تست شخصیتشناسی؛ کفبینی مدرن!


خراسان/ چرا نبايد آزمونهايي را که ادعاي شخصيتشناسي بر اساس ويژگيهاي ظاهري و علايق و ترجيحات دارند، جدي بگيريم؟
چندروز پيش در يکي از خبرگزاريهاي مشهور، مطلبي ديدم با تيتر «واکاوي شخصيت از روي شکل دندانها» که توضيح داده بود اگر دندان مثلثي داريد، نشانه فلان ويژگيهاي خلقي و شخصيتي است و اگر دندانهايتان گرد است، خبر از بهمان روحيات و خصلتها ميدهد. اين البته اولين نمونه از مطالبي نيست که ادعاي شخصيتشناسي دارد؛ در روزنامهها، مجلات، سايتهاي خبري و غيرخبري و شبکههاي مجازي، مشابه چنين مطالبي به وفور پيدا ميشود که بر اساس پژوهش و تحقيق معتبري نيستند، به همين دليل صرفا بهانهاي شد تا آزمونهاي شخصيتشناسي را زير ذرهبين ببريم. چرا اين آزمونها طرفدار دارند و چرا نبايد آنها را بيش از حد جدي بگيريم؟
خطاي تعميم و ناديدهگرفتن تفاوتهاي فردي
در رسانههاي مکتوب و مجازي، فهرستِ ناتمامي از آزمونهاي شخصيتشناسي وجود دارد؛ شخصيتشناسي از روي رنگ موردعلاقه، عکس پروفايل، انگشتان پا، دست خط، بستني موردعلاقه، اسم و مواردِ عجيب وغريب و بيربط ديگر. قبل از هرچيز بايد بفهميم اصلا شخصيت چيست. اگر برويم سراغ منابع روانشناسي، به تعداد نظريهپردازان اين حوزه با تعريف شخصيت مواجه ميشويم که هرکدام بسته به رويکرد علميشان روي جنبههاي به خصوصي از شخصيت انساني تمرکز دارند. اين خود نشان ميدهد با مفهوم پيچيدهاي سروکار داريم که گنجاندنش درقالب يکي، دوجمله مورد توافق در تاريخ علم روانشناسي ممکن نبوده است. با اين همه اگر بخواهيم تعريفي ساده از شخصيت ارائه بدهيم، ميتوانيم بگوييم «سازمانى پويا متشکل از نظامهاى رواني-جسمانى که خصوصيات رفتار و تفکر فرد را مشخص مىکند» (خلاصه تعريف شخصيت ازنظر «گوردون آلپورت»، روانشناس آمريکايي و از اولين نظريهپردازان شخصيت) که تحت تأثير وراثت و محيط و تربيت شکل ميگيرد. چنين نظام پيچيدهاي که شرايط اجتماعي، جغرافيايي، تاريخي، خانوادگي و تجربيات شخصي در آن دخيل هستند، چطور ممکن است به سادگي مثلا از روي طعم بستنيِ محبوب، قابل شناخت باشد؟ تکليف تفاوتهاي فردي چه ميشود؟ شخصيت منحصربه فرد هرکس که محصول شرايط و تجربيات خاص خود اوست، در چنين دستهبنديهايي کاملا ناديده گرفته ميشود؛ چون براي مثال فرض بر اين است که هرکس در هر جاي دنيا با هر تجربه و پيشينهاي، اگر بستني شکلاتي دوست داشته باشد، مهربان و سخاوتمند است و اگر ترجيحش ميوهاي باشد، يک دنده و جاهطلب! کاري هم ندارد که منشأ اين علاقه و سليقه کجاست؛ من رنگ آبي را دوست دارم چون اولين عروسکم آبي بود. اگر لباس آن عروسک زرد بود، آيا فرد ديگري ميشدم؟
قاعده تصادف و پيروي از جو عمومي
اما چرا بعضي از ما از تستهاي شخصيتشناسي عوامانه استقبال ميکنيم؟ يک دليلش اين است که لقمه آمادهاند گرچه بيخاصيت و صرفا شکم پرکن و لازم نيست با خودمان کلنجار برويم. خيلي راحتتر است که يک نفر بهمان بگويد تو فلان ويژگيها را داري تا اين که خودمان رفتارها و خصوصيات اخلاقيمان را بررسي کنيم و اين وسط به احتمال خيلي زياد به ويژگيهاي مذموم و رفتارهاي اشتباهمان هم بربخوريم. به علاوه مسئوليت را هم از ما سلب ميکند. چطور؟ خب وقتي همه طرفداران بستني ميوهاي، يک دنده هستند پس کاري نميتوانم براي لجاجتم بکنم. ديگران بايد خودشان را با من هماهنگ کنند چون به هرحال شخصيت من اينطور رقم خورده است. سوال بعدي اين است که اين تستها چطور ما را به درست بودنشان مجاب ميکنند؟ سيستم باور به اين آزمونها مشابه فرايند اعتقاد پيداکردن به انواع خرافه است. علاقهمندان به تستهاي شخصيت شناسي، آنها را به همان دليلي درست ميدانند که معتقدان به فال قهوه و کفبيني و امثال آن در فنجان قهوه و کف دست، خود و آيندهشان را جستوجو ميکنند؛ يعني به دليل «تصادف»! در همه انواع خرافه، فهرستي از ويژگيها رديف ميشود که به طور تصادفي تعدادي از آنها درست از آب درميآيد. از آن جايي که قاعده احتمال و تصادف را ناديده ميگيريم، توجهمان به مواردِ درست جلب ميشود و از اشتباهها چشمپوشي ميکنيم. در بسياري از موارد حتي از اين خطاپوشي بزرگوارانه هم خبري نيست بلکه درنتيجه القاي ديگران و جو عمومي، چنان به خرافهها باور پيدا ميکنيم که شناختمان از خود را تعليق ميکنيم و آن چه را اين تستها و فالها درباره ما ميگويند، به عنوان چيزهايي که درباره خود نميدانستيم، ميپذيريم.
قرض گرفتن لباس روانشناسي!
در تحليل چرايي باور به تستهاي عاميانه شخصيتشناسي و بيپايه بودن آنها، ميشود دلايل بيشتري ذکر کرد اما از حوصله اين بحث خارج است. در پايان تنها به اين توضيح اکتفا ميکنيم که چطور اين آزمونها در رسانههاي رسمي و غيررسمي، جايي براي خود باز کردند؟ استفاده از واژه «شخصيت شناسي»، همان رمز موفقيتي است که کمک کرد اين تستها لباس روانشناسي بپوشند و کسي درباره درستي و نادرستيشان چندوچون نکند. توليدکنندگان و مخاطبان انواع غيرمعتبر تستهاي شخصيت شناسي، ميدانند که در روان شناسي علمي، براي مقاصد مختلف از آزمونهاي شخصيتشناسي استفاده ميشود؛ پس گروه اول از اين شباهت لفظي، سوء استفاده کردند و گروه دوم هم فريبش را خوردند. آزمونهاي شخصيتشناسي معتبر مثل همه انواع تستهاي روان شناسي استاندارد، سه مشخصه دارند؛ اول، «روايي» که به معني سنجيدن هدفمندانه موارد آزمون است؛ دوم «پايايي» که يعني آزمون هرچندبار انجام شود، نتايجش تغيير نکند و سوم، «هنجار» که ميگويد آن آزمون براساس فرهنگ جامعه هدف، بومي سازي شده است. به بيان سادهتر، اين آزمونها فاکتورهاي تأثيرگذار بر آزمودني شامل سن، جنسيت و قوميت را درنظر ميگيرند. از تعدادي سوال تشکيل شدهاند که مرتبط با موضوعِ قابل سنجش هستند و اين خودِ آزمودني است که درباره خودش اطلاعات ميدهد و نه برعکس. درنهايت يک متخصص، نتيجه آزمون را تفسير ميکند اما نه به عنوانِ پيشگويي غافل گيرکننده يا يک حکمِ قطعي بلکه صرفا درقالب ابزاري کمکي که درنتيجه گفت وگوي فرد متخصص با آزمودني، از دادههاي آن استفاده ميشود.