خاطره بازی/ رایج ترین تکیه کلام های بزرگ ترها در دهه 60
خراسان
بروزرسانی
شاعر مي فرمايد: يه روز آقا خرگوشه، رسيد به يه بچه موشه، بچه موشه رفت تو سوراخ، خرگوشه گفت: آخ!! وايسا وايسا، کارت دارم، من خرگوشِ بي آزارم، کاريت ندارم، بيا از سوراخت بيرون، نمي خواي مهمون؟ يواش موشه اومد بيرون، يه نگاهي کرد به مهمون و همين طور تا آخر که البته اين موارد جزو بحث اصلي امروز ما نيست، دهه شصتي هاي عزيز خاطر مبارکشون هست که توي يک آگهي بازرگاني طرف مي رفت تو مغازه و مي گفت: سالمين دارين؟ مغازه دار مي گفت: بله که داريم... خريدار عاجزانه مي گفت: يه دونه بدين! اما مغازه دار بانگ سر مي داد که: نميشه! خريدار هم متعجبانه مي گفت: چرا نميشه؟ و مغازه دار ريتميک مي گفت: ساعت داره 10 ميشه خودم گرسنه ام ميشه!! همين سالمين يک تبليغ با تم فضايي هم داشت که مي گفت: الو الو سلام زمين، ما سالميم در سالمين، سياره مون خوب و قشنگ، خوردني هاي رنگارنگ، اهالي خوبِ زمين، پيش به سوي سالمين!! حالا چون سالمين الان نيست ما اين قدر ازش گفتيم ها! سر جمع گفتيم خاطره بازي اين هفته مون متفاوت باشه، راستي تو دهه 60 از خود اسفند، مي پيچيد بوي شيريني زبون، در دشت و خيابون، و حتي هم بيابون، آقا هر جا مي رفتيم مهموني شيريني زبون داشتن، حالا چي مي شد يکي شيريني تخم مرغي هم داشت، خلاصه اونقدر زبون مي خورديم که از هر نوع شيريني متنفر مي شديم، هنوز پژوهشگران اجتماعي کشف نکردن که چرا همه شيريني زبون تهيه مي کردن؟ شايد در آينده علم پيشرفت کنه و به اين يکي پي ببرن، اما بريم سراغ موضوع اصلي، اين هفته مطلبمون درباره تکيه کلام هايي است که دهه شصتي ها مي شنيدن، مي خورديم زمين بهمون مي گفتن: مورچه ها رو کشتي، اگه گريه ميکرديم، مي شنيديم: از چشماش داره خون سفيد مياد، اگه معلق مي زديم مي گفتن خوب شد سرت به جايي نخورد، اگه قبلش بهمون گفته بودن ندو مي خوري زمين اما به رغم شنيدن هشدارهاي مکرر به رفتارمون ادامه مي داديم و مي خورديم زمين، مي گفتن: مگه بهت نگفتم!! در اين آپشن احتمال کتک خوردن هم زياد بود چون مصدوم شده بوديم بايد تنبيه هم مي شديم! يکي از تکيه کلام هاي قديمي مادرها بلافاصله بعد از جمع کردن سفره ناهار هم اين بود: شام چي درست کنم؟ البته اين مال وقتي بود که خانم ها شام هم درست مي کردن!!اين روزها خدا نکنه خانم خونه رژيم بگيره، چون خودش چيزي نمي خوره همه بايد باهاش رژيم بگيرن!! البته فقط بعضي از خانم ها اين طورين! يکي از پيش شرط هاي رفتن به خونه اقوام هم اين جمله معروف بود: قول بده اگه رفتيم اون جا اذيت نکني، موقع تماشاي تلويزيون هم مدام تذکر مي گرفتيم که: اون قدر پات رو به ميز تلويزيون نزن! يا عينک رو از دسته اش بگير لک نشه! جوراباتو دربيار! پاهات رو بشوي!! و... جا نداريم جيم مي شيم! سيد مصطفي صابري