برگی از تاریخ/ سرنوشت ذوالجناح بعد از شهادت امام حسین (ع)

مهر/ حقیقت آن است که درباره اسب امام حسین در روز عاشورا روایتهای بسیاری ذکر شده است. بعضی نقلها میگویند ذوالجناح اسب حضرت علیاکبر (ع) بوده و ایشان هنگام وداع با پدر، سوار بر این اسب بوده است. اما نقلهای بسیاری ذوالجناح را اسب امام حسین (ع) میدانند. روایتهایی هم هستند که این اسب را متعلق به حضرت محمد (ص) میدانند و معتقدند به خاطر انس زیادی که بین امام حسین (ع) و ذوالجناح بود، بعد از رحلت پیامبر (ص)، این مرکب به ایشان رسید و تا روز عاشورا در رکاب حضرت بود.
بعضی معتقدند اسم اسب حضرت سیدالشهدا (ع) «مرتجز» به معنای «رجزخوان» بوده است، اما در سدههای بعد به دلیل سرعت بالایی که داشت، به ذوالجناح نیز معروف شد. ذوالجناح یا مرتجز، هرچه که نام داشت، در مسیر کربلا و در روزهای منتهی به عاشورا همواره همراه حضرت بود.
نویسندگان مقاتل و راویان از وفاداری و هوشمندی ذوالجناح روایات بسیاری ذکر کردهاند و در آثار خود با عظمت از آن نام بردهاند. به ویژه هنگامی که امام حسین (ع) بر اثر عطش و جراحات و خونریزی بیحال شدهاند، او با مهارت و چابکی و زیرکی خاص امام را از میدان نبرد خارج میکند تا به خیمهگاه برساند، ولی امام (ع) پیش از رسیدن به خیمهگاه از اسب به زمین افتاد. اینجاست که عمر ابن سعد فریاد میزند: «آن اسب را بگیرید به خدا سوگند از گرانبهاترین اسبهای پیامبر (ص) است».
هنگامی که حضرت یکه و تنها در میدان مانده است، آخرین یاور امام ذوالجناح است. طبق نقل برخی از مورخین در مناقب «شهر آشوب»، هنگامی که حضرت بر زمین افتاده و دیگر از شدت جراحات جانی در بدن ندارد، «او با لگد زدن بر لشکریان یزید آنان را از نزدیک شدن به امام (ع) منع میکرد و تعدادی از آنان را نیز به هلاکت رساند».
بعضی مورخین میگویند ذوالجناح بعد از شهادت امام حسین (ع) نزدیک به چهل نفر از سپاهیان دشمن را به خاک انداخت و بعد خود از شدت جراحات به زمین افتاد.
درباره اینکه ذوالجناح بعد از شهادت امام حسین (ع) چه سرنوشتی داشت، چند نقل متفاوت تاریخی وجود دارد. بعضی گفتهاند آن حیوان در کنار خیمهها آن قدر سر خود را بر زمین کوبید تا جان سپرد. برخی دیگر گفتهاند ذوالجناح بعد از واقعه عاشورا ناپدید شد و دیگر کسی او را ندید.
اسبی که در زیارت ناحیه مقدسه «جواد» نامیده شد
نقل میکنند پس از آن که امام حسین (ع) از اسب زمین افتاد، ذوالجناح بر بالین او میآید، پیکر بیحال امام را طواف میکند، او را بو میکند و میبوسد. سپس پیشانیاش را به خون بدن امام حسین (ع) آغشته کرده و در حالی که پاهایش را بر زمین میکوبد و شیهه سر میدهد، به سوی خیمهگاه میرود.
شهید مطهری میگوید: «وقتی تیری به سینه مقدس امام نشست و از روی اسب به زمین افتاد؛ این اسب که یک حیوان تربیتشده برای میدان جنگ بود در همین خلالها - یا بعد از بریدن سر مقدسش - آمد یالهای خودش را به خون اباعبدالله خونین کرد و به مقر اصلی خودش برگشت. هنگامی که به خیمهگاه رسید شیهه میکشید و سر خود را به زمین میکوبید. وقتی که اهل بیت امام حسین ذوالجناح را به آن حال دیدند، از خیمهها بیرون آمده و دور ذوالجناح گرد آمده و دست بر سر و صورت و پای او میکشیدند ام کلثوم دو دست خود را بر بالای سر خویش گذاشت و گفت وامحمداه واجداه وانبیاه...»
مقرم در کتاب مقتل از امام باقر (ع) نقل کرده است که اسب آن حضرت در شیههاش میگفت: «امان از ظلم و ستمِ امتی که فرزند دختر پیامبرشان را کشتند». با آنچه که از ذوالجناح میدانیم، هیچ عجیب نیست که ذکر این اسب در زیارت ناحیه مقدسه و از زبان حضرت مهدی (عج) بیان شده باشد.
اسبی که در زیارت مقدسه «جواد» نامیده شده است: «و اسب تو با شتاب، گریزان به سوی خیمهات آمد. در حالی که شیهه میکرد و اشک میریخت. پس زنان حرم، این مرکب را دیدند که چگونه در بلا و مصیبت گرفتار شده، پس زین و افسار خونآلود را دیدند. آنگاه با دیدن این صحنه موهای خود را پریشان کردند و بر سر و صورت خود زدند و ناله سر دادند…».