دستگیری متهم به سرقت ۳۰۰ میلیارد ریالی در مشهد

خراسان/ جوان سابقهداری که در یک ماجرای ترسناک، سایه وحشت را در خانه مادربزرگ همسرش به راه انداخته بود، در حالی به اتهام سرقت ۳۰۰ میلیارد ریالی طلا و جواهرات دستگیر شد که مدعی بود با کپی کلیدهای منزل، قصد سرقت آهنآلات و لوازم مسی را داشت.
این ماجرای عجیب و ترسناک، چند روز قبل هنگامی در مشهد رخ داد که زن کهنسالی هراسان و نگران وارد کلانتری شفای مشهد شد و با تسلیم شکوائیهای به عوامل انتظامی گفت: نیمه شب در منزل شخصیام خواب بودم که سایه یک مرد جوان را در اتاقم احساس کردم ولی از شدت ترس و وحشت عکسالعملی نشان ندادم. آن جوان به آرامی به بالای سرم آمد و قصد داشت گردنبند طلایم را باز کند! در این هنگام برای لحظهای چشمانم را باز کردم، اما آن سایه وحشت خانه را ترک کرد. وقتی فهمیدم گردنبندم هنوز وجود دارد در همان حالت اضطراب و نگرانی با خود اندیشیدم احتمالا دچار کابوس و یا توهم شدهام، اما جرأت نکردم از رختخواب بیرون بیایم. ولی هنگام صبح که از خواب بیدار شدم به سراغ جواهراتم رفتم که درون کمد گذاشته بودم، تازه متوجه شدم که همه طلاهایم به ارزش ۳۰۰ میلیارد ریال و مبلغ ۱۰ میلیون تومان وجه نقد سرقت شده است. آنجا بود که دریافتم سایه وحشت شب گذشته، حقیقت داشت و دزدی وارد منزلم شده است و ...
با توجه به اهمیت موضوع و احساس ترس و نگرانی مالباخته، بیدرنگ گروه کارآزمودهای از افسران دایره تجسس با راهنماییهای تجربی و دستورهای ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) وارد عمل شدند و با بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت، تحقیقات گستردهای را در این باره آغاز کردند. در همین حال تصاویری از یک مرد جوان به دست آمد که با استفاده از کلید در ساعت 3/5 بامداد وارد منزل شاکیه شده است.
زن کهنسال به محض مشاهده تصویر، آن جوان را شناخت و به مأموران انتظامی گفت: آن جوان «پوریا» نام دارد و شوهر نوهام است!
با این ادعا، بلافاصله افسران تجسس به سراغ جوان ۲۸ ساله متهم به سرقت رفتند و او را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند.
این جوان که مدعی بود بیکار است و ۴ فقره سابقه کیفری به اتهام سرقت دارد، در بازجوییهای فنی گفت: من به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه اعتیاد دارم ولی به قصد سرقت طلا به منزل مادربزرگ همسرم نرفتم! من از مدتی قبل کلیدهای منزل مادربزرگ همسرم را از داخل دسته کلید پدرزنم برداشتم و به بهانه جابهجا کردن موتورسیکلت، برای خودم از روی آنها کلید دیگری ساختم! چرا که میخواستم آهنآلات و ظروف مسی منزل مادربزرگ همسرم را سرقت کنم! به همین خاطر آن شب با کلیدی که داشتم به آرامی وارد منزل مادربزرگ شدم. همه جا در سکوت شب فرو رفته بود و من ترسیدم اگر آهنآلات درون حیاط را جابهجا کنم احتمال دارد با صدای آنها همسایگان متوجه سرقت شوند و مرا دستگیر کنند، به همین دلیل از خیر سرقت آنها گذشتم و به داخل آشپزخانه رفتم تا ظروف مسی را با خودم ببرم ولی چون قابلمه بزرگ مسی را ندیدم به سوی کمدها بازگشتم تا شاید چیزی برای سرقت پیدا کنم! این بود که همه کشوها را به هم ریختم و کمدها را با دقت گشتم اما باز هم لوازم باارزشی پیدا نکردم! در همین حال به بالای سر مادربزرگ همسرم رفتم که در خواب بود تا گردنبند طلایش را به سرقت ببرم اما احساس کردم او بیدار است و متوجه حضور من شد، بنابراین خیلی سریع از اتاق او بیرون آمدم و از آنجا فرار کردم اما از طلاهای درون کمد خبری ندارم!
با معرفی این جوان سابقهدار به مراجع قضایی، تحقیقات گسترده پلیس برای ریشهیابی سایه وحشت در خانه مادربزرگ ادامه یافت.