7
9
4.6K
يکي بود/ دو زن با هم حرف ميزدند. ناگهان يکي از آن دو که بيوقفه حرف ميزد و تقريباً اجازه حرف زدن به ديگري نميداد، گفت: «و حالا بايد برات بگم که ديروز چه چيزايي از دهان همسايهات درباره تو شنيدم...»دوستش گفت: «اين دروغ است!»
زن پرحرف تعجب کرد و با ناراحتي گفت: «وا، من که هنوز چيزي نگفتم، چطور ادعا ميکني که من دروغ ميگم؟!»
دوستش جواب داد: «من اصلاً نميتونم فکر کنم تو چيزي شنيده باشي، براي اينکه به هيچ کس اجازه حرف زدن نميدهي.»