بعد از مرگ به دعای اهل دنیا نیاز داریم؟

تسنيم/ فکر کردن به دنياي بعد از مرگ، آشنا شدن با جهاني که قرار است تا ابد در آن زندگي کنيم و پرداختن به موضوعات و لوازم موردنياز در آن جهان، اگر از مسير صحيح و با منطق علمي و ديني انجام شود، نهتنها موجب کسالت و دلخوري نميشود بلکه زمينه نشاط و شادابي براي تلاش بيشتر در زندگي دنيا فراهم کرده و سبک زندگي دنياي ما را منطبق بر اهداف اخروي تنظيم ميکند. شايد بر همين اساس است که در قرآن و روايتهاي ديني تأکيد شده که «هر کسي که زياد از مرگ ياد کند، عمر طولانيتري خواهد داشت.» چراکه ياد مرگ، فعاليت و نشاطي با خود همراه دارد که انسان مؤمن را هدفمند کرده و زندگي او را با اهداف پايدار اخروي برنامهريزي ميکند.
براي آشنا شدن بيشتر با عوالم پس از مرگ، تأثير دعا کردن براي اموات و اوضاع و احوال انسانهاي مؤمن در بهشت بحثهاي ريشهاي و روايي با حجت الاسلام علي علم الهدي، پژوهشگر ديني و استاد حوزوي گفتگويي انجام شده داد است. طبق گفته اين کارشناس ديني، اختيار نامحدود و نعمتهاي محدود از ابزار و وسايل اين دنياست تا امکان آزمايش و امتحان در قابل خوشيها، راحتيها، سختي و گرفتاريها مهيا باشد. در حالي که بهشت داراي نعمت نامحدودي است که ديگر از امتحان و ابتلا در آن خبري نيست. در عين حال روح انسان پس از مرگ در اختيار فرشتگان قرار ميگيرد و آنها به امر خداي متعال، براي روح و طينت انساني برنامهريزي ميکنند. در حالي که روح انبياء و اولياي الهي و شهدا در مرحلهاي بالاتر قرار گرفته که نه تنها آنها داراي اختيار و آزادي عمل هستند، بلکه گاه ابزاري به آنها داده ميشود تا آزادي بيشتري را در عالم بهشت تجربه کنند؛ دو بالي که به فرموده نبي مکرم اسلام به جعفر بن ابيطالب، شهيد جنگ موته، داده شد از نوع همين ابزار است تا بتواند در بهشت همراه با فرشتهها پرواز کند.
اما روح انسان در عالم بعد از مرگ چه احوالي دارد؟ آيا حضور در بهشت جاودان که سراي هميشگي مردم مؤمن است، کسالتآور نيست؟ تکامل و تلاش براي پيشرفت در عالم بعد از مرگ هم وجود دارد؟ کارهايي مانند علمآموزي و درس خواندن در دنيا در عالم آخرت هم تأثيري دارد؟ اينها سؤالاتي است که در گفتوگو با اين پژوهشگر ديني مطرح کرديم تا پاسخ آنها راهي براي برنامهريزي بهتر در سبک زندگي ديني ما باشد.
چرا بعد از مرگ به دعاي اهل دنيا نياز داريم؟
آيا هر شخصي که از دنيا ميرود در انتظار دعاي بازماندگان است؟ حتي اگر فردي مؤمن بوده و از فرصتهاي عمرش استفاده کند، باز هم بعد از مرگ نياز به دعاي مردم دنيا و خويشاوندان خود دارد؟
بله. حتي کساني که عمر خود را در راه بندگي و اطاعت خداي متعال گذرانده باشند و در دنيا مؤمنانه و صحيح زندگي کرده باشند، بعد مرگ و رفتن به سراي ديگر هم در انتظار دعا و هداياي بازماندگان خواهند بود. طبق آنچه در روايتها آمده آنچه مردم دنيا براي رفتگان و اموات خود ميفرستند، به آنها ميرسد.
در اين مورد تأکيد شده که عصر دوشنبه و به خصوص عصر پنجشنبه به قبرستانها و مزار اموات خود برويد و از آنها به خوبي ياد کنيد، در حقشان دعا کنيد و براي آنها خيرات بدهيد. چون همين دعاها و خيرات گرههايي را از کار اموات که دستشان از دنيا کوتاه است، باز ميکند. روايت شده که در عصر پنجشنبه روح اموات را به ميعادگاهي ميآورند که از دعاها و خيرات بستگان و دوستان خود بهرهمند شوند.
وقتي روح انسان به فرشتهها سپرده ميشود
در آن زمان اموات کجا هستند که آنها را به ميعادگاه ميآورند؟
وقتي انسان مؤمن از دنيا ميرود، روح او در اختيار و همراه فرشتهها قرار ميگيرد. چنانکه در قرآن کريم درباره مرگ در آيه 11 سوره مبارکه سجده ميفرمايد: «قُلْ يتَوَفَّاکم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِي وُکلَ بِکمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکمْ تُرْجَعُونَ؛ بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگيرد؛ سپس شما را بهسوي پروردگارتان بازمىگردانند.»
بنابراين مادامي که ما در دنيا هستيم، داراي اختيار و آزادي عملي هستيم و حتي خداي متعال، ابزار قوي و قدرتمندي در اختيار ما قرار داده تا هر کاري ميخواهيم انجام بدهيم. در اين دنيا چشمي به ما داده شده که هر چه بخواهيم ميبينيم و از هر چيزي که بخواهيم چشمپوشي ميکنيم و نگاه نميکنيم. دستي داريم که با آن هر کاري بخواهيم انجام ميدهيم، گوشي داريم که با اختيار هر چه را بخواهيم ميشنويم و پايي داريم که هر جا بخواهيم ميتوانيم برويم. اينها و هزاران نمونه و ابزار ديگر که خداي متعال در اختيار ما قرار داده، در کنار اختيار دنيايي باعث ميشود تا آزادي عمل گستردهاي داشته باشيم.
اما به محض اينکه از اين دنيا برويم، اختيار از ما گرفته ميشود. فرشتهها ميآيند و به امر خدا، روح و طينت انساني را دريافت ميکنند. طبق روايتها روح انسانهاي مؤمن به واديالسلام يا درختي در بهشت منتقل ميشود؛ و شايد اين درخت در همان واديالسلام قرار دارد که محل جمع شدن ارواح انسانهاي مؤمن است.
اما روح انسانهاي گناهکار به وادي برهوت برده ميشود. در مجموع تمام ارواح انسانها در اختيار فرشتهها قرار دارد و ديگر ما از خودمان اختياري نداريم و همه امور به امر خداي متعال و به واسطه فرشتهها اجرا ميشود.
شرايط ويژه پيامبران، اوليا و شهدا در عالم پس از مرگ
اين شرايط در مورد همه انسانها صدق ميکند؟ يعني همه مردم، هر ديني داشته باشند، در هر دوره تاريخي زندگي کنند و هر نوعي که از دنيا رفته باشند، بعد از مرگ دنيايي با همين شرايط خواهند بود و روحشان در اختيار فرشتهها قرار دارد؟
اين مورد استثنايي دارد که مربوط به انبياء و اولياي الهي و افرادي ميشود که در راه خدا کشته شده و به شهادت رسيدهاند. درواقع حيات و آزادي عمل مربوط به اين افراد است که خداي متعال درباره آنها وعده داده است: «وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْياء وَلَکن لاَّ تَشْعُرُونَ؛ و به آنها که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نگوييد؛ بلکه آنان زندهاند ولى شما نمىفهميد.»
اين افراد در عالم بعد از مرگ دنيايي داراي اختيار و آزادي عمل هستند تا هر کاري بخواهند انجام بدهند. حتي چهبسا اختيارات و ابزاري در اختيار آنها قرار بگيرد که راحتتر کار خود را انجام بدهند. همان طور که به فرموده پيغمبر اسلام صليالله عليه و آله، جعفر بن ابيطالب بعد از اينکه در جنگ موته به شهادت رسيد، داراي دو بال است که به هر جايي که بخواهد ميتواند پرواز کند و برود. درواقع دو بال به عنوان ابزاري در اختيار اين مجاهد في سبيل الله قرار گرفته تا در کنار آزادي عملي که دارد بتواند هر کاري ميخواهد انجام داده و به هر جا ميخواهد برود.
ياد مرگ، کسالتآور است يا نشاطآور؟
هرچند در روايتها عنوان شده که زياد از مرگ ياد کنيد، اما در عرف مردم ديده ميشود که معمولاً در جمعهاي دوستانه و خانوادگي کمتر از مرگ ياد ميشود و به امور مربوط به آن پرداخته ميشود و درواقع در عرف، ياد مرگ را بديمن و بدشگون ميدانند. آيا چنين رويکردي که در عرف جامعه جا افتاده درست است؟ و چقدر بايد به ياد مرگ باشيم؟
اينکه در عرف اينگونه جا افتاده و مردم معمولاً از ياد مرگ پرهيز ميکنند، کاري است که در نقطه مقابل شرع قرار گرفته است. درست است که ياد مرگ گاهي ما را به ياد جدايي از خانواده و عزيزانمان مياندازد، اما بايد از مرگ ياد شود تا درست زندگي کنيم.
در قرآن کريم به عنوان کتاب زندگي و حيات مشاهده ميکنيم که خداي متعال بارها از مرگ انسانها ياد کرده و ما را به ياد سفري که در پيش داريم مياندازد. در روايتها هم توصيه شده که از مرگ ياد کنيد و کسي که از مرگ ياد کند، عمر طولانيتري خواهد داشت. حتي عنوان شده کسي که وصيتنامه بنويسد، عمرش طولاني ميشود. درواقع عمر طولاني ثمره و برکتي است که از ياد مرگ به ما داده ميشود تا بتوانيم در مزرعه دنيا بهترين محصول را بکاريم و براي زندگي پايدارمان بعد از مرگ ذخيره کنيم.
چگونه ياد مرگ ميتواند باعث نشاط و شادابي انسان شود؟
از آموزههاي ديني برميآيد که ياد مرگ نه تنها باعث خمودگي و افسردگي نميشود، بلکه ميتواند عامل نشاط، فعاليت، ايمان و شادي بيشتر در زندگي شود. چون انسان مؤمن ميداند در اثر تلاشي که در اين دنيا انجام ميدهد، صبري که در برابر مشکلات و گرفتاريها دارد و اعمالي که انجام ميدهد، بعد از مرگ و رفتن از اين دنيا، شادي و سرور ابدي در انتظار اوست. پس ياد مرگ نميتواند او را ناراحت کند. بلکه هر بار به ياد سفر اخروي خود ميافتد شاد ميشود و با شور بيشتري به کار و تلاش در راه خدا ميپردازد.
از طرف ديگر کسي که ياد مرگ نباشد، وقتي با آن مواجه شود فقط غافلگير ميشود و توشهاي ندارد که با خود ببرد. ولي اگر انسان در طول زندگي به ياد مرگ باشد خود را براي آن آماده ميکند و با آمادگي با آن روبرو خواهد شد. درواقع ياد مرگ باعث ميشود انسان در زندگي برنامهريزي متناسب با زندگي اخروي خود داشته باشد و با هدف در اين دنيا زندگي کند. نه اينکه هدفش رسيدن به رفاه و موقعيت خوب در دنيا باشد و وقتي از دنيا رفت دست خالي باشد.
از پيغمبر اسلام صليالله عليه و آله سؤال شد که در ميان مردم مؤمن چه کسي زرنگتر و زيرکتر است؟ آن حضرت فرمودند: «کسي که بيشتر از مرگ ياد کند و بيشتر خود را براي مرگ آماده کند.»
آيا ماندن در بهشت جاودان، کسالت آور نميشود؟
اين پرسش هم براي برخي از افرا پيش ميآيد مبني بر اينکه در حالي که دنياي بعد از مرگ باقي، بينهايت و بيکران است، آيا راکد و خستهکننده نيست؟
قرآن کريم در مواردي به اين موضوع اشاره فرموده که: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا؛ خَالِدِينَ فِيهَا لَا يبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا؛ کسانى که ايمان آوردند و کارهاى شايسته انجام دادند، باغهاي بهشت برين محل پذيرايى آنان خواهد بود. آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مکان از آنجا نمىکنند.» درواقع افرادي که در بهشت به سر ميبرند، در آنجا باقي ميمانند و پايدار در آن زندگي ميکنند اما به هيچ وجه منتظر تغيير و تحول نيستند که جاي خود را تغيير بدهند.
توجه داشته باشيد که طبق تفاسير قرآن کريم، در فردوس که بهترين مکان بهشت است و از ويژگيهاي آن پايداري و بينهايت بودن است، هيچ مانعي ندارد که تحول و تکامل وجود داشته باشد. يعني اسباب و شرايط تکامل در بهشت هم وجود داشته و انسانها در اثر اعمالي که در اين دنيا انجام دادهاند و موهبتهايي که خداي متعال در آن جهان به آنها عطا فرموده، به طور دائم در مسير تکامل باشند. همين تکامل عاملي است که انسان را دچار کسالت و خستگي نميکند. چون انسان در بهشت مدام در حال پيشرفت خواهد بود تا به نعمتهاي بالاتري دست پيدا کند.
اگر بهشت را با دنيا مقايسه کنيم، تصور ميکنيم که ماندن هميشگي در آن سخت خواهد بود. همان طور که امام علي عليه السلام فرمودهاند: «دنيا سرايي است که از دور ديدن آن بهتر است از اينکه آن را از نزديک ببيني و شنيدن آن از ديدنش برتر است.» حقيقت هم همين است و انسانهاي هشيار اين موضوع را ميفهمند.
در ادامه آن حضرت فرمودند: «بهشت برخلاف دنياست. ديدن آن از شنيدنش بهتر است و از نزديک ديدن آن از اينکه از دور ببيني برتر است.» به اين معنا که هر چه درباره بهشت بشنويم وقتي با آن مواجه شويم مشاهده خواهيم کرد که از حقيقت بهشت از همه شنيدههاي ما برتر و والاتر است.
ما در دنيا با محدوديت نعمتها مواجه هستيم و در عين حال مدام در معرض آزمايشهاي الهي در قالب آسايش، امنيت، مشکلات و گرفتاريها قرار داريم. اما اين خصلتها در بهشت وجود ندارد. انسان مؤمني که در دنيا از امتحانهاي الهي سربلند بيرون آمده در بهشت با انواع نعمتهاي بينهايت مواجه ميشود و ميتواند از آنها استفاده کند. بدون هيچ مشقتي سيراب از موهبت الهي ميشود و اين خصلتي نيست که انسان را خسته و دلزده کند.
چرا نعمتهاي دنيا به اندازه و وسعت بهشت نيست، با وجود آنکه ما در دنيا داراي اختيار عمل هستيم و شايد بهتر بتوانيم از اين نعمتها استفاده کنيم؟
چون دنيا مکان آزمايش و امتحان است. در کلاس درس مشاهده ميکنيد که صندليها چوبي و سخت هستند تا فرد احساس راحتي زياد نداشته باشد. ابزاري مانند مبل راحتي و اسباب آسايش در خانه قرار دارد که محل استراحت است. نسبت دنيا به بهشت نيز همين گونه است. در دنيا نعمتها محدود هستند چون بايد در اينجا امتحان شويم و مشخص شود چه کساني لياقت و ارزش بهشت را دارند. ولي در بهشت که قبولشدههاي امتحان دنيايي جمع هستند، نعمتها نامحدود در اختيار انسانها قرار ميگيرد چون ديگر بناي آزمايشي وجود ندارد.
در بهشت گفته ميشود: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِک يوْمُ الْخُلُودِ؛ لَهُم مَّا يشَاؤُونَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيدٌ؛ (به آنان گفته مىشود): به سلامت وارد بهشت شويد، امروز روز جاودانگى است. هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست و نزد ما نعمتهاي بيشترى است (که به فکر هيچکس نمىرسد)» درواقع در دنيا به ما گفته ميشود قانع باشيد ولي در آخرت ميگويند چه ميخواهيد تا به شما بدهيم و حتي بيشتر و زياده از آن داده ميشود، قبل از اينکه تصور کنند.
از طرف ديگر فرشتهها بر انسان وارد ميشوند و ميگويند: «سَلاَمٌ عَلَيکم بِمَا صَبَرْتُمْ؛ سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان.» از سوي ديگر در جوار قرب الهي قرار دارد، هر چه بخواهد براي او آماده است، نه قديمي ميشود و نه از بين ميرود. در اين شرايط خستگي و کسالت به انسان دست نميدهد.