نماد آخرین خبر

۳ نکته درباره تجربه نزدیک به مرگ که باید بدانید

منبع
بازده
بروزرسانی
۳ نکته درباره تجربه نزدیک به مرگ که باید بدانید

بازده/ تجربه نزديک به مرگ موضوعي است که روز به روز معروف­تر و محبوب­تر مي­شود؛ به ويژه بعد از باب شدن فيلم‌­ها و کتاب­هايي که به گزارش تجربه ­هاي خارج از بدن ميپردازند يا احساساتي را روايت مي­کنند که آدم­ها در موقعيت­ها و شرايط مرگبار آن­ها را تجربه مي­کنند. در اين ميان، دو کتاب تاليف شده توسط دو پزشک با موضوع تجربه‌ي نزديک به مرگ با اقبال عمومي روبه‌رو شده است.

به عنوان مثال، دکتر ايبن الکساندر، در کتاب اثبات بهشت، به گزارش آنچه طي يک هفته کما در نتيجه‌ي مننژيت تجربه کرده بوده مي‌پردازد. مري سي. نيل هم در کتاب رفت و برگشت به بهشت از تصادف­اش هنگام کاياک سواري و غرق شدن‌اش در رودخانه و تجربه‌ي نزديک به مرگ‌اش مي‌گويد. هر دوي اين کتاب‌ها مدتي در فهرست پرفروش‌ترين کتاب‌هاي نيويورک تايمز قرار داشتند. به اين ترتيب، مي‌توان گفت اين موضوع نه تنها توجه علاقمندانش را به خود جلب کرده بلکه اين نياز را به وجود آورده که جامعه‌ي پزشکي بيشتر به آن بپردازد.

دکتر الکساندر، پس از تجربه‌ي نزديک به مرگ‌اش به مطالعه‌ي جداول و پرونده‌هاي پزشکي‌اش پرداخت و به اين نتيجه رسيد که در چنان کماي عميقي فرو رفته بوده که مغزش کاملاً خاموش شده بوده است. او معتقد است تنها يک راه براي توضيح آنچه او تجربه کرده وجود دارد: اينکه بپذيريم روح او از جسم‌اش جدا شده بوده و به عالم ديگر سفر کرده است.

۱.تجربه نزديک به مرگ چيست؟
کساني که تجربه‌ي نزديک به مرگ داشته‌اند چيزهاي مشابهي را تجربه کرده‌اند: نور‌هاي روشن، گرما، جدا شدن از بدن، فلش‌بک، ديدار با فرشتگان و موجودات ديگر. بعلاوه، کساني که اين تجربه‌ها را داشته‌اند معتقدند که تجربه‌ي آنها نه شبيه به خواب بوده است و نه توهم. برعکس؛ چيزي حتي واقعي‌تر از زندگي واقعي تجربه شده است‌.

اگرچه تجربه نزديک به مرگ پديده‌اي است که بسياري از آدم‌ها آن را قبول دارند اما، عده‌ي زيادي هم وجود دارند که سنديت و اعتبار تجربه‌ي نزديک به مرگ را مورد پرسش قرار مي‌دهند. از نظر منتقدان، داستان‌هاي مربوط به تجربه‌ي نزديک به مرگ يا تجربه‌ي خروج از بدن هم رديف با داستان‌هايي هستند که به موضوعاتي مثل قدرت‌ سايکيک، شبح و روح، ربودن موجودات فضايي و موضوعات مشابه مي‌پردازد.

باور کردن تجربه‌ي نزديک به مرگ براي خيلي ­ها دشوار است. با اين وجود، آن­قدر تجربياتي از اين دست فراوان و مستند است که نمي­شود آن را کاملاً ساختگي و مزخرف دانست.

۲. نظريه­ هاي معروف پيرامون تجربه‌ي نزديک به مرگ
مغز عضوي پيچيده و در عين حال بسيار ظريف و حساس است. براي مثال، اگر سطح اکسيژن مغز به مقداري جزئي پايين بيايد، مغز فوراً واکنش نشان مي­دهد. درنتيجه، بسياري از دانشمندان بر اين باورند که تجربه نزديک به مرگ نتيجه­ ي تغييرات فيزيکي – از جمله کمبود اکسيژن- در مغز است؛ زمانيکه استرس به مغز وارد مي­شود يا وقتي مغز در حال مردن است.

۲.۱. از دست دادن اکسيژن
بر اساس نظريات دانشمندان، اين تجربه­ ها به دليل از دست دادن اکسيژن، مشکلات بيهوشي و پاسخ­هاي شيميايي عصبي( نوروکميکال) بدن به تروما( هر نوع آسيب ديدگي، ضربه، جراحت، شوک، آسيب و حادثه­‌ي وارد شده به بدن انسان) رخ مي­دهد. اما کساني که تجربه‌ي نزديک به مرگ داشته ­اند معتقدند که اين توضيحات کافي نيست و نه تنها آنچه آن­ها تجربه کرده­اند را توضيح نمي­دهد که حتي تقريباً به آن نزديک هم نمي­شود.

تجربه‌ي نزديک به مرگ، عملاً، جذاب و از منظر علمي تحريک­ کننده است. بعلاوه، با پيشرفت­هاي صورت گرفته در زمينه­ي فناوري­ها و توانمندي­هاي پزشکي، درحال‌حاضر پزشکان قادر هستند بيشتر از قبل فرد را از پرتگاه مرگ به زندگي باز گردانند. بنابراين، مي­شود افزايش تعداد روايت­ هايي که از تجربه نزديک به مرگ شاهدش هستيم را اينطور توجيه کرد.

۲.۲. جان سالم به در بردن در برابر قضا و قدر
به عنوان مثال، مواردي رويت شده که در آن فرد بعد از ساعت­ها ايست قلبي، بي‌نبضي، دفن شدن زير برف يا غرق شدن در آب خيلي سرد کاملاً بهبود يافته است. در حقيقت، حتي جراح­ها نيز تعمداً اين شرايط را به وجود مي ­آورند. آن­ها نه تنها جسم بيمار را منجمد مي­کنند يا قلب بيمار را متوقف مي­کنند تا عملي خطرناک انجام بدهند، بلکه اين تکنيک­ها را روي بيماراني که شديداً آسيب ديده­ اند نيز پياده مي­کنند. به اين ترتيب، بيمار را بين مرگ و زندگي نگه مي­دارند تا زمانيکه زخم­‌هايش به اندازه‌­ي کافي ترميم شود.

۲.۳. آگاهي از بيهوشي
به اين ترتيب، معمولاً هر فردي داستاني از تجربه‌ي نزديک به مرگ‌اش دارد که تعريف کند. پزشکان در بيشتر موارد اين تجربه‌هاي خارج از بدن را با پديده‌اي به نام آگاهي از بيهوشي مرتبط مي‌دانند. به گفته‌ي پزشکان، آگاهي از بيهوشي در يک نفر از ميان هر هزار نفر اتفاق مي‌افتد. در اين وضعيت، فرد بيهوش است اما هنوز قادر است تکه‌هايي از يک گفت‌وگو را يا موزيکي که توي اتاق عمل پخش مي‌شود را بشنود.

۳. نتايج تحقيقات پيرامون تجربه‌ي نزديک به مرگ
نخستين گزارش‌هاي مکتوب موجود از تجربه نزديک به مرگ حداقل به قرون وسطي برمي‌گردد. برخي از محققان معتقدند که مي‌توانند ردپاي اين پديده را در دوران باستان نيز پيدا کنند. مجله‌ي پزشکي Resuscitation گزارشي از قديمي‌ترين شرح پزشکي موجود از يک تجربه‌ي نزديک به مرگ را منتشر کرد که توسط يک پزشک نظامي فرانسوي در قرن هجدهم به تحرير در آمده بود. با اين وجود، گفته مي‌شود بيشتر پژوهش‌هاي مدرن مرتبط با تجربه‌ي نزديک به مرگ از سال ۱۹۷۵ آغاز شده‌اند.

۳.۱. تحقيقات دانشگاه ساوت‌همپتون
اگرچه مطالعات عيني بسيار کمي درباره­ي تجربه نزديک به مرگ موجود است، اما مواردي وجود دارد که تامين­‌کننده­‌ي نگاه اوليه به اين تجربه­‌ها به شمار مي­­روند. براي مثال، پژوهشگران دانشگاه ساوت­ همپتون مطالعه­‌ي بين­‌المللي چهارساله­اي را روي بيش از ۲۰۰۰ بيماري که سکته‌­ي قلبي داشتند انجام دادند. يافته­‌هاي اين پژوهش و نتايج اوليه‌­اش در مجله­­‌ي Resuscitation منتشر شد.

در طول اين پژوهش- که از آن با نام AWARE ( هوشياريِ هنگام بيهوشي) نام برده مي­شد- پژوهشگران به بررسي طيف گسترده­اي از آگاهي و تجربه‌­هاي ذهنيِ مرتبط با ايست قلبي پرداختند. از بين ۲۰۶۰ نفري که در اين پژوهش شرکت کرده بودند، ۳۳۰ نفر زنده ماندند و ۱۴۰ نفر قادر شدند مصاحبه­ هاي ترتيب داده شده در مورد خاطرات­شان از آن ماجرا را تکميل کنند.

مقايسه­‌ي آگاهي و خاطرات
محققان دريافتند تقريباً ۴۰ درصد از اين افراد بخشي از آگاهي مربوط به زمانِ قبل از بيهوشي را يا آگاهيِ مربوط به زماني که قلب­شان از تپش ايستاده بوده است را تعريف کرده­اند. بيشتر اين بيماران هيچ خاطره­ي مشخصي از خودِ آن اتفاق ندارند. بر اساس اين يافته مي­شود گفت که افراد زيادي در هنگام ايست قلبي فعاليت ذهني دارند اما اغلب خاطرات­ مربوط به اتفاق بعد از به هوش آمدن را از دست مي­دهند. پزشکان ناظر بر اين پژوهش، آسيب مغزي يا داروهاي آرام­بخش را علتِ اين ماجرا مي­دانند.

براي مثال، ديده شده است که کِتامين (دارويي آرام­بخش است و معمولاً براي بيهوشي عمومي به کار مي­رود) يک جور احساسِ جداشدگيِ شديد از بدن و يک جور احساسِ آرامش يا لذت را در فرد به وجود مي­آورد. در حقيقت، حالتِ آرامشي که فرد با مصرف کتامين تجربه مي­کند معمولاً خيلي شبيه به تجربه نزديک به مرگ است.

بعلاوه، اين پژوهش به اين نتيجه رسيد که ۴۶ درصد از افراد خاطراتي را در رابطه با مرگ تجربه‌ کرده‌اند که با توصيفات ديگران از تجربه‌ي نزديک به مرگ جور در نمي‌آيد. عده‌اي مي‌گفتند که کاملاً ترسيده بودند يا احساسي داشتند شبيه به اينکه در اعماق دريا کشيده مي‌شدند. فقط ۹ درصد از شرکت‌کنندگان تجربه‌هاي مشابه با تجربه نزديک به مرگ داشتند. ۲ درصد از آنها نيز تجربه‌ي خروج از بدن داشتند که در هنگام آن قادر به شنيدن صداها و ديدن وقايع بوده‌اند.

تجربه‌هاي بيماران
در يکي از بيماران ديده شد که در يک بازه‌ي زماني ۳ دقيقه‌اي ايست قلبي کامل، بيمار هوشياري و آگاهي داشته است. پژوهشگران معتقدند اين يافته‌اي متناقض است زيرا مغز ۲۰ تا ۳۰ ثانيه پس از توقفِ قلب از کار مي‌افتد و فعاليت خودش را از سر نمي‌گيرد مگر در صورتيکه قلب دوباره به کار بيفتد. اين حقيقت که ممکن است يک جور فعاليت مغزي در جريان بوده باشد معنايش اين است که چيزي در حال وقوع است.

بطور کلي، پژوهشگران قادر نبودند وقوع تجربه‌ي نزديک به مرگ را با قطعيت تمام انکار کنند. همچنين، گروه اندکي تجربه‌هايي را روايت کردند که قادر نبودند در آنها واقعيت يا معناي تجربه‌هاي بيماران را تشخيص بدهند.

به گفته‌ي اين بيماران، شايد شرايطي مثل تجربه‌ي نزديک به مرگ و تجربه‌ي خروج از بدن براي توصيف دقيق تجربه‌ي مرگ و آنچه در مغز رخ مي‌دهد کافي نباشد.

در نهايت، بيماران معتقدند به دليل تشابهات بيولوژيکي بين ايست قلبي و مرگ، تحقيقات آتي مي‌بايست روي ايست قلبي متمرکز شود نه روي حالت‌هاي پزشکي که برخي اوقات از آنها با عنوان حالت نزديک به مرگ نام برده مي‌شود.

۳.۲. تحقيقات دانشگاه جورج واشنگتن
مطالعه­‌ي ديگري به بررسي فعاليت مغزي هفت بيمار به شدت بدحال پرداخت که از ادامه­ي حيات آن­ها قطع اميد شده بود. محققان در اين تحقيق با استفاده از نوار مغزي فعاليت الکتريکي عصبي آن­ها را ثبت کردند و با افزايش شديد فعاليت عصبي در لحظه­‌ي مرگ يا در زماني نزديک به لحظه­‌ي مرگ روبه‌رو شدند؛ اين در حالي بود که حتي درست قبل از اين افزايش فعاليت عصبي مغز، افت فشار خون و کاهش فعاليت مغزي مشاهده شده بود.

طبق اظهارات محققان، اين گونه افزايش در فعاليت عصبي زماني رخ مي­دهد که بيشتر ما انتظار داريم مغز به دليل عدم جريان خون بايد بميرد. درست بعد از اينکه فعاليت مغز اين بيماران متوقف مي­شد، مرگ آن­ها اعلام مي­شد.

محققان تصور مي­کنند که با کاهش سرعت جريان خون و پايان يافتن اکسيژن، سلول­ها ديگر قادر نيستند بار خودشان را حفظ کنند. به اين ترتيب، آنچه پس از اين رخ مي­دهد ريزش و افت فعاليتي است که از مسيرِ مغز در جريان بوده است. در صورتيکه قسمتِ حافظه­‌ي مغزِ فرد دچارِ تشنج شود، مي­شود خاطرات روشن و شفافي که فرد وقتي بعد از به هوش آمدن تعريف مي­کند را توجيه کرد.

حرف آخر
داستان­هاي مربوط به تجربه‌ي نزديک به مرگ و تجربه‌ي خروج از بدن براي عده­ي قابل­ملاحظه­اي از مردم دنيا جذاب است. در اصل، آدم دوست دارد بداند وقتي کسي در پرتگاه مرگ ايستاده، چه چيزي را تجربه کرده است. با اين حال، هنوز بخش گسترده­اي از تجربه‌­هاي نزديک به مرگ نه شناخته شده و نه قابل تفسير است. مبرهن است که شناخت حوزه­ي تجربه نزديک به مرگ و تجربه‌ي خروج از بدن نياز به تحقيقات اصولي بيشتري دارد. تا آن زمان، بسياري از مردم دنيا به اين آگاهي اکتفا مي­کنند که: ” اين تجربه­‌ها نيز بخشي از خود زندگي هستند”.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره