نماد آخرین خبر

استقبال از عید سعید فطر در تهران قدیم؛ چشم به راه تلگراف از قم و نجف

منبع
همشهري آنلاين
بروزرسانی
استقبال از عید سعید فطر در تهران قدیم؛ چشم به راه تلگراف از قم و نجف

همشهري آنلاين/ فطر به معناي شکفتن و جوانه زدن است و عيد فطر در واقع بازگشت به همان ريشه اصيل انسانيت؛ عيد فطر جشني به شکرانه يک ماه عبادت و بندگي در حريم امن الهي است که پايان آن با تولدي دوباره آغاز مي‌شود.

در واقع در اين روز مردم جشن نو شدن بسياري از عادت‌ها و رفتارها را در بسياري از روابط فردي و اجتماعي مي‌گيرند. بي‌شک همين وجه اشتراک، ريشه‌هاي اين عيد بزرگ اسلامي را به نوروز باستاني ايراني گره مي‌زند و براي ايرانيان شور و شوق ميزباني از اين روز بزرگ دست‌کمي از عيد نوروز ندارد. مردم تهران قديم اغلب اين روز را طالع و ساعت نيکو براي انجام هرکاري و از سر گرفتن ماجراهاي تازه زندگي مي‌دانستند. به همين واسطه از غروب آخرين روز ماه مبارک رمضان ساعت‌هاي پر جنب‌وجوش و تکاپويي را براي رؤيت هلال ماه شوال تجربه مي‌کردند. در اين نوشته به بعضي از آداب مرسوم در تهران قديم براي استقبال از روز عيد فطر نگاهي داريم.  

نفس‌هاي آفتاب بي‌رمق ۲۹ ماه رمضان به شماره افتاده است. مردم به شور و هيجان در آمده‌اند و هرکدام سعي مي‌کنند تا آسمان بي‌انتها را رصد کنند و به دنبال نشانه يا کورسويي از تابش هلال ماه شوال هستند، تا قاصد خوش خبري باشند و ديدن روي ماه هلال شوال را مژده دهند.  

مرحوم جعفر شهري در جلد سوم کتاب «طهران قديم» درباره استقبال از عيد فطر ميان پايتخت‌نشينان اين‌گونه روايت مي‌کند: «غروب شب اول ماه شوال، از ساعت‌هاي پرجنب و جوش ماه رمضان به حساب مي‌آمد که اگر ماه از سي کمتر بود و تقويم‌ها آن را بيست و نه روز گفته بودند از هنگام آفتاب زردي تا يک ساعت از شب رفته روي بام‌ها و گلدسته‌ها و بلندي‌ها، سر به سوي جنوب غربي آسمان کرده، به دنبال ماه مي‌گشتند که اين ماه ديدن نيز بايد با مشاهده جماعت و چند عادل محل انجام گرفته باشد.

اين نيز از دو حالت خارج نمي‌توانست باشد که يا ماه را اجماع ديده، فردا را عيد مي‌گرفتند و يا اختلاف تقاويم و ابر و مه و بارندگي مانع رؤيت آن شده موکول به رسيدن خبر و تلگراف از قم و نجف مي‌گرديد که سحر را باز برخاسته نيت روزه مي‌کردند و چنانچه خبري نرسيده بود، خود تلگراف به علماي اعتاب مقدسه کرده، استفار و کسب تکليف مي‌کردند.»

نحوه محاسبه فطريه در تهران قديم 
 

بعد از نويد و مژده رؤيت هلال ماه شوال نوبت به کنار گذاشتن فطريه قبل از آخرين افطار ماه رمضان توسط پدر يا بزرگ‌تر خانواده مي‌رسيد. جعفر شهري در اين‌باره نوشته است: «قبل از افطار شب اول ماه، هرکسي بايد فطريه خود را که يک من نان گندم، جو، برنج (آنچه که خود مصرف مي‌کرد) بود به مستحق‌رسانيده يا معادل قيمتش پول پرداخته يا از مال خود جدا کرده کنار بگذارد و اين نيز به اين صورت‌ها انجام مي‌گرفت که هر آينه دسترسي به مستحق منظور نبود، فطريه را که اگر گندم بود براي هر نفر شش عباسي (يک ريال و دو دهم ريال) و اگر جو بود ۴ عباسي و اگر برنج بود دو قران(۲ ريال) تا ۲ قران و نيم کنارگذارده يا اگر پول موجود نبود، از اشياي غيرضروري اتاق چيزي مانند لاله، کاسه بشقاب و... را نيت کرده، پيش خود گرو مي‌گذاشتند و پس از پرداخت فطريه که در نخستين فرصت بايد انجام مي‌گرفت از گرو خارج مي‌ساختند.»

شهري در بخش ديگر کتابش به افراد مستحق دريافت فطريه اشاره مي‌کند: «اين فطريه در درجه اول به فاميل مستحق و بعد به همسايه و آشناي مستحق و بعد از آنها به مستحق شرعي که کر و کور و ناقص‌العضو باشد تعلق مي‌گرفت و هر آينه فطريه‌دهنده خود مستحق شرعي و عرفي بود و قادر به پرداخت نبود، نقد و جنس فطريه خود را ميان خود و زن و بچه دست‌گردان کرده به مصرف مي‌رساند و اگر مستحق، مردي بي‌کس و بي‌اهل و عيال بود از دست راست به دست چپ خود داده دو مرتبه از دست چپ خود گرفته، خويش را بري‌الذمّه مي‌نمود.»

شيريني پنجره‌اي‌هاي صندوق خانه 

«احمد مسجد ‌جامعي»، عضو شوراي اسلامي شهر تهران، در اشاره به خاطرات دوران کودکي‌اش در ماه مبارک و درباره حال و هواي رؤيت هلال ماه شوال در ميان خانواده‌ها تعريف مي‌کند: «شب‌هاي عيد فطر، نوبت ميزباني ما بود که علاوه بر سور و سات معمول، اخبار رؤيت و رؤيت نشدن هلال هيجان خاصي به محفل مي‌بخشيد و يکسره تلفن اشغال بود و از قم و نجف و ساير بلاد اخبار رد و بدل مي‌شد. گاهي تلگرافي هم روي همان کاغذهاي قديمي مي‌رسيد که مثلاً رؤيت ماه به تأييد يکي از بزرگان دين رسيده است. در آن سال‌ها شيوه کنوني اطلاع از رؤيت هلال، مرسوم نبود و هريک از مؤمنان به فتواي مرجع خود عمل مي‌کرد و اين بر اهميت و هيجان اين اتفاق مي‌افزود.»
او همچنين با يادي از طعم ماندگار شيريني‌پنجره‌اي‌هاي ويژه شب‌عيد فطر که در خانه‌شان طبخ مي‌شد، ادامه داد: «البته طبخ شيريني منزل ما هم در خانه بود و مادر فرش «اتاق کوچيکه» را جمع مي‌کرد و بساط شيريني‌پزي را در آنجا داير مي‌ساخت و بوي شيريني فضا را حلاوت ديگري مي‌بخشيد. گاهي هم عمه خانم به کمک مي‌آمد و دو تايي اين کار را به سامان مي‌رساندند. ما هم براي احترام به روزه‌دارها، علني شيريني‌ها را نمي‌خورديم، بلکه يکي يکي کش مي‌رفتيم و در صندوقخانه لب و دهانمان را پاک مي‌کرديم. در بين آنها من شيريني نان‌پنجره‌اي را ترجيح مي‌دادم.»

دعاخواني تا سه‌راه سلسبيل 

سيدرسول اميني، نويسنده کتاب «طهران در گذر زمان (محله سلسبيل)»، با ياد دعاخواني اهالي محله سلسبيل از مسجد باب‌الحوائج تا سه‌راه سلسبيل براي ديدار با پيش‌نماز اين مسجد، تعريف مي‌کند: «هنوز هم وقتي در خيابان رودکي «سلسبيل» قدم مي‌زنم خاطرات عيدهايي که الله‌اکبرگويان در دست پدر، همراه همسايه راهي خانه مرحوم آيت‌الله سيدجعفر ديباجي، پيش‌نماز مسجد باب‌الحوائج، مي‌شديم در گوشم زنگ مي‌زند.

وقتي رؤيت هلال ماه شوال به تأييد علما مي‌رسيد، از سر صبح مسجد باب‌الحوائج دعاي عيد فطر را با صداي بلند پخش مي‌کرد تا همه اهل محل از آمدن عيد خبردار شوند. به سرعت رخت و لباس  نو و مرتبي را بر تن مي‌کرديم با ذکر دعاي عيد فطر و الله‌اکبرهاي بلند به سمت سه‌راه سلسبيل و کوچه فولادي منزل حاج‌آقا مي‌رفتيم.» 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره