دریاچه ارومیه روزگاری خطوط کشتیرانی داشت!

فارس/ روزي روزگاري «ملک قاسم ميرزا» که شاهزاده قاجاري بود حاکم اروميه شد و درياچه اروميه هم که درياچه شاهي ناميده ميشد مال خودش شد! راحت دستور داد قايقهاي کوچک روستاييان سواحل اروميه را شکستند و خودش با کمک صنعتگران روسي و باکويي ۲ کشتي بزرگ ساخت و انداخت داخل درياچه. همينطور زمان گذشت و محمد شاه رفت و پسرش ناصرالدين هم رفت و مظفرالدين آمد و «ملک قاسم ميرزا» هم رفت و پسرش «امامقلي ميرزا» آمد که ۳ کشتي بادباني داشت که هر يک ۲۰ تن بار حمل ميکردند. درياچه هم ديگر مال خودش نبود و در اجارهاش بود و سالانه يک هزار تومان به دولت ميپرداخت.
حالا اصلا اين کشتيها چه ميکردند در درياچه اروميه؟ بار حمل ميکردند و کشتي تجاري بودند. مالالتجاره ميبردند از اين سو به آن سوي درياچه چون حمل بار با کشتي ارزانتر و سريعتر بود از حمل بار با گاري. البته تجارت خارجي هم ميکردند و به نوشته «اوژن اوبن» وزير مختار فرانسه در ايران: «ناوگان او شامل ۳ قايق بزرگ بادي، هر يک با ۹ خدمه بود. اين شناورها آهنآلات و منسوجات روسي که از اردبيل به مراغه وارد ميشد به اروميه انتقال ميدادند و در بازگشت توليدات کشاورزي اروميه را حمل ميکردند».
يکي از قديميترين عکسهاي درياچه اروميه
دعوا شروع شد
تا اواخر دوره قاجار اروميه براي خودش شهر مهمي شده بود و تجارت پررونقي داشت؛ تجار شهر کالاهاي اروپايي را از استانبول وارد ميکردند و به شهرهاي ديگر ايران ميفرستادند و ادويه هندي و پارچه و خشکبار ايراني را از همدان وارد ميکردند و به اروپا ميفرستادند. اينطوري بود که تجارت دريايي در درياچه اروميه نيز رونق گرفت و امامقلي هم يک کشتي از آلمان خريد که بياورد و بار بيشتري بتواند جابهجا کند و کسب و کارش را رونق بدهد. البته روسيه تزاري هم چون خواهان حق انحصاري کشتيراني در اين درياچه بود و گمان کرد که امامقلي با خارجيها گرم گرفته و خبرهايي هست، نگذاشت قطعات کشتي از خاک روسيه بگذرد. دعوا شد و دولت ايران هم وارد ماجر شد که چه خبر است. عاقبت دولت اعلام کرد که واگذاري امتياز کشتيراني در اروميه به خارجيها ممنوع است و روسيه تزاري هم خيالش کمي راحت شد و بالاخره کشتي از مسير روسيه به اروميه رسيد.
عکسي از انباشت مالالتجاره بازرگانان قاجاري در ساحل درياچه اروميه
دعوا بالا گرفت
کشتي جديد توسط يک مهندس آلماني کنار درياچه اروميه مونتاژ شد و به آب انداخته شد و پس از آن بهتدريج کشتيهاي بخار هم از روسيه و اروپا از راه رسيدند و قايقهاي کوچک و بزرگ هم بودند و درياچه اروميه شد مسير اصلي حمل بار براي تجارت پررونق شهر اروميه. از آنموقع هم بر سر حق کشتيراني در درياچه اروميه دعوا بيشتر شد و اين دعواها بخشي از مناقشات سياسي و اجتماعي در تاريخ ايران شد. نکته جالب هم اينکه در دوره قاجار که راهزنان در راهها زياد بودند درياچه اروميه مسيري امن براي حمل بار و کالاي تجاري محسوب ميشد؛ درياچه بود و دزد دريايي هم نداشت که! اين وسط امامقلي که خيلي ناقلا بود حق کشتيراني را که خودش از دولت ايران اجاره کرده بود به ديگران و حتي خارجيها اجاره ميداد.
رقابت براي انحصار حمل بار و مسافر در درياچه اروميه در دوره قاجار به مناقشات تاريخي منجر شد
عاقبت چه شد؟
وضعيت کشتيراني در درياچه اروميه همينطوري بود و در دست خارجيها بود تا اينکه در سالهاي پاياني دوره قاجار دعوا به اوجش رسيد و بالاخره وزارت فوايد عامه که به امور مربوط به تجارت و اقتصاد ميپرداخت به دولت شکايت بُرد که مال اجارهاي را که نميتوان اجاره داد به خارجيها. باز هم دولت اعلام کرد که بله، درست است. سال ۱۳۰۰ شمسي بود و ۴ سال ديگر هم طول کشيد تا بالاخره انحصار کشتيراني در درياچه اروميه به دولت بازگشت. براي اين کار کشتيهاي خارجي موجود در درياچه اروميه را از صاحبانشان خريدند؛ ۳۲۰ هزار تومان از بودجه کشور را بنا به تصويب مجلس به صاحبان کشتيها پرداختند و خلاص!
حق انحصاري کشتيراني در درياچه اروميه در سال ۱۳۰۴ شمسي به دولت ايران بازگردانده شد