کبوتران گنبکی به گنبد امام عشق رسیدند!
فارس/ به حرمت آبرودارانی که یک عمر در حسرت پنجره فولاد مانده و جرعهای آب از سقاخانه اسماعیل طلایی را آرزو میکردند، اینبار چشم ۴۵ زائر اولی از گنبکی به گنبدی میخورد که منبع نور است و مبدأ عشق!
در تاریک و روشن روز وقتی سوار اتوبوس شد، دستمال سرش را کشید روی صورتش و چشمهایش را در حصار گلهای سرخی قرار داد که چندی پیش با دستهای خودش آنها را روی پارچه مشکی طرح انداخته بود.
به روی این شکوفایی نوظهور استعدادش لبخندی زد و ذوقش زمانی پررنگ شد که اتفاقا او را برای اولین بار در سفری روی سرش میگذارد که آرزوی دیرینهاش بوده است. نگاهی گذرا به دور تا دور ایل انداخت. چشمش را از روی گلهای که برای چرا میبردند، گرفت و به آسمان دوخت، پلکهایش را روی هم گذاشت و از صمیم قلب خدا را شکر کرد که بر سرش منت گذاشته و یکی از دعاهای بعد از نماز صبحش را مستجاب کرده است.در پوست خودش نمیگنجد، دارد برای اولین بار به پابوس امام هشتم میرود، دیر میرود اما شیرین میرود.
وقتی سالها انتظار کشید و در آخر هم در فراقش ماند، ناامیدی همه وجودش را فرا گرفت، دلش شکست و صورتش در هم کشیده شد.به یاد آورد روزی را که ساعت ۸ صبح، بارگاه ملکوتی امام رئوف را از تلویزیون دیده بود و در دلش گلایه کرده بود.حالا که فکرش را میکند، مطمئن میشود، همان روز و همان ثانیهها زیارتش قبول و امام رضایی شده است. چشمهایش بارانی میشود و مژگانش خیس اشک! فکرش را هم نمیکرد آن جملات دردمندانهای که در خلوت خودش با امامش گفته بود را آقا شنیده و خادمانش را برای دلجویی فرستاده باشد.ضامن آهوهای بیپناه، این بار خوشحالی گروهی را در محرومترین منطقه کرمان ضمانت میکند.