زخم تو، درد من است؛ ما یک پیکریم

ایرنا/ قلب مردم خراسان شمالی با هر قطره خون از انفجار در بندرعباس به تپش درآمد و در این سرزمین که همدلی و محبت در خون مردمش جاری است، هیچ چیزی از یاری به هموطنان نمیتواند جلوگیری کند.
در گوشهای از نقشه ایران، در میانه خروش دریا و همهمه بارانداز، انفجاری مهیب، بندر شهید رجایی بندرعباس را لرزاند.
ثانیههایی کافی بود تا آتش، دود و صدای ضجه، جای هیاهوی زندگی را بگیرد، بندر خون گریست و قلب ایران شکست.
شاید نتوان عمق این درد را با واژهها ترسیم کرد؛ مگر آنکه چشمها پر از اشک، دلها لبریز از بغض و دستانی آماده برای یاری باشند.
بندرعباس زخمی شد، اما در آنسوی کشور، سرزمینی دورتر اما دلی نزدیکتر به رنج، آستین مهر بالا زد.
خراسان شمالی؛ دیاری که غم را تقسیم میکند
خراسان شمالی را با تنوع قومیتهایش میشناسند، با ترک و کرد، تات و ترکمن؛ اما آنچه این سرزمین را بیش از همه تعریف میکند، نه تفاوتهای قومی که وحدت قلبهای مردمش در لحظههای بحران است.
سابقه ندارد که در غمی ملی یا حادثهای انسانی، مردم این استان تماشاگر بمانند، از جنگ گرفته تا زلزله و سیل، تا درد مردم غزه، همواره پیشگام کمکرسانی، نذر مهربانی و پناه همنوع بودهاند و حالا، وقتی بندرعباس در سوگ و نیاز بود، مردم خراسان شمالی دوباره برخاستند، ایستادند و گفتند: «ما کنار شماییم.»
صفهای مهربانی؛ نه برای نان، که برای نجات
ساعتها نگذشته بود از انتشار خبر حادثه که خیابانهای اطراف مراکز انتقال خون در بجنورد و دیگر شهرها شلوغ شد.
زن و مرد، پیر و جوان با قلبی لرزان و نگاهی نگران آمدند تا از وجودشان مرهمی بسازند.
کسی نپرسید "برای کدام شهر" یا "برای کدام قوم"، چون رنج انسان، برای انسانهای واقعی مرز نمیشناسد.
مردم آمدند چون نمیتوانستند بیتفاوت بمانند؛ آمدند چون دلشان تاب دیدن رنج بیپاسخ را نداشت.
۵۷۹ نفر در یک روز به مراکز انتقال خون استان مراجعه کردند و از این جمع، ۳۹۱ نفر ایثارگر بودند، ۷۷ نفر زن و ۱۱۹ نفر برای اولین بار اهدا میکردند.
حاصل این خروش عاشقانه، ارسال ۵۰۰ واحد خون برای مجروحان حادثه دلخراش بندر شهید رجایی بود.
همدردیای که فقط در عمل معنا شد
اما مردم خراسان شمالی فقط به صفهای انتقال خون بسنده نکردند، شبکههای اجتماعی استان پر شد از پیامهای همدردی، تصاویر شمع، متنهایی آکنده از احساس، پویشهایی برای دعا و کمک.
مسئولان فرهنگی استان نیز با نگاهی انسانی، جشنهایی را که به مناسبت ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر تدارک دیده بودند، لغو کردند، چگونه میشود لبخند زد وقتی بخشی از بدن این کشور در حال سوختن است؟
سینماها تعطیل شدند، برنامهها متوقف شد و حالتی از سوگواری سراسری نه فقط به احترام جانباختگان که به نشانه همدلی شکل گرفت.
ما یک پیکریم
حادثه بندرعباس، تنها یک انفجار فیزیکی نبود، انفجار بغض و همدلی در سراسر کشور بود.
گویی ملت ایران یکبار دیگر یادآوری کرد که هنوز هم اگر پارهای از پیکر زخمی شود، دیگر اعضا آرام نمیگیرند.
در این میان، مردم خراسان شمالی چون همیشه، نه تنها واکنش نشان دادند، بلکه قلبی تپنده برای مهربانی شدند.
این مردم، بدون تردید، شایسته واژههایی فراتر از تحسیناند. شایسته دعای مادرانیاند که فرزندانشان با خون اهداشده، جان دوباره گرفتند.
در جهانی که دیوارها بلندتر و دلها دورتر شدهاند، هنوز هم صحنههایی از مهربانی بیمرز دیده میشود.
مردمانی که شاید هرگز بندرعباس را ندیدهاند، حالا برای نجات جان کسانی که اسمشان را نمیدانند، خون میدهند.
این است قصه واقعی انسانیت؛ آنجا که جغرافیا شکست میخورد و دلها، مسیرشان را به سمت نور پیدا میکنند.