لالاییهای سبز، خشم مقدس مادران تبریز علیه صهیونیسم

فارس/ همزمان با آغاز ماه محرم، همایش شیرخوارگان حسینی در تبریز با حضور گسترده مادران عاشورایی برگزار شد؛ آیینی که امسال، رنگی از خشم و سوگ داشت، خشم از جنایات اخیر رژیم کودککش صهیونیستی و سوگ برای کودکان شهید وطن.
وقتی دل یک مادر میسوزد، آسمان هم بغض میکند. امروز، آسمان تبریز ابری نبود، اما دلهای مادرانش، بارانی بود؛ بارانی از اشک، از داغ، از سوگ و از سوگند.با طلوع نخستین جمعه محرم، شهر رنگ دیگری گرفت. تبریز، بهسان صحن کربلا، زمینی شد که مادران، شیرخوارگانشان را در آغوش گرفتند نه برای خواب، بلکه برای بیداری. نه برای لالایی، که برای فریاد.اینجا لالاییها، صدای گریه نبودند؛ پژواک خون بودند. پژواک نالههایی که از علیاصغر تا علیسان، از عاشورا تا امروز، در گوش تاریخ پیچیدهاند...در همایش باشکوه شیرخوارگان حسینی در تبریز، هزاران مادر، با دستانی پر از نذر و چشمانی پُر از اشک، کودکانشان را در جامههای سبز علوی پیچیدند.اینجا اشک، فقط اشک نبود؛ گریهای بود از جنس خشم، از عمق دلی سوخته برای کودکانی که به ناحق، زیر آتش دشمنان انسانیت پرپر شدند.
از علیاصغر تا علیسان؛ از کربلا تا ایران امروزداغ کربلا هنوز زنده است، چون هنوز هم کودکانی هستند که قربانی ظلم میشوند.در روزهایی نهچندان دور، در دل همین تبریز، دو کودک هفتساله به نامهای علیسان و طاها، در حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند؛ نه در میدان جنگ، بلکه هنگام بازی، در آغوش مادر.و این جنایت تنها به آنها ختم نشد؛ در این حملات، ۴۴ زن و مادر و ۱۴ کودک ایرانی نیز بهشهادت رسیدند.چه شباهتی است میان صدای لبتشنه علیاصغر و فریاد خاموش این کودکان؟چه نزدیکی تلخی است میان اشکهای رباب، و اشکهای مادری که پیکر بیجان کودکش را از زیر آوار بیرون کشید؟
لالاییهای سبز، برای فردای سرخاین همایش باشکوه که با حضور هزاران مادر و کودک برگزار شد، تجلی هماهنگی در سه عنصر مقدس بود: «یک روز»، «یک رنگ» و «یک صدا». روزی که به یاد مظلومترین نوزاد تاریخ، حضرت علیاصغر (ع)، اشک در چشمها و آتش در دلها شعلهور شد؛ رنگ سبز، که پرچم سربازی برای حضرت مهدی (عج) است؛ و صدایی واحد که از دل لالاییها برخاست و به فریاد مظلومیت جهانی امام حسین (ع) بدل شد.در این مراسم، مادران تنها برای حضرت علیاصغر (ع) نمیگریستند. دلهایشان به یاد کودکانی میتپید که در روزهای گذشته، در حملات ناجوانمردانه رژیم کودککش صهیونیستی، معصومانه به شهادت رسیدند. آنان لالاییهایی خواندند که هر مصرع آن، بوسهای بر زخم تن شهیدان کودک بود و نجوایی در گوش جهان که: «بِأیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟»؛ به کدام گناه کشته شدند؟
اشکهایی که بیعت شدنداما این اشکها، تنها سوگواری نبود. این اشکها، مقدمه بیعتی بزرگ بود؛ بیعت با حسین زمان. مادران تبریزی، با الهام از آموزههای قرآن، فرزندانشان را همچون مادر حضرت مریم (س)، نذر خدا کردند. نذر کردند برای سربازی در لشکر موعود. نذر کردند برای یاری امام زمان (عج) در جنگ نهایی علیه ظلم.آنها خوب میدانند که این مسیر، ادامه راهی است که سیدالشهدا در کربلا آغاز کرد. امروز دشمنان اسلام، به تمامیتخواهی یزید شباهت دارند. همانها که امام حسین (ع) در برابرشان فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَ یَزِید». امروز هم «مثل ما»، هرگز با «مثل صهیونیستها» بیعت نخواهد کرد.
مادری که پرچمدار استدر دل این همایش، فرهنگی زنده است؛ فرهنگی که مادر، معمار جان است و پرچمدار حماسه. مادری که امروز نذر میکند، فردا فرزندی خواهد پروراند که فریاد عدالت را تا قدس خواهد رساند.
لالاییهایی که از خشم زاده شدندآری، محرم در تبریز با زمزمه لالایی آغاز شد... اما نه لالایی خواب، که لالایی قیام.لالاییای که پیام خون بود، سند بیداری، و فریادی به وسعت تاریخ.و مادری که امروز اشک ریخت، فردا دلاوری خواهد پروراند... دلاوری که از خون علیاصغرها، راه علیاکبرها را باز خواهد کرد...همایش شیرخوارگان حسینی، نه فقط یک گردهمایی مذهبی، که نمایش قدرت فرهنگی و معرفتی مادران شیعه است. جایی که نذر، به تربیت معنا میدهد و ایمان، به عمل بدل میشود. این جامعه میلیونی مادران، با قلبهایی آکنده از عشق و معرفت، فرزندانشان را برای روزی آماده میکنند که پرچم ظهور بر دوش همین نسل کوچک به زیبایی به اهتزاز درآید.و چه زیباست این عهد ناگفته؛ که مادری، در دل شب محرم، با اشک و لبخند، به فرزندش بگوید: «تو فرزند منی... اما پیش از آن، سرباز مهدی (عج) هستی.»