيتهاي کاري ختم نميشود؛ ممکن است شما در زندگي احساس کنيد که همسرتان از شما سَرتَر است و ... .
در برابر اين سندروم تسليم نشويد
در برابر احساس مداوم اين که، فلان موفقيت براي ما زياد و از حد توانمان خارج است، کافي است فلج نشويم و بيحرکت نمانيم و در مسير يادگيري عميق، از خود حرکت نشان بدهيم. کافي است جهت نشانه گرفتن اين سندروم را از شخصيت خود به سمت دانش و ايدههاي خود تغيير دهيم تا به جاي سيبل شدن خودباوريمان؛ دانش و ايدههاي ما نشانه روند چرا که ما ميتوانيم دانش و مهارت خود را افزايش دهيم ولي نميتوانيم از خودمان جدا شويم.
4 توصيه براي غلبه بر سندروم متقلب
اغلب اوقات، سختترين قسمت کار همين است که آدم قبول کند به اين سندروم دچار است. بعد از آن ماليدن پوزه اين سندروم به خاک، راه و چاهي دارد:
هيجانات خود را بپذيريد
قدم اول اين است که ببينيد چه احساسي داريد و اصلا چرا. يک دفتر يادداشت برداريد و آن را هميشه با خود داشته باشيد. هر وقت به تواناييهاي خود شک کرديد يا احساس بيکفايتي داشتيد، اين حسها را بنويسيد و کنارش توضيح بدهيد که چه چيزي باعث شده است اين حس به شما دست بدهد. تا ميتوانيد هر موقعيت را دقيق و با جزئيات توصيف کنيد. شايد حتي همان موقع که فکرتان را روي کاغذ ميآوريد، متوجه شويد که اصلا دليلي براي اضطراب وجود ندارد. سپس با جملات مثبت و خوشبينانه به مقابله با افکار منفي برويد.
با ديگران حرف بزنيد
برقراري ارتباط با ديگران را امتحان کنيد، با افرادي که به آنها اعتماد داريد حرف بزنيد. شايد شگفتزده شويد اگر ببينيد چقدر از دوستان و همکارانتان احساس شما را خوب درک ميکنند. به کساني که در زندگيتان هستند گوش کنيد و اجازه دهيد مطمئنتان کنند که ترستان اساس منطقي ندارد.
نقاط قوت و ضعف خود را بشناسيد
اگر از ضعف و قوتهايتان خبر داشته باشيد، اطمينان بيشتري به خود پيدا ميکنيد. سپس فکر کنيد ببينيد چه راههايي براي کم کردن نقاط ضعفتان وجود دارد. وقتي نقاط قوت و ضعف خود را درست بشناسيد ، ديگر لازم نيست هر بار پروژه جديدي شروع ميشود يا مسئوليت جديدي را بر عهده مي گيريد ساعتها با خودتان فکر کنيد و دلشوره به جانتان بيفتد که «اگر از دستم برنيايد، چه؟».
کمالگرايي را فراموش کنيد
بله، بايد بر کمال گرايي غلبه کنيد! تعداد بسياري از کساني که با سندروم متقلب دست و پنجه نرم ميکنند، افرادي کمالگرا هستند. اهدافي که اين اشخاص براي خود تعيين ميکنند، در حد نامعقولي بزرگ اند و زيادي سخت هستند. براي همين هم خيلي احتمال دارد که به هدف نرسند. بعد هم که شکست خوردند، از خودشان خجالت ميکشند و دچار نااميدي ميشوند. اگر اين قصه براي شما آشناست، بد نيست درباره اشتباهات رايج در هدف گذاري مطالعهاي داشته باشيد و ياد بگيريد که چطور ميشود هدفي تعيين کرد که چالشبرانگيز و در عين حال دستيافتني و واقعگرايانه باشد. به جاي اين که اشتباههاي خود را مايه خجالت زدگي و آبروريزي بدانيد، به آن ها به چشم تجربههايي بنگريد که به شما ياد ميدهند چطور بار ديگر بهتر از اين بار عمل کنيد.
نويسنده : راضيه قليزاده