امام علی (ع) در برخورد با غارتگران چگونه رفتار می کردند؟

مهر/ با محمدحسين رجبي دواني، کارشناس تاريخ اسلام، درباره سيره و روش رسول الله (ص) و اميرالمومنين (ع) در برخورد با غارتگران و برهم زنندگان امنيت، گفتگويي انجام دادهايم که مشروح آن را در ادامه ميخوانيد:
جايگاه تأمين امنيت در جامعه اسلامي تراز کجاست؟
تأمين امنيت جامعه اسلامي و مقابله با برهم زنندگان امنيت در سيره اهلبيت (ع) جايگاه بسيار بااهميتي دارد. در اين باره وجود مقدس پيامبر اکرم (ص) دولت اسلامي را در مدينه بنا نهاد و با اينکه اين دولت نوپا بود و دشمنان بيروني بسياري داشت، ولي از امنيت مدينه و دفاع از آن بههيچوجه غافل نبود. چند غزوه رسول خدا (ص) که خود آن وجود مقدس در آن حضور دارد و فرماندهي ميکند، در مقابله با برهم زنندگان امنيت مدينه و دارالاسلام است؛ چه کساني که از بعد رواني امنيت را تهديد ميکنند و چه کساني که از نظر فيزيکي و فعاليت آشوبگرايانه اختلال در امنيت کشور اسلامي پديد ميآورند.
چه نمونههاي تاريخي ميتوان براي آن برشمرد؟
پيامبر بزرگوار ما بر يکي از يهوديان بسيار متنفذ که داراي قلعه و قبيله بود به نام کعب بن اشرف که با سرودن اشعاري امنيت رواني جامعه را به خطر انداخته بود، چنان خشم گرفت که او را محکوم به اعدام فرمود و به قيمت به خطر انداختن جان ۵ نفر از مسلمانان، براي اعدام اين فرد خبيث و اجراي حکم خدا اقدام کرد.
پيامبر بزرگوار ما همچنين در تعقيب ابوسفياني که براي غارت و حمله به حومه مدينه و ايجاد رعب و وحشت بعد از جنگ بدر اقدام کرده بود، بهسرعت عکسالعمل نشان ميدهند. نيروهاي نظامي فراهم ميکند و به تعقيب ابوسفيان ميپردازد که يک کشاورز را کشته بود و کشتزارهاي او را آتش زده بود. اگرچه حضرت به ابوسفيان دست پيدا نکرد، ولي نشان داد چقدر براي امنيت مدينه حساس است.
شرور و سارقي به نام کرز بن جابر فهري که به اطراف مدينه حمله کرده و گلههايي را غارت کرده بود، شخص رسول خدا (ص) در رأس شماري از اصحاب به تعقيب او پرداختند و تا منطقه بدر به دنبال او رفتند اگرچه به کرز بن جابر دست پيدا نکردند، ولي درس بزرگي به تمام اشرار و کساني که قصد به هم زدن امنيت مدينه را دارند داد که حضرت اينقدر حساس است که خود به عرصه ميآيد و تا مسافت طولاني به تعقيب آنها ميپردازد.
کرز بن جابر خود بعد از مدتي به مدينه آمد و عذرخواهي و توبه کرد و اسلام آورد و پيامبر عذر و توبه او را پذيرفت و در عداد اصحاب آن حضرت درآمد. بعداً خود او فرماندهي سريعهاي را براي تعقيب اشراري دارد که به اسلام خيانت کرده بودند. ۸ نفر از قبيله بني اورينه به مدينه آمدند، به ظاهر اعلام کردند قصد اسلام آوردن دارند، پيامبر استقبال کرد و اسلام را به آنها عرضه داشت. حالشان با هواي مدينه سازگار نبود و بيمار شدند و حضرت آنها را به اطراف مدينه جايي که شتران زکات نگهداري ميشدند فرستاد و افرادي که تحت امر پيامبر (ص) آنجا را اداره ميکردند مأمور شدند اينها را پرستاري و مراقبت کنند تا حالشان بهبود پيدا کند. اين افراد بعد از بهبودي، نمکدان را شکستند و افرادي را که از طرف پيغمبر به آنها رسيدگي کرده بودند را ناجوانمردانه کشتند. حتي در چشمان آنها خار فرو کردند و بعد کشتند و تعدادي از اموال بيتالمال و شترهاي زکات را غارت کردند و گريختند. پيامبر (ص) کرز بن جابر فهري را با شماري به تعقيبشان فرستاد و، چون بر آنها دست پيدا کردند و به مدينه آوردند آيه نازل شد که اينها با خدا و رسول او محاربه کردند. کساني که امنيت را به خطر انداختند و ايجاد وحشت کردند، قصاص شدند، چشم انسان کور و اعدام شدند. اين مجازات سنگين وقتي انعکاس پيدا کرد ديگر احدي از افراد شرور و اخلالگران امنيت جامعه جرأت پيدا نکردند که دست به چنين اقداماتي بزنند.
در اين خصوص در دوران حکومت امام علي (ع) شاهد چه مواردي هستيم؟
در ادبيات سياسي صدر اسلام تعبيري به نام غارات داريم که جمع غارت است. غارت در عربي يعني حملههاي غافلگيرانهاي که ميتواند در آن زدوخورد رخ دهد، کشت و کشتار داشته باشد، زخمي شدن، اسير گرفتن و همچنين چپاول اموال همراه با رعب و وحشت. اين تعبير غارات مربوط به حملات غافلگيرانه عوامل جنايتکار معاويه در قلمرو اميرالمؤمنين (ع) است. در اين ارتباط يک کتاب تخصصي هم نگاشته شده است. يکي از اصحاب امام هادي (ع) به نام ابراهيم بن محمد ثقفي کتابي با همين عنوان «الغارات» دارد که از منابع دستاول تاريخي و يکي از منابع مهم در ارتباط با حوادث اواخر خلافت اميرالمؤمنين (ع) است.
معاويه افرادي را در قالب چند هزار نفر براي ايجاد رعب و وحشت و ترس در بين مردم قلمرو اميرالمؤمنين (ع) اعزام ميداشت و دست به جنايات فجيعي ميزدند. به آنها سفارش کرده بود تا ديديد ميخواهند شما را تعقيب کنند فرار کنيد. اولين مورد غارت ضحّاک بن قيس فهري لعنهالله يکي از فرماندهان ارشد معاويه است. کسي است که اينقدر مورد اعتماد آن ملعون بود بعد از مرگ معاويه بر جسد منحوس او نماز خواند و او را به گور کرد و يزيد را به جاي او در مسند خلافت نشاند. قبل از اينکه اين غارتها رخ دهد معاويه طبق قراري که با عمر بن عاص داشت ۶ هزار نفر را براي تجزيه مصر از قلمرو حضرت در اختيار او قرار داد که متأسفانه اين واقعه با کوتاهي مردم عراق در اطاعت از اميرالمؤمنين (ع) رخ داد و اين خطه مهم از قلمرو اميرالمؤمنين تجزيه شد.
درباره غارت ضحّاک بن قيس فهري به عراق در تاريخ آمده که معاويه او را مأمور کرد که با ۴ هزار نفر به قلمرو حضرت در عراق حمله کنند و به هر کس که رسيدند او را بکشند و اموال او را به چپاول ببرند. ضحّاک بن قيس با اين نيروها به عراق حمله آورد. حتي در تاريخ هست به هر عرب باديهنشيني در مسير رسيدند او را کشتند. به کاروان حاجياني که به سوي مکه ميرفتند حمله کردند و کاروان را غارت و يکي از اصحاب برجسته رسول خدا (ص)، برادرزاده عبدالله بن مسعود را کشتند، خبر به اميرالمؤمنين (ع) رسيد و فرياد برآورد که مردم براي مقابله با اين جنايتکاران حرکت کنيد، اما متأسفانه سستي کوفيان در حرکت باعث شد که اين جنايتکاران بتوانند در جنايات خود توفيق پيدا کنند. البته حجر بن عدي که سلام خدا بر او باد از اصحاب خاص اميرالمؤمنين (ع) برخاست و توانستند اين جنايتکاران را تعقيب کنند و در مرزهاي شام به آنها رسيدند. طبق نقلي حجر موفق شد ضرباتي بر آنها را وارد کند و شماري از اين جنايتکاران متجاوز را به هلاکت برساند و برگردد.
مورد بعدي غارت نعمان بشير انصاري است که معاويه او را با ۲ هزار نفر مأمور کرده بود که به قلمرو اميرالمؤمنين (ع) هجوم بياورد. اصلاً در تاريخ ذکر شده است که هدف ايجاد بيم و هراس در اهل عراق و حمله به پايگاههاي نظامي حضرت امير (ع) بود. نعمان بن بشير حمله کرد و باز با کوتاهي مردم کوفه نيرويي نرسيد. يکي از فرماندهان حضرت امير (ع) معطل رسيدن نيرو از کوفه نشد و با کمک ۵۰ نفر سوار به ميدان رفت. نعمان بن بشير وقتي اينها را ديد فکر کرد اينها طلايهدار لشگرياني هستند که دارند به سوي او هجوم ميآورند؛ لذا منفعل شد و ترسيد و عقبنشيني کرد.
مورد بعد غارت سفيان بن عوف غامدي يکي از فرماندهان جنايتپيشه معاويه است. او مأمور حمله به شهرهاي ايراني هيت، انبار و مدائن بود. مدائن پايتخت ايران دوره ساساني بود. سفيان بن عوف به شهر هيت هجوم آورد. مردان آنجا ترسيدند مقاومتي نکرده و شهر را تخليه کردند. شهر به دست عوامل دشمن افتاد و از آنجا به سوي شهر انبار آمد. خبر حمله وحشيانه عوامل معاويه به شهر هيت باعث وحشت مردم انبار هم شده بود. مردان گريختند و عوامل معاويه حتي به زنان بيدفاع حمله کردند و وارد خانههاي اينها شدند. در همين شهر انبار است که خلخال از پاي زن ايراني که زردشتي بوده است و به غلط يهودي گفته شده درآوردند و اين خانم فرياد کمک سر داد و متأسفانه کسي نبود به ياري او برخيزد. اين خبر وقتي به اميرالمؤمنين (ع) رسيد به قدري منقلب شد که فرمود اگر با شنيدن چنين خبري مسلماني دق کند و بميرد جاي سرزنش ندارد.
سفيان بن عوف غامدي بعد از اين جنايت به شهر سيدورا رفت که در آن نزديکيها بود و يکي از فرماندهان اميرالمؤمنين (ع) به نام اشعث بن حسان بکري با ۳۰ نفر به دفاع از اين شهر در برابر جنايتکاران معاويه ايستادند و جانانه مقاومت کردند، اما همه آنها به شهادت رسيدند و عوامل معاويه با يک چنين ايجاد رعب و وحشتي به سوي شام برگشت. فريادهاي اميرالمؤمنين (ع) براي مقابله با اين جنايت به جايي نرسيد. بعد از اين حمله بسيار ارعابآميز بود که سفيان بن عوف ميگويد به خدا مردم زيادي را ديدم سوار بر شتران خود دارند فرار ميکنند و از عراق به سوي شام ميآيند که علي (ع) قادر به تأمين امنيت ما نيست.
يکي ديگر از اين جنايات، غارت يزيد بن شجره رهاوي به مکه است. اين فرد اواخر سال ۳۹ هجري به سوي مکه حمله کرد و قصد داشت شهر را به آشوب بکشد، ولي يکي از سرداران اميرالمؤمنين (ع) به نام معقل بن قيس رياحي به تعقيب او پرداخت. او به سوي شام گريخت به آنها رسيد و ضرباتي به آنها وارد کرد و شماري از آنها را به اسارت گرفت و با خود به کوفه آورد.
داستان غارتگري بسر بن ارطاة، چگونه نقل شده است؟
بدترين غارتي که در عهد اميرالمؤمنين (ع) و خلافت آن وجود مقدس رخ داد غارت بُسر بن ابي ارطاة، فرمانده جنايتکار معاويه به سوي حجاز و يمن است. بُسر با ۳ هزار نفر به اين مأموريت جنايتکارانه اعزام شد. به مدينه آمد و ابو ايوب انصاري فرمانرواي مدينه نتوانست مقاومت کند و عقب نشست. مدينه را گرفت و خانههاي عدهاي را به جرم دفاع و وفاداري نسبت به اميرالمؤمنين (ع) تخريب کرد و در مسجد پيغمبر (ص) در جمع مردم مدينه، اميرالمؤمنين (ع) را از خلافت کنار زده اعلام کرد و براي معاويه بيعت گرفت و از آنجا به سوي مکه هجوم آورد. آنجا هم همين کار را کرد. اميرالمؤمنين (ع) هر چه تلاش کرد کوفيان به مقابله اين جنايتکاران بپردازند سستي کردند تا بُسر با خيال راحت حتي به يمن رسيد و آنجا جنايات عجيبي کرد. بالغبر ۳۰ هزار نفر از مردم يمن کشته شدند و ايکاش فاجعه به همينجا ختم پيدا ميکرد. تعداد زيادي از زنان و دختران اينها را ربودند و با خود به شام آوردند و در شام سرها و پاهايشان را برهنه کردند تا مردم شام اينها را ببينند، بپسندند، بخرند و ببرند. به قدري اين فاجعه براي اميرالمؤمنين (ع) سنگين بود که تا آخر عمر خود که چند روزي بيشتر طول نکشيد در قنوت نمازش به معاويه، عمر بن عاص و بُسر بن ابي ارطاة عامل اين جنايت نفرين ميکردند.
در واقعهاي ديگر معاويه فردي به نام عبدالله بن عامر حضرمي که زمان خليفه سوم حاکم عثمان بر مکه بود را به بصره فرستاده بود تا با جمع کردن طرفداران خليفه سوم و مخالفان اميرالمؤمنين (ع) در آنجا فتنه و آشوبي به پا کند. عبدالله عامر به بصره آمد و افراد مخالف و معاند را شناسايي کرد و شورشي را بر ضد حضرت پديد آوردند. اميرالمؤمنين (ع) از مردم کوفه خواست به مقابله برخيزند. اين تنها موردي است که اينها اعلام آمادگي کردند. چرا که خويشان خودشان در بصره بودند و ميخواستند آسيبي به آنها نرسد. شماري فراهم شدند و حضرت فرماندهي آنها را به جارية بن قدامه سعدي داد. جارية بن قدامه اين سردار شجاع حضرت بهسرعت به سوي بصره آمد و با اين شورشگران و جنايتگران درگير شد و آنها را شکست داد. عبدالله بن عامر حضرمي با شمار زيادي که همراهش بودند گريختند و در قلعهاي پناه گرفتند. جارية بن قدامه مهلت تعيين کرد که بيرون بياييد و تسليم شويد و آنها به اين اتمامحجت و مهلتي که تعيين شده بود توجهي نکردند مهلت که تمام شد جارية دستور داد قلعه را با تمام جنايتکاراني که در آن بودند به آتش کشيدند و تمام آن جنايتکاران به سزاي اعمال جنايتکارانه و وحشيانه خود رسيدند. اميرالمؤمنين (ع) هم از جارية به سبب انجام مأموريت صحيح خود تشکر و قدرداني کرد.