آخرين خبر/
شنيده ايد که مي گويند: "اللهم اجعلنا من خير انصاره و اعوانه" و يا "اللهم اجعلنا من شيعته و محبين" اين دعاها را همه ما گاه و بي گاه خوانده ايم و از خدا خواسته ايم که يار مهدي موعود باشيم و همراهيش کنيم ، اين دعا يک خواست معمولي هم نيست، يک نياز است، نيازي که اين روزها و در اين آشوبي که به راه افتاده است بيشتر از هر زماني منتظران را آشفته کرده است. اين روزها سامرا هم ملتهب و آشفته است و ما منتظريم...
تولد حضرت صاحب العصر(ع)
امام زمان(ع) در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکرى(ع) ديده به جهان گشود و تا پايان عمر شريف پدر خود در کنار آن حضرت مىزيست.
اين دوران بنا بر قول مشهور از نيمه شعبان سال ۲۵۵ق آغاز و در هشتم ربيعالاول سال ۲۶۰ق پايان يافت.
علاوه بر نقل موثق تاريخى، افراد فراوانى از اين حادثه بزرگ پرده برداشتهاند:
شيخ صدوق(ره) در کتاب شريف کمال الدين و تمام النعمه – که يکى از مهمترين کتابهاى نگاشته شده در موضوع مهدويت است – داستان ولادت حضرت مهدى(ع) را اينگونه نقل کرده است:
حکيمه، دختر امام جواد(ع) گويد: امام حسن عسکرى(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اى عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نيمه شعبان است و خداى متعال امشب حجت خود را که حجت او بر روى زمين است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست. فرمود: همين است که به تو مى گويم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى. از کلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمه جان! اين چه فرمايشى است؟ بدو گفتم: اى دخترجان! خداى متعال امشب به تو فرزندى عطا فرمايدکه در دنيا و آخرت آقاست….
اين روايت از مهمترين روايات درباره ولادت حضرت مهدى(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدى(ع) در خانه امام عسکرى(ع) در سامرا دارد.
کودکي چون خورشيد
"يعقوب بن منقوش" گويد:
بر امام حسن عسکرى(ع) وارد شدم و او بر سکويى در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقى بود که پردههاى آن آويخته بود. گفتم: اى آقاى من صاحبالامر کيست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچهاى به قامت پنج وجب بيرون آمد با پيشانى درخشان و رويى سپيد و چشمانى دفرّافشان و دو کف ستبر و دو زانوى برگشته. خالى برگونه راستش و گيسوانى بر سرش بود. آمد و بر زانوى پدرش ابو محمد نشست. آنگاه به من فرمود: اين صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگريستم. پس به من فرمود: اى يعقوب! به داخل بيت برو و ببين آنجا کيست. من داخل شدم اما کسى را نديدم.
همچنين "احمد بن اسحاق" گويد:
بر امام حسن عسکرى(ع) وارد شدم و مىخواستم از جانشين پس از وى پرسش کنم. او آغاز سخن کرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى متعال از زمان آدم(ع) زمين را خالى از حجت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالى از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمين دفع مىکند و به خاطر اوست که باران مىفرستد و برکتهاى زمين را بيرون مىآورد.
گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشين پس از شما کيست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى که بر شانهاش کودکى سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده مىدرخشيد. فرمود: اى احمد بن اسحاق! اگر نزد خداى متعال و حجتهاى او گرامى نبودى اين فرزند را به تو نمىنمودم. او همنام و همکنيه رسول خدا(ص) است. کسى است که زمين را پر از عدل و داد مىکند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
اى احمد بن اسحاق! مثل او در اين امت، مثل خضر و ذوالقرنين است. او غيبتى طولانى خواهد داشت که هيچکس در آن نجات نمىيابد، مگر کسى که خداى متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجيل فرج موفق سازد.
احمد بن اسحاق گويد: گفتم: اى مولاى من! آيا نشانهاى هست که قلبم بدان اطمينان يابد؟ آن کودک به زبان عربى فصيح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقيّةاللَّه فى أرضه والمنتقم من أعدائه. اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جستوجوى نشان مکن. احمد بن اسحاق گويد: من شاد و خرم بيرون آمدم.
احاديثي از حضرت مهدي(عج)
در آستانه ميلاد حضرت قائم، مهدي موعود(عج) کلام نوراني اش را چراغ راه زندگي مي کنيم:
* انا خاتم الاوصياء و بي يرفع البلاء عن اهلي و شيعتي.الزام الناصب، ج ۱، ص ۳۴۰
من خاتم اوصيايم، به سبب من بلا از خانواده و شيعيانم برداشته مي شود.
* اگر پيروان ما که خداوند بر اطاعتش توفيقشان دهد، در وفا به عهدي که بر گردنشان است، هماهنگ بودند، خجستگي ديدار ما از آنان به تأخير نمي افتاد و سعادت مشاهده ما، همراه با معرفت شايسته، زودتر براي شان فراهم مي شد
احتجاج طبرسي، ج ۲، ص ۳۱۵
* اکثروا الدعا بتعجيل الفرج، فان ذلک فرجکم
کمال الدين، ج ۲، ص ۴۸۵
براي تعجيل فرج و گشايش، بسيار دعا کنيد؛ چرا که فرج شما نيز همين است.
برگرفته از "حکمت هاي مهدوي" جواد محدثي
مولايي که مهربان تر از پدر و مادر است
عارف وارسته حضرت آيت ا... بهجت در راستاي عشق و ارادت و توسل به حضرت بقية ا... مهدي موعود (عج)، فرمايش هاي فراواني دارند که چند مورد را تقديم حضورتان مي کنيم:
* بايد به او پناه ببريم
ما، در درياي زندگي در معرض غرق شدن هستيم؛ دستگيري ولي خدا لازم است تا سالم به مقصد برسيم. بايد به ولي عصر (عج) استغاثه کنيم که مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
* مهربانتر از پدر و مادر
چقدر حضرت مهربان است به کساني که اسمش را مي برند و صدايش مي زنند و از او استغاثه مي کنند؛ از پدر و مادر هم به آن ها مهربان تر است.
* مهم تر از دعاي فرج
مهم تر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي (عج)، دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و انکار نکردن حضرت تا ظهور اوست.
* اثر عمل به يقينيات
اگر به قطعيات و يقينيات دين عمل کنيم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پي مي بريم که از کدام يک از کارهايي که کرده ايم قطعا حضرت امام زمان (عج) راضي است و از چه کارهاي مان قطعا ناراضي است.
* او گريان و ما خندان
آيا مي شود رئيس و مولاي ما حضرت ولي عصر (عج) محزون باشد و ما خوشحال باشيم؟! او در اثر ابتلاي دوستان، گريان باشد و ما خندان و خوشحال باشيم و در عين حال، خود را تابع حضرت بدانيم!!
برگرفته از کتاب «جرعه وصال» ص ۲۳ تا ۳۰
آماده باش ظهور...
به همه حروف / آماده باش داده ام / - آماده باش صد در صد - / مي خواهم با سي و دو سرباز الفبا / پيشاپيش ۳۱۳ سردارتو قلم بزنم / در جبهه اي به وسعت زندگي / سفياني / پرشمار شده است / نفسم را تزکيه مي کنم / به نيت عشق / به نيت شهود / به نيت شهادت / تا صاحب نفس زکيه تنها نماند / صاحب نفس زکيه که شديم / اذان تو / از بيت الحرام آواز خواهد شد / وضو تازه مي کنم / - هر روز - / تا وقتي اذان خواندي / و نماز را قامت بستي / يک لحظه هم نشسته نمانم / يا قائم آل محمد...
پيامک هايي براي تبريک ميلاد مهدي موعود(عج)
* اي عزيز ديدنت را بهانه بسيار داريم اما بها نه.
* بي تو اي صاحب زمان/ بي قرارم هر زمان/ از غم هجر تو من دلخسته ام/ همچو مرغي بال و پر بشکسته ام...
* بوي عطر يار دارد جمعه ها/ وعده ديدار دارد جمعه ها/ جمعه ها دل ياد دلبر مي کند/ نغمه يا ابن الحسن سر مي کند...
* غروب پنجشنبه بي قرارم/ شبيه جمعه ها چشم انتظارم/ فقط يک جمعه مي آيي ولي من/ تمام جمعه ها را دوست دارم ...
* هنوزم انتظار و انتظار است/ هنوزم دل به "سينه" بي قرار است/ هنوزم خواب مي بينم به شب ها/ همان مردي که بر اسبي سوار است/ همان مردي که جمعه آيد روزي/ و اين پايان خوب انتظار است
منابع:
اصول کافى، محمدبن يعقوب کلينى، ،ترجمه سيد جواد مصطفوى
کتاب الغيبة، شيخ طوسى
طرح و عکس از مجيد قاسمي