نماد آخرین خبر

هوای تازه/ امسال ، سال قحطی عاطفه بود

منبع
تبيان
بروزرسانی
هوای تازه/ امسال ، سال قحطی عاطفه بود
تبيان/ ما با يک سماور برقي متمدن شديم و ياد گرفتيم بگوييم : «مرسي عاليجناب»! و امسال ، سال قحطي عاطفه بود سالي که آخرين بازمانده هاي «انوري» ديوانشان را چاپ کردند و رفوزه هاي هنري با تکماده ي ديپلم افتخار قبول شدند و هيچکس به ريشدارانِ بي ريشه نگفت بالاي چشمتان ابروست! *** بستني جنگ که تمام شد عمو جان فرانک هم از فرانسه برگشت هنرمندان براي گاو مش حسن رمان نوشتند و بر اساس « يه قل دو قل» آخرين فيلمشان را ساختند و هنرمندان دلسوز در فضاي ملکوتيِ چوب گردو به مصاحبه نشستند و باز همان آش بود و همان کاسه و سان گلاسه ، کافه گلاسه ، کاپوچينو و بستني هاي هفت رنگِ ايتاليايي کفاره ي اينهمه غفلتمان بود. وقتي دندانِ عقلمان عاريه اي باشد بايد هم عکس هنر پيشه ها را بزرگ کنند و سردمداران «يونسکو» براي حفظ پرستيژ حافظ عکس شهيدان دانشگاه را جمع کنند و روزنامه ها بنويسند : خانمها براي تناسب اندام از يوگا استفاده کنند! مديتيشن و يوگا *** مطمئن باشيد بد نمي گذرد ، هواي آزاد کوههاي دربند ، حرف ندارد ، آرامش رويايي بعد از ظهرهاي کنار دريا ، فراموش نشدني است. بيا به فکر تمدن باشيم وقتي تابوت شهيد نمي آيد *** راستي چرا کار بنده هاي خدا راه نمي افتد؟ چرا بعضي ، از سادگيِ انقلاب سوء استفاده مي کنند؟ دانشگاه به کليله و دمنه معتاد است معلم ها به رونويسي از «تکليف کبري» اکتفا کرده اند و هنرمندان ، مرتب براي هم جادو و جنبل مي کنند راستي چرا خانه ي هيچ کلّه گنده اي در خيابان «شهيد رجايي» نيست؟ آقايان! اشتباه به عرض رسانده اند عقلِ مردم ، توي کلهِ شان است *** همسايه ي بغليِ ما ، شخص شريفي است با 800 متر زيربنا به دنيا اعتقاد ندارد و مرتب حديث قرقره مي کند يک پايش اين دنياست و يک پايش آن دنيا او در پاک کردنِ حساب مردم مهارت خاص دارد و از «ولاالضالين» همه ايراد مي گيرد هر وقت که جنگ جدي ميشد ، به جبهه مي رفت و يک تغار آب پرتقال تگري مي خورد **** او از خدا چند هزار رکعت طلب دارد و خاطر خواهِ جيبهاي برآمده است بي خبر از همه جا. براي بنياد نبوت صلوات مي فرستد و گاه بر سر منبر«مارکوس» را محکوم مي کند تا سياستش عين ديانتش باشد! *** بگذار انديشه هاي شاعري دق مرگ شود بگذار چانه ي شاعري درد بگيرد قانون ماست مالي شود حاج آقا نماز و روزه ي هفتاد سالش را به مزايده بگذارد براي امام حسين(ع) بوقلمون بکشد! و مرغ کوپني برايش واژه ي خنده داري باشد بگذار صغري سرِ بچه هايش را با سيراب و شيردان گرم کند زينب همچنان پيه آب کند مادرِ سه شهيد دق کند امام خونِ دل بخورد حليمه به خاک سياه بنشيند و حاج آقا صيغه ي چهاردهمش را بخواند! عليرضا قزوه