خبرآنلاين/ پنير واژههاي شعر من،
شورايي و پيتيست!
اگر چه موکت وزنش،
سپيد و ناز و کبريتيست!
و ميدانم همين امروز و فردا
بشکههاي سبز احساسات من،
سوراخ خواهد شد
نصيبم «آخ» خواهد شد!
ولي در حال حاضر، واقفم بنده
سر اشعار من،
هر گوشه جنجال است!
اگر چه ميوه انديشهام،
«کال» است!
شب شعر است و من هم شاعري پرچانه و نازم
منال اين قدر از «مسکن»
من از شعرم برايت «خانه» ميسازم!
«فلک را سقف بشکافم
و مي در ساغر اندازم!»
وليکن نه، نميشه(!)
کو پساندازم؟!
درون جنگل نمناک شعر من،
سحرگاهان که مرغ قسط بنده
خواب ميماند،
خروس وام من يکريز
ميخواند
و خرس قرضهايم
ناز و پشمالوست!
و طاووس حقوقم
پخمه و هالوست!
ببخشيدم اگر يک ذرهاي با «سرفه» ميخوانم،
گلوي شعر من
پر هسته آلوست!