زندگي ايده آل/ شايد شما هم با ديدن عنوان اين مطلب بگوييد يک حرف زدن ساده که ديگر اين حرف ها را ندارد اما اگر بدانيد که در خيلي از کشورها براي آموختن همين ۱۰ اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه مي گذارند و آن را با فرمت هاي مختلف، به کوچک و بزرگ ياد مي دهند چه؟
اگر بدانيد پشت اين مهارت ها، ايده هاي بزرگ فلسفي است که مي شود با آن ساعت ها پز روشنفکري داد چه؟ اگر بدانيد خيلي از موفقيت هاي ريز و درشت تحصيلي و کاري و خانوادگي تان به همين مهارت داشتن در گفت و گو بستگي دارد چه؟ اگر پشت بسياري از دلخوري هايتان از ديگران رعايت نکردن يک يا چند تا از اين ۱۰ مهارت باشد چه؟
1 - جانبداري
طرف نظر خودتو را بگير!
شايد با ديدن مهارت هاي ديگر اين سوء تفاهم پيش بيايد که گفت و گو يعني اينکه انسان خود را با آنچه ديگري مي گويد، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند اما تسليم و دنباله روي با روح گفت و گو منافات دارد.
براي همين اينکه بتوانيم از نظر خودمان دفاع کنيم، خودش يک بخش از گفت و گوست. اگر ما ريشه هاي حرفي که مي زنيم را بشناسيم، راحت مي توانيم از حرف خودمان دفاع کنيم. يادتان باشد صداقت اينجا هم شرط است. اينکه ما بگوييم چه ترديدهايي داريم و اينکه از ديگران براي تکميل نظرمان کمک بگيريم هم بخشي از جانبداري ما از نظر خودمان است.
2 - موضع يادگيرنده
دانش آموز باشيد نه استاد!
« نه، صبر کن »، « نه اينجوري نيس، بذار من بگم ». احتمالا شما هم در گفت و گوهايتان از اين جمله ها زياد شنيده ايد يا برعکس، زياد آنها را به کار برده ايد. راستش خيلي تقصيري نداريد. ما جوري بار آمده ايم که دلمان مي خواهد بيشتر در نقش يک عالم همه چيزدان در گفت و گوها ظاهر شويم تا يک مشتاق به دانستن. فکر مي کنيم که ما بهتر بلديم، بهتر مي دانيم و ودر پاسخ به صحبت ديگري اولين حرفي که به نظرمان مي رسد، اين است که بگوييم «نه» و حرف خودمان را بزنيم.
اما گفت و گو وقتي ثمربخش است و باعث پيشرفت و ثبات ارتباط ما با هم مي شود که بپذيريم همه چيز را نمي دانيم. ما بايد بپذيريم که ممکن است در مورد موضوعي که ما فکر مي کنيم به آن مسلطيم، ديگري حرف تازه اي بزند که براي خود ما هم جالب است. يادتان باشد که برداشت ما فقط بخشي از واقعيت است. اولين مهارت گفت و گو همين است؛ اينکه ما در گفت و گو به جاي « استاد سخنران همه چيزدان » خودمان را به جاي « دانش آموز مشتاق يادگيري » بگذاريم؛ چيزي که متخصصان گفت و گو به آن مي گويند: « موضع يادگيرنده.»
3 - گشودگي ذهن
مخت را تکان بده
در گفت و گو به عنوان شنونده بايد بتوانيم اين احساس را به طرف مقابل بدهيم که به او اعتماد داريم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اينطوري به واسطه اعتمادي که به او مي کنيم، ذهن خودمان هم براي دريافت حرف هايش باز مي شود. به زبان آدميزاد اينکه حاضر باشيد با ايده هاي تازه آشنا شويدو موقتا از ديدگاه هاي شخصي خودتان دست بکشيد، يعني اينکه ذهنتان در مقابل ديگران باز است.
گشودگي ذهن چيزي بيش از يک خصوصيت فردي است، نوعي شيوه ارتباطي با ديگران است. اگر در شروع يک رابطه حتي يکي از طرفين بتواند با گشودگي ذهن در مقابل ديگري رفتار کند خوب است ولي در ادامه براي پيشرفت يک رابطه و گفت و گوي موفق بايد هر دو طرف براي عمل به چنين رفتاري تلاش کنند.
4 - به تعليق درآوردن فرضيات
پيش فرضتو خط بزن!
در زندگي روزمره کمتر متوجه مي شويم که عينک خاصي را به چشم زده ايم که ادراک و برداشت هاي ما را با قاطعيت شکل مي دهد و آنها را محدود مي کند، زيرا اين نوع برداشت در طول زندگي و از دوران کودکي در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزيابي هاي سريع و جهت گيري هاي فوري در زندگي، احساس امنيت به وجود مي آورند. تنها در صورتي که بفهميم به چه ميزاني وابسته به آنها هستيم، قادر خواهيم بود در آنها تجديد نظر کنيم و الگوهاي قديمي و تله هاي فکري را کنار بگذاريم. ما دائم با محيط در ارتباط هستيم و هميشه در حال ارزش گذاري و قضاوت. مثلا اين بهتر است يا آن؟ کدام يک بزرگتر است؟ کدام زيباتر است؟ چه چيز خطرناکتر است؟ چه کسي سريع تر يا کندتر است؟ تاثير من چگونه است؟ بدين ترتيب با رديفي از ارزيابي هاي روزانه به سر مي بريم.
آگاهانه يا ناآگاهانه درباره داده هاي بي شماري تصميم مي گيريم، انتخاب مي کنيم. واقعيت را آنطور که مناسب مي دانيم، مي سازيم و متوجه نمي شويم که اينها ساختارهاي خودمان است. تصميمات و اعمالمان به وسيله ارزيابي ها وتصورهاي خاص ما از جهان که روي واقعيات عيني پرده افکنده اند تعيين و اجرا مي شوند. به وسيله گفت و گو مي توان اين عکس العمل هاي ناخودآگاه، اتوماتيک و زنجيروار را که در اثر الگوهاي ذهني به وجود آمده اند، شکست.
برچسب ها هم قضاوت ذهني هستند. خيلي وقت ها ما با برچسب زدن به همديگر پيشداوري مي کنيم و از همانزاويه با فردديگر برخورد مي کنيم. در اين صورت توانايي ها و خصوصيات ديگر او ناديده گرفته مي شود و حتي آن ويژگي ها در فرد تعطيل مي شود. در صورتي که هر انساني بالقوه داراي خصوصيات بي شماري است که در شرايط مناسب مي تواند شکوفا شود. پيش فرض هاي خودتان را بشناسيد و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذاريد.
5 - از دل سخن گفتن
هر چه مي خواهد دل تنگت بگو!
اين ديگر خيلي سخت است. اينکه ما حرف واقعي خودمان را بزنيم، بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپيچيم. يک رابطه ساده اما عميق، دقيقا از همين اصل از دل سخن گفتن سرچشمه مي گيرد. «نکند اين حرفي که مي زنم او را ناراحت کند» مهمترين باوري است که مانع از دل سخن گفتن ما مي شود. يک ور پيچيده تر از دل سخن نگفتن، اين است که ما فقط براي جلب توجه ديگران حرف بزنيم، نه براي زدن حرف خودمان. اينکه از دلمان حرف بزنيم، به همين خاطر باعث گزيده گويي مي شود.
6 - گوش دادن
شنيدن از سوداي جان
« چند بار بايد يه حرفي رو به تو بزنم؟ »، « چرا وقتي حرف مي زنم حواست به من نيس؟ »، « اون که هميشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجيب نيس حرف تو را نشنيده »، « ببخشيد دوباره مي گي چي گفتي، اصلا حواسم به تو نبود »، « من که ديگه چيز براي تو تعريف نمي کنم »، « من اصلا نشنيدم تو داشتي حرف مي زدي». حتما شما هم در مکالمه هايتان از اين قبيل جمله ها درباره کساني که درست به حرف طرف مقابل گوش نمي دهند استفاده کرده ايد. فرق شنيدن با گوش دادن اين است که شنيدن فقط يک عمل فيزيولوژيک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک مي کنيم. بيشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافي نداريم.
حضورمان بيشتر فيزيکي است. انگار داريم حرف هاي طرف مقابل را دنبال مي کنيم ولي در واقع به چيزهاي ديگر فکر مي کنيم. نشان دادن اينکه داريم گوش مي دهيم (با تکان دادن سر مثلا)، اينکه حرف هاي ديگران را قطع نکنيم، اينکه ادامه حرف هايش را خودمان نزنيم، اينکه هر جا را نفهميديم سوال کنيم. اينکه بين شنيدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنيک هاي عملي گوش دادن هستند.
7 - ناظر خويش بودن
به خودت نگاه کن!
« بر خويشتن خويش ناظر بودن » آخرين مهارتي است که براي ايجاد گفت و گوي بالنده به آن مي پردازيم. اين مهارت را مي توان مجموع همه مهارت هاي ديگر دانست. براي عملي کردن اين مهارت به آگاهي مدام نياز داريم. آگاه بودن به خودو آنچه که انجام مي دهيم، درست همان موقع که در يک گفت و گو شرکت مي کنيم و از آرا و نظرات خود حرف مي زنيم يا از ديگري در مورد عقايدش سوال مي کنيم و حتي وقتي در سکوت به حرف هاي ديگران گوش مي دهيم، بايد سعي کنيم که به آنچه انجام مي دهيم دقت داشته باشيم.
گويا خود را از خود جدا مي کنيم و از بالا به خود نگاه مي کنيم. بر خويشتن خويش ناظر بودن مثل اين است که در لحظه اي که در يک ارتباط قرار مي گيريم، به خاطر داشته باشيم که در مورد هر موضوعي که با ديگران ارتباط برقرار مي کنيم، همه چيز را نمي دانيم و موضع يادگيرندگي داريم و اينکه به خود يادآوري مي کنيم که به ديگري احترام کامل بگذاريم، زيرا ذات انساني قابل احترام است و ذهن خود را باز مي گذاريم تا نظرات ديگران را بي قضاوت هاي آني گوش کنيم و آمادگي دريافت نظرات جديد را داريم.
همچنين به خود يادآوري مي کنيم که بايد صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه ديگري مي گويد گوش فرا دهيم، نيز به خوديادآوري مي کنيم که يک گفت و گوي موفق بدون شتاب پيش مي رود و هميشه فرضيات قبلي ما تمام و کمال درست نيست و نمي توان براساس داشته هاي قبلي همه اتفاقات و حرف ها را تفسير کرد.
وقتي بر خويش ناظريم، به ياد داريم که به شکل سازنده اي از نظرات خود دفاع کنيم و براي روشن بودن حرف هايمان ريشه هاي فکريمان را درباره آن موضوع بيان کنيم و براي رسيدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات ديگران جويا بشويم.
8 - احترام کامل
اين علامت مخصوص گفت و گوست!
دومين مهارت گفت و گو « رعايت احترام کامل » است. احترام به ديگري به معناي آن است که ديگري را آنگونه که هست، به رسميت بشناسيم و حتي بتوانيم موقتا خود را به جاي او فرض کنيم و تصور کنيم که اگر در شرايط مشابه او بوديم، شايد همان خصوصيات را مي داشتيم و همانطور فکر و عمل مي کرديم. ممکن است آنچه را که سايرين مي گويند يا فکر مي کنند دوست نداشته باشيم اما نمي توانيم مشروعيت آنها را به عنوان يک انسان انکار کنيم. يک ميزگرد نماد مناسبي براي گفت و گوي محترمانه است زيرا گردي ميز مي گويد کسي در اين مجلس بالاتر از کس ديگري نيست اما براي ايجاد برابري مورد نياز انجام گفت و گو به چيزي بيش از يک ابزار مثل ميز گرد نياز داريم؛ چيزي مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها.
9 - جويندگي
سوال کن!
طرح يک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسيار تاثير خوبي بر طرف مقابل دارد. پرسيدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان مي دهد و هم کمک مي کند خودمان بفهميم طرف دارد چه مي گويد. متخصصان گفت و گو به اين مهارت مي گويند « جويايي يا جويندگي ».
يادتان باشد جويندگي، اگر دقيق اجرا نشود، ممکن است اين تصور را در ديگران ايجاد کند که داريم در کارشان دخالت مي کنيم. ضمنا يادتان باشد به بهانه جويندگي به دنبال سردرآوردن از شرايط زندگي و افکار ديگران نباشيم.
10 - عجله نکردن
شتاب سنج داشته باش!
آقايان! خانم ها! و مخصوصا شما آقايان! گاهي طرف مقابل فقط حرف مي زند که حرفش را زده باشد. بعضي وقت ها فرصت بدهيد که ديگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهيد، نگاه کنيد و بگذاريد طرف مقابل بداند که شما فقط مي خواهيد گوش دهيد، بدون هيچ عجله اي براي ديکته کردن راه حل هايي که شتابزده به ذهنتان مي رسد. بعضي وقت ها عين کلاس اولي ها مي خواهيم جواب هايمان را قبل از اينکه صورت مساله را متوجه شده باشيم، از حفظ و به ترتيب بگوييم. عجله نکنيد و به صورت مساله گوش کنيد.