طنز/ مناظره چرخ تولید و برجام

راه راه/ رفته از دست شور و امّيدم
خفتهام، چون که چرخ توليدم
اگر اينگونه چاق و گرد شدم
هشت سال است که نچرخيدم
من سرآغاز بي سرانجامم
چرخشت نيست توي برنامهم
خطخطي شد تمام هيکل من
من ورق پارههاي برجامم
سالم و پارهي ورقهايت
من نفهميدهام چه فرقي داشت
کاش دولت به جايت از لوزان
چند قوطي گريس برميداشت
تو گمان کردهاي که من بوقم؟
ميتواني بپرسي از دولت
مشکل آب خوردن مردم
حل شده با نهايت سرعت
سرعت حل مشکل مردم؟
برو برجام، روت را کم کن
سرعتت بود کندتر از من
در المپيک رشتهي ماراتون
روي من کم نميشود هرگز
اين تو هستي که پنچري فعلاً
من همانند نور خورشيدم
ميدرخشم هميشه بر ميهن
پنچريم از همان درخشش توست
جان موگريني اندکي شب شو
ابر باران آفتاب بهار
من نفهميدهام چه هستي تو
من همانم که پاي هر ورقم
خورده مهر ضمانت اجرا
زده امضاي آخري را هم
جان کري از ديار يو اس آ
نيستي چرخ تا بفهمي که
عشق يک چرخ دور خود زدن است
نگو امضاي جان کري که هنوز
چوب آن لاي دندههاي من است
برو و بيخيال شو ديگر
بهخدا من ز خستگي مردم
حاصلم هست کاپ اخلاقي
که برايت به بار آوردم
من که ديگر بريدم از دستت
ميروم با دوچرخهي صنعت
ما که رفتيم تا بخوابيم و
تو بمان با جوايز دولت
امين شفيعي، محمد سلامي