نماد آخرین خبر

بوی حرم در باغ

منبع
ايسنا
بروزرسانی
بوی حرم در باغ

ایسنا/ هشتمین روز از هشتمین ماه سال، ساعت دقیقا هشت صبح؛ تازه از زیارتِ امام هشتم به ساوه رسیده بودم، کیفِ پر از حسرتِ مشهد روی دوشم سنگینی می‌کرد.

هنوز دستم به چایِ داغ نرسیده بود که صدای صلوات خاصه از بلندگوی مسجد، در محله پیچید، مثل نسیمی که از صحنِ گوهرشاد وزیده باشد. در حال آماده شدن برای رفتن به محل کار بودم که تلفن زنگ خورد: «برداشت انارِ پویش نذر هشت درخت، ساعت دو، یل‌آباد». قلبم تپید؛ انگار خودِ امام رضا(ع) دستم را گرفته بود و می‌گفت: «زیارت تمام نشد، خدمت شروع شد».

خدمت به امام هشتم، محدود به کشیکِ حرم نیست؛ این فلسفه خادمیاری است. این خدمت می‌تواند در کوچه‌باغ‌های ساوه، در دست‌های پینه‌بسته باغدار، در اشکِ مادری که شفا گرفته، جریان یابد. من، خبرنگارِ این لحظه‌های مقدس، شوق داشتم که بیرونِ شعاعِ گنبدِ طلا هم، ضریحی با انار، با اشک و با محبت برپا کنم .

ساعت دو بعدازظهر به همراه تنی چند از خادمیاران عازم روستای یل آباد در پنج کیلومتری ساوه ‌شدیم. بادِ پاییزی برگ‌های انار را می‌لرزاند، انگار هر برگ یک تسبیح بود و درخت‌ها ذکر می‌گفتند. بوی خاکِ نم‌دار و انارِ رسیده، هوا را پر کرده بود، بویی که دل را به حرم می‌برد.

باغ اول، متعلق به حمید خلیقی و همسرش الهه پرک بود تابلوی پویش را جلوی درِ باغ کوبیدیم « در این باغ، ۳۲ درخت به نیت امام رضا(ع) نذر شده است». صلوات خاصه بلند شد؛ صدای خادمیاران در کوچه پیچید و حالِ هوا، یک‌باره رضوی شد. تبرکِ حرم مطهر به خانواده‌ چهارنفره اهدا شد، انگار قطعه‌ای از بهشت را به خانه‌شان آوردیم؛ مادر خانواده آن را بوسید و اشک شوق ریخت.

حمید آقا، با دست‌های پینه‌بسته و خاکِ باغ روی شانه‌هایش، کنارِ من ایستاد و گفت: چهار نفر هستیم؛ هر کدام هشت درخت نذر کردیم. می‌خوام باغم حال و هوای حرم بگیره، برکت از ضریح بیاد اینجا بمونه.

چشمانش برق می‌زد؛ انگار داشت باغِ فردوس را توصیف می‌کرد. بعد، نوبتِ الهه پرک شد. کنار درختِ انارِ ایستادم و پرسیدم، چه شد که این کار را کردید؟ چه حسی دارید؟

سکوت کرد. بغضش شکست. اشک مثل سیل ریخت؛ نه قطره‌قطره، که رود. با صدایی لرزان، بریده‌بریده گفت:  پسر کوچکم مریض بود... النگو نذر امام رضا(رع) کردم... امام به خواب خواهرم آمد و گفت نذر خواهرت قبول شد، حاجتش برآورده. نذرم رو ادا کردم، پسرم شفا گرفت. حالا ۳۲ درخت، جبرانِ یه قطره محبته.

هنوز گریه می‌کرد، از امام رضا(ع) تشکر می‌کرد. برگه نذر را  با مشخصات کامل باغ، مختصات جغرافیایی، با دست‌های لرزان امضا کرد، انگار داشت عهدنامه‌ای عاشقانه با ضریح می‌بست. انارها زیر نورِ غروب برق زدند، هر دانه، یک معجزه‌ کوچک، یک دعای مستجاب.

باغ دوم در یل‌آباد نیز متعلق به حسین عشایری بود که ۱۰ درخت، نذر کرده بود. آئین تکرار شد: نصب تابلو، صلوات خاصه و تبرک.

حسین آقا، خادم چایخانه‌ حرم است، با چشمانِ پر از خاطره‌ چایِ داغِ صحنِ کوثر گفت: حس و حالم گفتنی نیست. زندگیم رو مدیون امام رضا(ع) هستم. بارها خادم چایخانه بودم. عهد کردم بخشی از اموالم رو نذر کنم.

دستش را روی تنه‌ درخت گذاشت؛ انگار پیشانی‌اش را به ضریح می‌سایید و گفت: نذر هشت درخت برای همینه. می‌خوام دیگران هم این فرهنگ رو ادامه بدن.

چند کیلومتر آن‌طرف‌تر، در کوچه‌باغ‌های خاکی روستای قردین. بوی انارِ رسیده، هوا را سنگین کرده بود. حجت غیبی، با پنج فرزندش، ۴۰ درخت نذر کرده بودند. هر فرزند، هشت درخت. خودش دوشادوش خادمیاران، انار می‌چید؛ عرقِ پیشانی‌اش با خاکِ باغ مخلوط شده بود. او نیز گفت: امام رضا(ع) مظهر رأفته ما هم باید رئوف باشیم. این انارها، فقط میوه‌ نیست؛ بلکه شفای دلِ گرسنه‌ست.

صنم هدایتی، مسئول کانون تخصصی خدمت رضوی نذر و وقف ساوه، کنار وانتِ پر از انار ایستاده بود و گفت: پویش نذر هشت درخت به نیت امام رضا(ع) دو سال است که با هدف محرومیت‌زدایی و رنگین کردن سفره‌ نیازمندان شروع شده و به ابتکار کانون نذر و وقف، در راستای ترویج فرهنگ نذر و خدمت‌رسانی به محرومان ادامه دارد.

وی افزود: پویش «باغ‌های نذر شده» نه‌تنها نیازهای مادی را تأمین می‌کند، بلکه روحیه همدلی رو تقویت می‌کند. تاکنون ۲۹ باغ نذر شده است و امسال حدود دو تن انار برداشت کردیم که علاوه بر ساوه، برای نیازمندان دیگر نقاط استان هم انار ارسال شده است. پیش‌بینی می‌کنیم تا پایان فصل برداشت، این میزان به پنج تن برسد.

هدایتی تصریح کرد: امسال ۶۵ کیلو پسته، بیش از ۲۰۰ کیلو گوجه‌سبز و زردآلو هم در قالب این پویش برداشت و توزیع شده است.

آسمان نارنجی شد؛ خادمیاران انارها را توی وانت چیدند، هر جعبه، یک سفره‌ پربرکت و یک دعای مستجاب. آخرین صلوات خاصه طنین‌انداز شد: اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی...

وانت راه افتاد. گرد و خاکِ جاده بلند شد؛ انگار زمین هم اشک شوق می‌ریخت. انارها با حال و هوای امام رضایی به سفره‌ نیازمندان می‌رسیدند؛ یاقوت‌هایی که نه فقط شکم، که دل را سیر می‌کردند. من ماندم و بوی انار و اشکِ شفا و حسرتِ اینکه کاش می‌توانستم همه‌ این لحظه‌ها را به تصویر بکشم.

من، خبرنگارِ این لحظه‌های مقدس، خوشحالم که انعکاس‌دهنده‌ام. ایران، پر از ضریح‌های کوچکِ محبت است.

انتهای پیام





آخرین خبر استان مرکزی در اینستاگرام : https://instagram.com/markazi_today