حسرت برف در بجنورد؛ فضای مجازی چگونه امید مردم را به بازی گرفت؟

ایرنا/ بجنورد- ایرنا- کودکان بجنوردی صبح پنجشنبه با چشمان ناامید به پنجره زل زده بودند و انتظار برفی نیم متری را داشتند و این صحنه تکرار ماجرایی است که هر فصل در شهرهای مختلف خراسان شمالی اتفاق میافتد؛ وقتی فضای مجازی انتظار میسازد و طبیعت نمیتواند جوابش را بدهد.
به گزارش ایرنا، صبح پنجشنبه بجنورد با باران پاییزی بیدار شد، نه با برف نیممتری که فضای مجازی وعدهاش را داده بود.
خیابانها خیس بودند، مه غلیظ کوهها را پوشانده بود، اما دلهای مردم در حسرت برفی بود که نیامد؛ برفی که روزها در صفحات اینستاگرام و کانالهای تلگرام وعده داده شده بود.
چند روز بود که فضای مجازی خراسان شمالی مملو از تصاویر برفهای کلفت و پیشبینیهای هیجانانگیز بود. «برف نیممتری در راه است»، «آماده باش برای بزرگترین بارش زمستانی»؛ این پیامها با سرعت پخش و هر بار که به اشتراک گذاشته میشدند، رنگ امید بیشتری به خود میگرفتند.
کودکان با خواب آدمبرفی به رختخواب رفتند. کشاورزان به زمینهای تشنهشان امید بستند و مادرها لباسهای زمستانی را از گنجه بیرون آوردند. اما صبح پنجشنبه، واقعیت دیگری رخ داد؛ فقط باران بود، نه برف.
صدای کارشناس در میان هیاهوی مجازی
کارشناس اداره کل هواشناسی خراسان شمالی، آمار واقعی را اعلام کرد: در ۲۴ ساعت گذشته، ایستگاه آبچور بجنورد ۱۷.۶ میلیمتر باران داشت. این رقم خشک و بدون هیجان، اما واقعی بود و چیزی که فضای مجازی نتوانسته بود ارائه دهد.
میثم وحیدی با لحنی نگران افزود: متاسفانه انتظارات غیرواقعی مردم تحت تاثیر شایعات و پیشبینیهای اغراقآمیز در فضای مجازی افزایش یافته بود. افرادی که از شرایط واقعی هواشناسی اطلاع ندارند با انتشار اخبار و تصاویر غیرواقعی بر موج احساسات مردم سوار و موجب سرخوردگی شهروندان میشوند.
چرا ما اسیر وعدههای مجازی میشویم؟
پاسخ در ژرفای نیاز انسانی نهفته و سالها خشکسالی، امید را خشک کرده است. وقتی انسان سالها با خشکسالی دست و پنجه نرم میکند به هر شاخهای چنگ میزند؛ حتی شاخههای مجازی.
فضای مجازی نیاز جامعه را میشناسد و الگوریتمها محتوای هیجانانگیز را ترویج میکنند
فضای مجازی هم این نیاز را میشناسد. الگوریتمها محتوای هیجانانگیز را ترویج میکنند. یک تصویر برف کلفت با عنوان جذاب، بیشتر از یک پیشبینی دقیق و معمولی بازدید میخورد و این چرخه ادامه مییابد.
اما نتیجه چیست؟ کودکی که صبح با اشتیاق بیدار میشود و به جای برف، باران میبیند. کشاورزی که میداند باران کافی نیست. مادری که لباسهای زمستانی را دوباره جمع میکند.
این حسرتها مصنوعی هستند؛ نه به این معنا که واقعی نیستند، بلکه به این معنا که نباید وجود میداشتند.
اگر فضای مجازی انتظارهای غیرواقعی ایجاد نمیکرد، شاید مردم با همان باران خوشحال میشدند. شاید کودکان در کالسکههای آب میپریدند و از باران لذت میبردند، به جای اینکه به پنجره زل بزنند و از نبود برف ناامید شوند.
لزوم مسئولیتپذیری در فضای دیجیتال
در میان این سرخوردگی، زیباییهای واقعی نادیده ماندند؛ باران نرم پاییزی که خاک را زنده میکند، مه غلیظی که به کوهها حالت رازآلود میبخشد، خیابانهای خیس که میدرخشند، بوی خاک تر که حافظهها را بیدار میکند.
ما باید یاد بگیریم منبع اطلاعات را بررسی کنیم، تخصص افراد را زیر سؤال ببریم
اما ما این زیباییها را نمیبینیم، چون چشمهایمان به دنبال برفی است که وعده داده شده اما نیامده. این یکی از تراژدیهای عصر دیجیتال است و ما آنقدر مشغول دنبال کردن وعدههای مجازی هستیم که لحظه واقعی را از دست میدهیم.
این ماجرا پرسش مهمی مطرح میکند که آیا هر کسی حق دارد هر چیزی را بدون بررسی منبع به اشتراک بگذارد؟
آیا جلب لایک مهمتر از دقت و صداقت است؟
فضای مجازی قدرت زیادی به ما داده است و قدرت تاثیرگذاری و اطلاعرسانی؛ اما با این قدرت، مسئولیت هم میآید.
وقتی ما یک پیشبینی غیرواقعی را به اشتراک میگذاریم در واقع در زندگی دیگران دخالت میکنیم و در امیدهایشان، در انتظارهایشان، در برنامهریزیهایشان.
راه حل: سواد رسانهای
راه حل ساده است؛ سواد رسانهای.
ما باید یاد بگیریم منبع اطلاعات را بررسی کنیم، تخصص افراد را زیر سؤال ببریم، میان یک پیشبینی علمی و یک حدس شخصی تمایز قائل شویم.
باید یاد بگیریم که فضای مجازی اغلب بر احساسات بازی میکند، نه بر حقایق
باید یاد بگیریم که فضای مجازی اغلب بر احساسات بازی میکند، نه بر حقایق و شاید مهمتر از همه، باید یاد بگیریم از آنچه داریم قدردانی کنیم.
باید بدانیم که در باران هم زیبایی هست، نه فقط در برف. واقعیت، هرچند کمتر هیجانانگیز از وعدههای مجازی، اما ارزشمندتر است.
وحیدی در پایان امید می بخشد که سامانه جدید بارشی از بعدازظهر جمعه آغاز خواهد شد و قویتر از گذشته است، اما مردم محدوده شهری نباید انتظار برف نیممتری داشته باشند.
این بار امید واقعبینانه بود، نه آن امیدهای مجازی که به سرخوردگی منجر میشوند و شاید وقتی برف واقعا بیاید - نه برف مجازی، بلکه برف واقعی.


















