نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
دیدنی-خواندنی

شوخی با فرماندهی که یک ساعت بعد شهید شد!

منبع
فارس
بروزرسانی
شوخی با فرماندهی که یک ساعت بعد شهید شد!

فارس/ حسن از بچه‌هاي ساده و بي‌سر و صداي تبريزي بود اما در سرش فکرهاي بزرگي بود. او از روزهاي ابتداي جنگ به جبهه آمده بود و ديدن وضعيت تسليحاتي رزمندگان ايراني در مقابل ارتش بعث همواره او را در فکر فرو مي‌برد که چطور مي‌شود کاري کرد؟
روش جنگيدن تنها با اسلحه‌هاي انفرادي مثل ژ-۳ که براي صد سال پيش بود در چنين جنگي نمي‌توانست کاري از پيش ببرد.

تا اينکه عمليات ثامن‌الائمه (ع) انجام شد و طي حصر آبادان شکست. علاوه بر شکستن محاصره اين شهر غنائمي به دست آمد که بسيار مي‌توانست براي رزمندگان ما گره‌گشايي کند. يکي از اين غنيمت ها آتش‌بار توپخانه ۱۵۵ م.م کششي بود در شمال آبادان بين دارخوين و پل مارد توسط دشمن مستقر شده بود.
گرفتن چنين غنيمتي در دل افرادي مثل حسن که قدر توپ را در آن شرايط بهتر از هر کسي درک مي‌کردند، نور اميدي روشن کرد. آنها بلافاصله قسمت‌هاي آسيب ديده اين آتش‌بار توپخانه را تعمير کردند و از غنايم به دست آمده عليه دشمن بعثي به کار گرفتند.

تازه شيريني اين اتفاق در دهان رزمندگان مزه کرده بود که درست سه ماه بعد در عمليات فتح بستان نيز مجدداً يک گردان توپخانه ۱۳۰ م.م و يک آتش‌بار ۱۰۵ م.م پرتغالي از ارتش عراق، از سوي رزمندگان تيپ ۱۴ امام حسين (ع) اصفهان به غنيمت گرفته شد.

اين دو اتفاق فرماندهان سپه را بر آن داشت تا واحد توپخانه سپاه را راه‌اندازي کرده و با به دست آوردن چنين غنايمي برنامه‌ريزي درست در جهت بهتر استفاده شدن آنها صورت گيرد. البته راه‌اندازي چنين واحدي کار آساني نبود و بايد کساني انتخاب مي‌شدند که از تبحر و تخصص خاصي بهره مي‌بردند.


شهيد حسن شفيع زاده(نفر اول از سمت راست تصوير) و شهيد مهدي باکري در کنار چند رزمنده

در همان ايام بود که با پايان يافتن عمليات فتح المبين، علاوه بر پانزده هزار اسير و ساير غنائم، ۱۶۵  عراده، انواع توپ‌هاي مدرن و دوربرد و متوسط به همراه همه تجهيزات لازم و توپکش و مهمات‌بر و ... و حتي خدمه و متخصصان آن‌ها به دست رزمندگان اسلام به غنيمت گرفته شد. حالا توپ و توپچي و توپخانه دشمن يکجا به دست رزمندگان افتاده بود.

حسن طهراني مقدم که از همان روزها استفاده از کوچکترين فرصت را از دست نمي‌داد با مشورت افرادي چون حسن شفيع‌زاده تصميم گرفتند هر چه سريع‌تر واحد توپخانه را راه‌اندازي کنند. طهراني مقدم مي‌دانست حسن بهتر از خيلي‌هاي ديگر قدر چنين غنايمي را مي‌داند زيرا از روزهاي اول جنگ با يک خمپاره‌انداز و روزي سه گلوله سهميه و در شرايط بسيار سخت و فشارهاي دشمن در جبهه آبادان با عراقي‌ها جنگيده بود و مي‌دانست توپخانه چه دُر گران‌بهايي محسوب مي‌شود.

«حسن خاطره حضور در آبادان کنار شهيد باکري را فراموش نکرده بود. آنجا که در جبهه فياضيه، مهدي شده بود خمپاره‌انداز و او ديده‌باني مي‌کرد و گرا مي‌داد. همان روزهايي که آبادان محاصره بود و روزي سه تا گلوله‌ خمپاره‌ صد‌وبيست هم بيشتر سهميه نداشتند تا از مواضع خود دفاع کنند! براي همين به ناچار اين قدر مي‌رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله‌هايشان به هدف مي‌خورد. در همان روزها بود يک بار شفيع‌زاده با بي‌سيم به مهدي گفته بوده يه هدف خوب دارم. گلوله بده اما مهدي گفته بود: سه تامون رو زديم. سهميه امروزمون تمومه

با دادن طرح تشکيل توپخانه، رحيم صفوي که فرمانده عمليات سپاه بود بلافاصله موافقت کرد و شهيد طهراني‌مقدم شد مأمور انجام آن. طهراني مقدم حسن را صدا زد و ماجرا را با او درميان گذاشت و آنها پا به پاي هم دويدند تا اين توپخانه تاسيس شود. وقتي خبر اين اتفاق به گوش دشمن رسيد، تجسم آنچه به گوششان خورده بود غيرقابل‌ تصور بود. نکته مهم‌تر اينکه ۹۰ درصد توپ‌هاي غنيمتي سالم و حتي بسياري از آن‌ها آغشته به گريس کارخانه سازنده بودند.

سال ۶۲ وقتي به حسن طهراني مقدم ماموريت داده شد تا يگان موشکي را در سپاه راه اندازي کند او حسن شفيع زاده را به فرماندهي توپاخنه سپاه منصوب کرد. همه اين اقدامات مهم در حالي بود که کسي اين جوانان را حتي به اسم نمي‌شناخت.


شهيد حسن شفيع زاده(نفر اول از سمت راست تصوير) در کنار شهيد حسن طهراني مقدم و سردار حاجي زاده

حسن کسي بود که به قول سردار حاجي زاده اگر قرار بود مسيري را دو ساعته برود با يک ماشين معمولي مي‌آمد و ۴ ساعت طول مي‌کشيد تا برسد زيرا در راه هر بسيجي را که مي‌ديد سوار مي‌کرد و مي‌رساند بدون اينکه حتي يک نفر آنها بدانند کسي که رانندگي مي‌کند فرمانده توپخانه سپاه است. حسن گمنامي و  بي سر و صدا کار کردن را دوست داشت.

سردار چارباغي از شاگردان حسن شفيع‌زاده که خود اکنون فرماندهي توپخانه سپاه را بر عهده دارد خاطره‌اي از تبحر فرمانده خود را اينگونه روايت مي‌کند: «فرمانده وقت سپاه به او گفته بود که بسيجيان در دو سه روز اول عمليات بايد پشت آتش توپخانه سنگر بگيرند چون ما آنجا خاکريز نداريم و بايد با آتش توپخانه برايشان خاکريز ايجاد کني تا بچه‌ها امن باشند تا بعد برويم و خاکريز بزنيم و شفيع‌زاده به خوبي اين کار را کرد.

اينکه زير ديد آواکس آمريکا، ستون پنجم و هواپيماي دشمن اين همه توپ را به منطقه ببري، طوري که دشمن متوجه نشود، هنر بزرگ شفيع‌زاده بود.

با لباس محلي، با تراکتور و نيسان و در قالب کارشناس سازمان آب براي شناسايي به منطق مي‌رفتند و وقتي عمليات آغاز شد، مراکز مهندسي در حال ايجاد مواضع توپخانه بودند و توپ‌ها هم همزمان شروع به شليک کردند و در کنار اين، مقادير زيادي از مهمات را بدون اينکه دشمن متوجه شود، به مناطق مي‌بردند.»


شهيد حسن شفيع زاده(نفر اول از سمت چپ تصوير)

اين‌ها همه در حالي بود که حسن شفيع‌زاده علي رغم اينکه پاسدار بود اما هيچ‌گاه لباس بسيجي را از تن در نمي‌آورد و هر کجا کار سخت‌تري بود، شفيع‌زاده جزو اولين کساني بود که خود را مي‌رساند و کارش که تمام مي‌شد آرام بر مي‌گشت.

حاج قاسم سليماني که خود يکي از اسطوره‌هاي بي بديل دفاع مقدس و از پاسداران بلند مرتبه است، با افتخار به دوستي با شهيد حسن شفيع‌زاده، خاطره‌اي از او يک ساعت پيش از شهادتش روايت مي‌کند:

«در مورد برخورد شهيد شفيع‌ زاده با من در جلسات عرض کنم، من با شهيد شفيع‌‌زاده خيلي رفيق بودم و رفاقتي که با شهيد شفيع‌‌زاده داشتم از بچه‌‌هاي ديگر بيشتر بود، ما معمولاً در جلسات کنار هم مي‌‌نشستيم و با هم ديگر بيشتر شوخي مي‌‌کرديم.

يادم است، در کربلاي ۱۰ به همراه برادر عزيزمان سردار اسدي رفته بوديم براي تثبيت خط. چون شب گذشته عمليات بود، رفتيم به بچه‌‌ها سر بزنيم، يکي از بچه‌‌هاي بسيجي موجي شده بود، به حالت تعرضي به ما گفت که اينجا شاخ بز هم پيدا نمي‌‌شود، با آقاي اسدي آمديم براي خودمان يک سناريو درست کرديم، رفتيم پيش آقاي شمخاني بعد پيش آقاي شفيع‌ زاده. بين رزمنده‌‌ها ما هميشه من باب شوخي چيزهايي داشتيم، ايشان هم منتظر اين نکته‌‌ها بود و جواب مي‌ داد، شروع کردم به صحبت و شوخي کردن.


شهيد حسن شفيع زاده در کنار شهيد حسن طهراني مقدم و سردار محمد باقري

تقريباً عمليات را در قالب يک فيلم آورديم، وقتي که رسيديم به موزيک، معمولاً در فيلم به ترتيب گفته مي‌شود کارگردان چه کسي است، بازيگران و… بازيگران را خودمان معرفي کرديم، وقتي که رسيديم به موزيک متن، گفتيم موزيک متن شفيع‌زاده. خدا رحمت کند، ۱۰ دقيقه حسن مي‌‌خنديد و مي‌‌گفت بار ديگر بگو و شايد کمتر از يک ساعت قبل از شهادتش بود.

بعد ايشان از همان جا بلند شد و براي سر زدن به منطقه عملياتي رفت پيش آقاي محتاج که در ارتفاع قرارگاه تاکتيکي بود که همان جا توسط اصابت گلوله توپ به خودرويش شهيد شد.»

سرانجام در ۸ ارديبهشت سال ۶۶ خودرو حسن شفيع‌ز‌اده در منطقه عملياتي کربلاي ۱۰ در شمال‌غرب (منطقه عمومي ماووت) مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد. پيکر پاک اين شهيد عزيز در گلزار شهداي تبريز به خاک سپرده شد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar