10 ماجرای نجات معجزه آسای انسان ها و حیوانات در شرایط مرگبار!

باشگاه خبرنگاران/ حوادثي مثل ريزش معدن، سقوط از ارتفاعات، کشتيهاي شکسته و بادهاي يک روزه در صحرا همگي بلايايي است که غالباً زندگي افراد را به سرعتترين شکل ممکن به پايان ميرسانند. برخي به طور تصادفي يا با يک اتفاق زنده مانده اند و برخي ديگر از گوشت خام انسان تغذيه کرده اند. هنگامي که افراد در شرايط اضطراري شديد قرار ميگيرند، ناگهان کارهايي را انجام ميدهند که تصور انجام آنها هرگز در زندگي عادي امکان پذير نيست.
در ادامه ۱۰ داستان باورنکردني از بقا در شرايط سخت را ميخوانيد:
بريدن بازو با چاقوي جيبي
آرون رالستون لي، متولد ۱۹۷۵، يک کوهنورد آمريکايي است که در آوريل ۲۰۰۳ هنگام پياده روي در Blue John Canyon در يوتا، بازوي بين دو صخره گير کرد او يک روز کامل براي آزاد کردن دستش تلاش کرد. اما در نهايت تلاشش بي فايده ماند. پس از پنج روز رالستون، هيپوترمي شد و دستش کاملا خشک شد. او در حالت پريشاني بازويش را شکست و با چاقوي جيبي رگهاي خوني و بافتهاي نرم را جدا کرد. آرون رالستون حدود ده ماه پس از آزاد شدنش از بين صخره ها، بازوي مصنوعي را به جاي بازوي اصلي گذاشت.
گم شده در صحرا
در سال ۱۹۹۴، در طول ماراتن افسانهاي Sables، ورزشکار ايتاليايي الاصل ماورو پروسپري گم شد. مسير اين ماراتن مسيري ۲۳۰ کيلومتري در صحراي مراکش است. هنگام برگزاري اين مسابقه بادهايي در صحرا ميوزيد که باعث گمراهي پروسپري شد.
اين ورزشکار بعد از گم شدن چنان نااميد شد که ميخواست خودش را بکشد تا مرگ بي رحمانه تري جانش را نگيرد. ۹ روز پس از خارج شدن پروسپري از مسير، او حدود ۲۰۰ کيلومتر با ماراتن فاصله داشت و توسط عشاير الجزاير پيدا شد. وي در اين بازه زماني حدود ۱۵ کيلوگرم وزن کم کرد.
تنها بازمانده سقوط هواپيما
وسنا ولوويچ در ۲۶ ژانويه ۱۹۷۲ به عنوان مهماندار در هواپيماي يوگسلاوي کار ميکرد که در ۲۶ ژانويه ۱۹۷۲ بر فراز چکسلواکي سابق سقوط کرد. به گفته سرويس مخفي، دليل سقوط اين هواپيما انفجار بمب بوده است. فقط ولوويچ از بين ۲۹ نفر فقط از اين فاجعه جان سالم به در برد.
ولوويچ در تکه لاشهاي محصور شده بود، او پس از فرود به شدت زخمي شد و چهار ساعت و نيم از نظر باليني مرده بود، او به مدت چهار هفته به کما رفت. دستها، پاها، ستون فقرات و جمجمه اش نيز شکسته بود. شايعه شده است که هواپيما منفجر نشده است، اما به طور تصادفي توسط نيروي هوايي چکسلواکي سرنگون شده است.
ريزش معدن در سان خوزه
اين حادثه در پنجم آگوست سال ۲۰۱۰ در معدن طلا و مس در سان خوزه شيلي رخ داد و اين معدن دچار ريزش جدي شد. ۳۳ معدنچي در عمق حدود ۷۰۰ متري به دام افتادند. بيش از دو هفته طول کشيد تا تيم امداد و نجات توانستند به آنها دسترسي پيدا کنند. اکسيژن کارگران معدن در کوه از طريق ترکها قديمي تامين ميشد.
به لطف ماشينهاي موجود، نجاتگران توانستند چاهي براي آب حفاري کنند. در مدت ۴۸ ساعت به هر معدنچي نصف بيسکويت، نصف فنجان شير و يک قاشق ماهي رسيد. با يک کپسول نجات سرانجام همه معدنچيان پس از گذراندن ۶۹ روز در زير زمين به سطح زمين منتقل شدند.
۱۱۸ روز در اقيانوس
در چهارم مارس ۱۹۷۳، زوجي انگليسي گرفتار خشم دريا شدند. اين زوج به سمت نيوزيلند در اقيانوس آرام در حال حرکت بودند. قايق بادباني آنها (به طول ۳۱ فوت) توسط يک نهنگ سوراخ شد و کمتر از يک ساعت طول کشيد تا کشتي بادباني پايين رفت.
اين زوج با قايق نجات فرار کردند. اما بعد از چند روز خسته شدند. آنها شروع به خوردن ماهي خام کردند و همچنين يک لاک پشت را ذبح کردند. در طول مسيرشان در دريا، آنها بارها توسط کوسهها مورد حمله قرار گرفتند. پس از حدود سه ماه، قايق دچار ترک شد، بنابراين آنها مجبور بودند دائما يک قايق جديد بسازند. پس از ۱۱۸ روز از غرق شدن قايق بادباني، خدمه يک قايق ماهيگيري که از کره ميآمد اين زوج را ديدند و به آنها کمک کردند.
سقوط از طبقه ۳۹ ام
توماس مگيل، نظافتچي پنجره از طبقه ۳۹ آسمان خراشي نيويورک که در حدود ۱۲۰ متر ارتفاع بود سقوط کرد و شانس آورد که نمرد. او زندگي خود را مديون يک ماشين پارک شده است، زيرا او به روي شيشه عقب خودرو افتاد. مگيل فقط دچار شکستگيهاي متعدد استخوان شد. به غير از اين، مرد جوان آسيب ديگري نديد.
بازمانده دو جنگ اتمي
تسوتومو ياماگوچي متولد ژاپن در سال ۱۹۱۶ به عنوان يکي از ۱۶۵ نفر از دو بمب گذاري اتمي آمريکاييها در طول جنگ جهاني دوم جان سالم به در برد. او رسماً به عنوان يکي از ۹ بازمانده اين جنايت شناخته ميشود. ياماگوچي در حال پياده شدن از تراموا بود که بمب در ششم آگوست ۱۹۴۵ در هيروشيما منفجر شد. وي در آن زمان تقريباً از کانون حادثه حدود سه کيلومتر فاصله داشت و از قسمت بالاي بدن دچار سوختگي شديدي شد.
ياماگوچي در زمان انفجار بمب اتمي ديگر در ناگازاکي حدود سه کيلومتر با مرکز فاصله داشت. اين بار او در دفتر نشسته بود که دوباره مجروح شد. تسوتومو ياماگوچي در چهارم ژانويه ۲۰۱۰، در سن تقريبا ۹۴ سالگي، بر اثر سرطان معده درگذشت.
نجات زندگي با کمک مورچهها
وقتي جوآن موري چترباز آمريکايي از ارتفاع ۴۳۵۰ متري از هواپيما پريد، تصوري از اين نداشت که اين ماجراجويي در آسمان کاروليناي شمالي با يک فاجعه پايان يابد. چتر باز نشد و چتر نجات نيز گره خورد. با سرعت حدود ۱۳۰ کيلومتر در ساعت، جوآن موري به زمين برخورد کرد، به طوري که پاي راست و لگن شکسته شد. اين زن ۴۷ ساله به شدت زخمي شد و گمان آن ميرفت که مرده باشد. خوشبختانه موري درست در لانه مورچهها فرود آمده بود.
مورچهها به دليل گزشهاي سمي خود جان او را نجات دادند. احتمالاً قلب او بارها و بارها با گزش مورچهها تحريک شده و قلب دوباره به کار خود ادامه داده است. موري پس از اين ماجرا به مدت دو هفته در کما بود.
سقوط هواپيماي نيروي هوايي اروگوئه
در ۱۳ اکتبر ۱۹۷۲، هواپيمايي از نيروي هوايي اروگوئه هنگام پرواز از مندوزا، آرژانتين به سانتياگو در ارتفاع حدود ۴ هزار متري در دامنه کوه سقوط کرد. مسافران اعضاي تيم راگبي بودند که براي مسابقه به شيلي ميرفتند. در طول پرواز برف و وزش باد شديد وجود داشت. به دليل خطاي ناوبري هواپيما قله کوهي را لمس کرد و سقوط کرد. دوازده نفر بلافاصله و پنج نفر در شب بعد فوت کردند.
دماي هوابين ۳۰ تا ۴۰ درجه سانتيگراد بود. لوازم مورد نياز براي زنده ماندن خيلي زود تمام شد. دور و اطراف نه حيوانات قابل شکار بود و نه هيچ گونه پوشش گياهي قابل توجهي. طي چند روز آينده افراد بيشتري جان خود را از دست دادند. سرانجام دو نفر از بازماندگان براي جستجوي کمک به يک راهپيمايي رفتند. پس از ده روز، اين دو مرد توسط يک چوپان شيليايي پيدا شدند. در ۲۲ و ۲۳ دسامبر سرانجام ۱۴ بازمانده ديگر نجات يافتند.
اسب تنها بازمانده اين ماجرا است
اعتقاد بر اين بود که کومنچ به عنوان يک اسب وحشي گرفتار شده و در سنت لوئيس آموزش ديده است. Comanche يک اسب نژاد مخلوط بود که از جدا شدن ژنرال جورج آرمسترانگ کاستر از هفتمين سواره نظام ايالات متحده جان سالم به در برد. اين حادثه در نبرد بيگورن کوچک رخ داد. کاپيتان Myles Keogh از هفتم سواره نظام او را براي خودش خريداري کرد، تا فقط در جنگ سوار شود. در سال ۱۸۶۸، در حالي که ارتش در کانزاس با Comanche ميجنگيد، اسب توسط يک تير زخمي شد، اما همچنان کاپيتان جنگ را ادامه داد. حتي وقتي فرمانده زخمي شد اسب باز هم زنده ماند.
گزارش از مائده زمان فشمي