تشکلهای اجتماعی، ناکارآمد در عصر شبکهای

ایرنا/ یزد- ایرنا - در سالهای اخیر، الگوی مشارکت اجتماعی در میان نسل جدید، بهویژه نسل موسوم به "زد"، بهگونهای چشمگیر دگرگون شده است، در محلههای قدیمی یزد یا دیگر شهرهای ایران، روزگاری رسم بود که فعالیتهای داوطلبانه با هماهنگی ریشسفیدان محل، هیات امنا یا انجمنهای محلی سامان میگرفت، ساختارهایی که بر پایه اعتماد اجتماعی، انسجام محلی و روابط چهرهبهچهره شکل میگرفتند.
اما اکنون، بخش قابلتوجهی از مشارکت اجتماعی، نه از درون نهادهای رسمی، بلکه از دل شبکههای اجتماعی، گروههای خودجوش مجازی و کنشهای جمعی مقطعی و واکنشی سر برمیآورد.
نسل جدید، دیگر خود را متعهد به ساختارهای سنگین، آییننامههای پیچیده و سلسلهمراتب رسمی نمیداند. آنها با یک پیام در فضای مجازی گرد هم میآیند، حول یک مسئله مشخص اقدام میکنند، نتیجه را به اشتراک میگذارند و بدون نیاز به تداوم سازمانی، پراکنده میشوند. مشارکت برای این نسل، بهجای آنکه فرآیندی کند، عمودی و نهادمحور باشد، به تجربهای لحظهای، سیال و مبتنی بر کنش هدفمند تبدیل شده است؛ چیزی که در ادبیات نوین با عنوان کنشگری خودسامانگر یا مشارکت چابک از آن یاد میشود.
شواهد پژوهشی نیز مؤید این تحول است، بیش از ۶۵ درصد جوانان زیر ۳۰ سال، تمایل دارند در فعالیتهای کوتاهمدت، پروژهمحور و دیجیتالپایه مشارکت کنند؛ در حالیکه علاقه به عضویت رسمی در نهادهای داوطلبی کلاسیک بهشدت کاهش یافته است. در واقع، ارزشهایی مانند «اثرگذاری فوری»، «بازخورد مستقیم» و «ارتباطات افقی» جایگزین ساختارهای پیشین مشارکت شدهاند. در مقابل، تشکلهایی که بر منطق سنتی ساختارهای افقی–عمودی ترکیبی، فرایندهای تمرکزگرا، و عضویت طولانیمدت اصرار دارند، در برقراری ارتباط با این نسل ناکام ماندهاند.
این شکاف را نمیتوان صرفاً به تفاوت نسلی تقلیل داد. مسئله، گذار از منطق سازمانی سختپوست به زیستبومهای کنشگری سیال است؛ تحولی که بر بستر فناوری اطلاعات، روایتمحوری و قابلیتهای دیجیتال شکل گرفته و مفهوم سرمایه اجتماعی زایا را بازتعریف کرده است. نسل جدید، هویت خود را نه از عضویت در نهاد، بلکه از پیوستن به معنا، هدف و تجربهی مشترک میگیرد؛ آنهم در بستری که مرزهای بین فضای مجازی و میدانی روزبهروز کمرنگتر شده است.
در این میان، گونهای از داوطلبی خُرد در حال گسترش است؛ مشارکتهایی با زمان محدود، هدف مشخص و اثربخشی بالا که بدون نیاز به ساختارهای رسمی، اما با پشتوانه شبکهای گسترده عمل میکنند. این شیوه مشارکت، نه تنها با الگوهای سنتی سازگار نیست، بلکه بهنوعی به چالش آنها نیز بدل شده است.
برای آنکه ساختارهای اجتماعی کشور همچنان نقش فعال و معنادار ایفا کنند، ضروری است که به سمت بازطراحی مدلهای مشارکت حرکت شود؛ مدلهایی که مبتنی بر پلتفرمسازی مدنی، توانمندسازی همافزا و همراستاسازی کنشهای مقطعی با اهداف بلندمدت اجتماعی باشند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که مشارکت اجتماعی، از نو تعریف شود: مشارکتی که نهتنها ریشه در فرهنگ همکاری و همیاری ایرانی دارد، بلکه با ابزارهای نوین، ارزشهای جدید، و جهاننگری متفاوت نسل جدید نیز همساز باشد. آینده از آنِ نهادهایی خواهد بود که بهجای تکرار ساختارهای فرسوده، پذیرای منطق تازهی کنشگری در عصر شبکهای باشند.
* دکترای تخصصی سلامت و رفاه اجتماعی و کارشناس اجتماعی استانداری یزد