ماجرای یک قهرمان پرافتخار المپیک که عضو یک گروه گانگستری بود
روزياتو/ دارن کمبل، قهرمان سابق المپيک در رشته ي دو سرعت از زندگي دوگانه ي خود به عنوان عضو يک باند تبهکاري در دوران ترقي اش در ورزش پرده برداشته است.
کمبل در اوايل دهه ي ۲۰۰۰ چهره ي دو سرعت انگليس بود. او در المپيک ۲۰۰۰ سيدني در رشته ي دو ۲۰۰ متر مدال نقره و ۴ سال بعد، در رشته ي دو ۴۰۰ متر امدادي مدال طلا کسب کرد.
با اين حال، اين ستاره ي رشته ي دو سرعت در همان زماني که در مسير پيشرفت قرار داشت، درگير زندگي گانگستري هم بود.
او در مصاحبه اي گفته: «انگار داشتم در دو دنياي مختلف زندگي مي کردم. يک طرف دنياي قهرماني را داشتم و يک طرف هم دنياي ديگري را که با دوستانم و کساني بود که با آن ها بزرگ شده بودم. آن ها از من مراقبت مي کردند و من هم از آن ها.»
کمبل مي گويد ماجراي او از زماني آغاز شد که در شهرکي در منچستر بزرگ شد.
او در اينباره گفت: «اولش يک انجمن برادري بود، يک گروه. متأسفانه به مرور بيشتر به يک گروه گانگستري بدل شد. يک جور “ما در برابر دنيا”، چون خودمان را اينطوري پيدا کرده بوديم.»
«نمي گويم بچه هاي بدي بوديم چون نبوديم. اما وقتي بزرگ تر شديم به راحتي به سمت چيزهاي مختلفي در شهرک کشيده شديم. شما محصول محيط اطراف تان مي شويد. چيزي که ما در آنجا مي ديديم باندهاي تبهکاري، استفاده از اسلحه گرم، استفاده از چاقو و مواد مخدر بود.»
«زياد دعوا مي شد. به خاطر همين ياد مي گيري که از خودت و همينطور دوستانت محافظت کني. به خاطر همين محافظت از همديگر بود که تبديل به يک گروه گانگستري شديم. همه چيز از آنجا شروع شد.»
کمبل درست بعد از کسب مدال طلاي دو ۱۰۰ متر و ۲۰۰ متر در مسابقات قهرماني جوانان اروپا، با چاقو مورد سوء قصد قرار مي گيرد اما موفق به فرار مي شود و نجات مي يابد. با اين حال، کمي پس از اين اتفاق، يکي از دوستان نوجوان کمبل و اعضاي گروه گانگستري شان به قتل مي رسد.
از آنجا بود که کمبل فهميد بايد از آنجا برود.
او در اينباره گفته: «او در شهرکي که من در آن بزرگ شدم زندگي نمي کرد. از محله ي ديگري بود و با گروه ديگري درگيري پيدا کرده بود. آن ها هم يک نفر را مأمور کردند که او را بکشد.»
«اين واقعيت ماجرا است. تا امروز هنوز نمي دانيم چه کسي او را کشته.»
«سخت بود. به من نشان داد که زندگي تا چه حد مي تواند شکننده باشد و يک نفر چقدر سريع مي تواند از بين رود. اين اتفاق مرا به نقطه اي رساند که بايد انتخاب مي کردم که در منچستر بمانم يا نه، چون مادرم شنيده بود که اسم من هم در يک ليست مرگ آمده.»
«مادرم که از من خواست از منچستر بروم فهميدم که ديگر بايد بروم.»
پس از ترک زادگاه خود و يک دوره ي کوتاه فعاليت در عرصه ي فوتبال حرفه اي، کمبل کم کم فعاليت ورزشي خود را جدي گرفت.
سال ها تمرين با برخي از بهترين دوندگان سرعت تاريخ انگليس کمبل را به بالاترين درجه ي اين ورزش و يک مدال طلاي المپيک سوق داد. اين پيروزي اشک هاي او را جاري کرد.
او در اينباره گفته: «وقتي مدال طلاي المپيک را گرفتم، به خاطر اين کنار بقيه در حال جشن گرفتن نبودم که به معناي واقعي کلمه سيلي از اشک از چشم هايم جاري ود.»
«انگار همه ي زندگي ام داشت از جلوي چشم هايم رد مي شد- خوب، بد، زشت.»
«همه اش از جلوي چشم هايم رد شد. و خدا را شکر مي کردم که چقدر خوش شانس بودم که توانستم جان سالم به در ببرم و به روياهايم برسم.»