زمانی که امام رضا (ع) به محبان خود اجازه ملاقات نداد!

تسنيم/ در آموزههاي اسلامي تفاوتي بين درجات مؤمنان قرار داده شده است. در يک دستهبندي کلي، مؤمنان به عترت به ترتيب به محبان، شيعيان و يا تابعان تقسيمبندي ميشوند؛ بنابراين مؤمني که صرفاً محبت عترت را در قلب دارد، شيعه يا تابع محسوب نميشود بلکه تا زماني که در رفتار و کردارش دقيقاً منطبق بر ميل معصومين عليهمالسلام عمل نکند، شيعه محسوب نميشود؛ اين مرزبندي را خداوند در قرآن تبيين کرده است، به عنوان نمونه خداوند در آيه ۳۱ آلعمران فرمود «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْکُمُ اللَّه ...» يعني (اي پيامبر به محبانت) بگو «اگر خدا را دوست داريد، از من تبعيت کنيد تا خدا دوستتان بدارد». اين درجه از مؤمنان به لحاظ اينکه در جرگه تابعان و شيعيان آستان مقدس عترت عليهم السلام قرار دارند، در هر زماني نسبت به محبان انگشتشمارند.
اهميت اين مرزبندي تا حدي است که در روايات متعددي، آن دسته از مؤمناني که نزد اهل بيت، شأن خود را فراتر از حد خويش معرفي کردند، مورد عتاب آن بزرگواران قرار گرفتند تا زماني که به شأن واقعي خود واقف شدند؛ مثلاً محباني بودند که خود را شيعه معرفي ميکردند؛ اين سختگيريها ابتدا به لحاظ همان معيارها و مرزهايي است که خداوند در قرآن براي مؤمنان مشخص کرده و در وهله بعد، به دليل جلوگيري از سطحينگري نسبت به مفهوم حقيقيِ شيعه بود.
در روايتـي آمـده است که در روزگار ولايتعهدي امام رضا عليهالسلام روزي عدهاي که مدعي بودند کـه شيعۀ اميرالمؤمنين هستند، قصد ورود بـه خـدمت امام داشتند، اما امام اجازه نداد. اين آمد و شدها و جواب منفىِ امام، دو ماه به طول انجاميد، تا جايى که ديگر از رسيدن به ايشان نا اميد شدند و به دربان گفتند: به آقايمان بگو ما از شيعيان پدرت على هستيم؛ اين ماجرا موجب شماتت و سرزنش دشمنانمان بر ما شده و ما اين بار بازگشته و از اين شرمندگى و شکستن غرورى که به ما رسيده و عجز از احتمال دردى که به سبب شماتت از ناحيه دشمنانمان به ما خواهد رسيد از شهر خود خواهيم گريخت.
امام رضا به دربان خود فرمود: اجازه بده داخل شوند، آنان وارد شده سلام کردند، اما آن حضرت نه جواب سلامشان را داد و نه اذن جلوس صادر کرد و همان طور ايستادند. همگى گفتند: اى زاده رسول خدا، اين چه جفاى عظيم و استخفاف پس از آن حجاب سخت است؟! ديگر چه جفائى مانده تا بر سر ما آيد؟! فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا هَذَا الْجَفَاءُ الْعَظِيمُ وَ الِاسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا الْحِجَابِ الصَّعْبِ؟ أَيُّ بَاقِيَةٍ تَبْقَى مِنَّا بَعْدَ هَذا.
امام به آيه سيام شوراي اشاره کرده، فرمود «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَيْدِيکُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ کَثِير» يعني «هر مصيبتي به شما رسد، به خاطر اعمالي است که انجام دادهايد و بسياري را نيز عفو مـيکنـد». بعد فرمود به خدا سوگند که من در اين کار تنها به خداوند و رسول او و اميرالمؤمنين و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم، آنان بر شما نکوهش کردند من نيز اقتدا کردم.
آنها علت را پرسيدند و حضرت در پاسـخ فرمود: براى اين اعا که شما شيعه اميرالمؤمنين هستيد. واى بر شما، شيعيان او حسن و حسين و سلمان و أبو ذرّ و مقداد و عمّار و محمّد بن ابى بکر بودند، همانها که ذرهاى از دستورات او سرپيچى نکردند، حال اينکه شما در بيشتر کردارتان با او مخالفيد و در بيشتر فرائض خود کوتاهى ميکنيد و بزرگى حقوق برادران خود را درباره خدا خوار و بىمقدار مىداريد و آنجا که نبايد تقيّه مىکنيد و آنجا که بايد، تقيّه نمىکنيد. قَالَ لِدَعْوَاکُمْ أَنَّکُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَيْحَکُمْ إِنَّ شِيعَتَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَکْرٍ الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِه وَ أَنْتُمْ فِي أَکْثَرِ أَعْمَالِکُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ وَ تُقَصِّرُونَ فِي کَثِيرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ تَتَهَاوَنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِکُمْ فِي اللَّه وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لَا تَجِبُ التَّقِيَّةُ وَ تَتْرُکُونَ التَّقِيَّةَ حَيْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِيَّة
بعد حضرت ادامه داد: اگر شما در همان ابتداى کار مىگفتيد ما از موالى و محبّين اوييم و از دوستداران اولياى او و دشمنان دشمنان او هستيم، من منکر اين گفتار شما نشده بودم، اما اين مقام و مرتبه شريفى بود که شما مدّعى آن شدهايد و اگر کردار شما گفتارتان را تصديق نکند به هلاکت افتيد، مگر اينکه رحمت پروردگارتان آن را تلافى کند.
آنان گفتند: اى زاده رسول خدا، ما همگى به درگاه خدا استغفار کرده و از اين گفته خود توبه مىکنيم، بلکه مىگوييم ــ همان طور که شما بما آموختيد ــ ما محبّ شما و اولياى شماييم، و دشمنان دشمنان شما هستيم.
امام فرمود: آفرين و مرحبا به شما برادران و محبّينم؛ بياييد بالا، و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تک تکشان را در آغوش گرفت، سپس به دربان خود فرمود: چند بار ايشان را مانع شدى؟ گفت: شصت بار. فرمود: به همان تعداد نزد ايشان رفته و ضمن سلام، سلام مرا به ايشان برسان. اکنون با اين استغفار و توبه همه گناهان خود را محو و پاک کردند و به جهت محبّت و موالاتشان به ما مستحقّ کرامت شدهاند و از حال ايشان و امور ناخورانشان تفقّد کن، نفقات بسيار و احسان فراوان و هداياى بسيارى به ايشان بده و زيانشان را جبران کن.
بر اساس اين روايت، آنچه سبب شد امام رضا عليهالسلام مهمانان خويش را نپذيرند، ادعاي آنها مبني بر مقام تشيع بود. بعد حضرت در علت ردّ ادعاي آنها به چند چهار عامل اشاره کرده، فرمود:
۱ ـ شما در بيشتر کردارتان با او (اميرالمؤمنين) مخالفيد ۲ ـ در بيشتر فرائض خود کوتاهى ميکنيد ۳ ـ بزرگى حقوق برادران خود را درباره خدا خوار و بىمقدار مىداريد ۴ ـ آنجا که نبايد تقيّه مىکنيد و آنجا که بايد، تقيّه نمىکنيد.