يارانه اي که دادند فرصت شمار يارا
کاين کيمياي هستي قارون کند گدا را!
چون نرخ آب و گاز گران شد دوباره لاکردار
خبر دهيد که حافظ دوباره به مي طهارت کرد
سيم هاي کهکشان هم اتصالي کرده است
يارب اين تاثير دولت در کدامين کوکب است
اين خبر را من خودم خواندم در کيهان، غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
از زماني که هدفمند شده يارانه
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي
حال ما سخت خراب است و تورم بسيار
چاره آن است که سجاده به مي بفروشيم
گفت از گرفتن يارانه انصراف ده
من لاف عقل زنم، اين کار کي کنم!
دولت و مجلس اگر قال و مقالي دارند
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
رسيدن به وزارت که کار سختي نيست
ارادتي بنما تا سعادتي ببري...
نه مدرکي، نه سوادي، نه اطلاعاتي
گداي شهر نگه کن که مير مجلس شد
با زد و بند و مدرک الکي
به مقامي رسيده ام که مپرس
گفتي که مي شود آيا گرفت وام
آري شود وليکن به خون جگر شود...
از سهم درخت پايه اش را بدهيد
از شکوه، حق گلايه اش را بدهيد
از اين همه پيشرفت و نعمت حضرات
ماشين هم نه، کرايه اش را بدهيد
دست غم تان از دل من پيشتر است
نوش دلم از زهر شما نيشتر است
با پير مغان مشکل خود گفتم دوش
گفتا خودم از تو مشکلم بيشتر است
رنگي نشو، فينال تعريفي ندارد
هورا نکش، جنجال تعريفي ندارد
هرکس به ساز خويش مي رقصد در اينجا
بازاري و بقال تعريفي ندارد
اخبار، وضع ميوه در بازار خوب است
افسوس! چون يخچال تعريفي ندارد
وقتي که از پول و پله خاليست دستت
درياي در غربال تعريفي ندارد
در شهر ما شاعر شدن فسق است و شاعر
آواز و موزيکال تعريفي ندارد
يک عمر درس و عاقبت بيکار، مفهوم؟!
اينجور استدلال تعريفي ندارد
در زير تخت دوستان جستند شعرم
يعني رفاقت، حال تعريفي ندارد
يک لقمه نان منت نمي خواند اگرچه
دنياي بي دندان تعريفي ندارد
قانون کپي رايت را خوش خط نوشتند
وقتي که اورجينال تعريفي ندارد
عيد آمد و عيدي ما فرقي نکرده
چون پارسال، امسال تعريفي ندارد