نماد آخرین خبر

هک شدن تلگرام زن جوان توسط پسرخاله اش، زندگی او را تا یک قدمی طلاق برد

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
هک شدن تلگرام زن جوان توسط پسرخاله اش، زندگی او را تا یک قدمی طلاق برد
خبرآنلاين/ زن جوان براي شکايت از فرد ناشناسي که با هک کردن تلفن همراهش زندگي مشترک وي را تا يک قدمي طلاق پيش برده بود به اداره پليس رفت اما وقتي فرد مزاحم را ديد از تعجب شوکه شد. مونا که چند هفته پراضطراب و سراسر تلخ را پشت سر گذاشته بود داستان زندگي‌اش را اينگونه تعريف کرد: بعد از پايان دوران مدرسه، خواستگارهاي زيادي از بين فاميل و غريبه داشتم اما هيچ کدامشان را نمي‌پسنديدم. همه مي‌گفتند من بهانه‌هاي الکي مي‌گيرم و سخت گير هستم. اما واقعيت اين بود که هيچ کدامشان به دلم نمي‌نشست. اين شرايط ادامه داشت تا اينکه در 26 سالگي، «حسام» به خواستگاري‌ام آمد. او مکانيک بود و درآمد چنداني نداشت. اما احساس مي‌کردم کنار او خوشبخت مي‌شوم و با همين حس به درخواست ازدواجش پاسخ مثبت دادم. مراسم عقد و عروسي بدون هيچ مشکلي و به بهترين شکل برگزار شد و ما به خانه خودمان رفتيم. هر دوي‌مان از شرايط راضي بوديم و با همه کمبودها حس خوشبختي داشتيم... هر چند نيش و کنايه فاميل تمامي نداشت اما طوري با آنها برخورد کردم که ديگر به خودشان اجازه ندهند راجع به همسر و زندگي‌ام اظهارنظري کنند... حتي براي اينکه اعصابم آرام باشد سعي کردم در گروه تلگرامي فاميلي‌مان هم حضور نداشته باشم. اوضاع‌مان خوب بود تا اينکه متوجه رفتارهاي عجيب همسرم شدم. اغلب ديروقت به خانه مي‌آمد و کمتر با من همکلام مي‌شد. گاهي بارها دست‌هايش را مي‌شست و در خانه مدام به خودش عطر و ادکلن مي‌زد. حتي نمي‌گذاشت لباس‌هايش را بشورم. کارهاي شخصي‌اش را خودش انجام مي‌داد. سکوتش از همه آزار دهنده‌تر بود. رفتارش عجيب شده بود هر چه بيشتر پيگير علل اين رفتارش مي‌شدم کمتر جواب مي‌گرفتم و او از من دورتر مي‌شد. ديگر طاقتم طاق شده بود. بعد از مدتي از سر بي‌حوصلگي سراغ گوشي‌ام رفتم و همه گروه‌هاي تلگرامي را نگاه کردم. اما آنچه مي‌ديدم قابل باور نبود. در گروه فاميلي‌مان که «حسام» هم عضو آن بود پيام‌هاي بد و توهين آميزي از حساب کاربري من درباره شوهرم و شغلش نوشته شده بود. شوک زده بودم. چطور ممکن بود من از بوي بد لباس کار شوهرم براي فاميل بنويسم يا از زندگي با او ابراز تنفر کنم. در اين پيام‌ها از تصميم‌ام براي جدايي نوشته بود. باورم نمي‌شد آخر چطور امکان داشت؟ چه کسي با گوشي من پيام فرستاده بود؟ آن هم براي فاميلي که خودم جلويشان ايستاده بودم. ديگر شک نداشتم که علت تغيير رفتار «حسام» هم خواندن همان پيام‌هاي مشکوک است. همان لحظه گوشي تلفن را برداشتم و شماره «حسام» را گرفتم. اما او رد تماس داد. دو، سه، چهار، ...، 10 بار تماس گرفتم تا دست آخر گوشي را برداشت و خيلي سرد جوابم را داد. سعي کردم توضيح بدهم که من آن پيام‌ها را ننوشتم اما او فقط گفت: «زودتر بايد به عواقب کارت فکر مي‌کردي» و تلفن را قطع کرد و ديگر جواب نداد. از آن روز «حسام» به خانه نيامد و چند روز بعد هم احضاريه طلاق را برايم فرستاد. مستأصل و پريشان شده بودم. هر روز آلبوم هايمان را نگاه مي‌کردم و به‌خاطر خوشبختي از دست رفته‌ام اشک مي‌ريختم. دو هفته‌اي گذشت و «حسام» به خانه نيامد. من هم که از همه چيز نااميد شده بودم به خانه پدرم رفتم. برادرم وقتي موضوع را فهميد پيشنهاد کرد تا دير نشده به پليس فتا شکايت کنيم. آنجا به ما گفتند بايد به دادسراي ويژه جرايم سايبري برويم و بلافاصله تشکيل پرونده داده و شکايت کنيم. ما هم همين کار را کرديم و پرونده به تيم کارآگاهان پليس فتا سپرده شد. کارشناسان پليس پس از بررسي‌هاي مقدماتي اعلام کردند حساب تلگرامي‌ام هک شده است. بنابراين تحقيقات براي شناسايي هکر در دستور کار قرار گرفت. دل تو دلم نبود که بدانم چه کسي از نابودي زندگي من لذت مي‌برد. سرانجام بعد از چند روز آن آدم مزاحم دستگير شد و از من خواستند که براي شناسايي‌اش بروم. وقتي آنجا رسيدم از ديدن پسرخاله‌ام شوکه شدم. نگاهم به نگاهش قفل شده بود و در اين فکر بودم او براي چه آنجا آمده که با ديدن دستبند پليس در دستش جا خوردم. چطور ممکن بود.... در آن لحظه دوست داشتم تمام عذابي که در اين روزها کشيدم را در سيلي محکمي جمع کنم و به صورتش بزنم اما خودم را کنترل کردم. افسر پرونده که متوجه عصبانيتم شد از من خواست آرام باشم و بعد گفت: «پسر خاله‌تان به هک کردن گوشي شما اعتراف کرده است. براساس اظهارات او، يک بار گوشي‌تان را براي نصب نرم افزاري در اختيار گرفته و بدون اينکه شما بدانيد به تلگرامتان دسترسي پيدا کرده است.» بعدها فهميدم او از ازدواج من و همسرم ناراحت بوده و از سر حسادت به رابطه ما و براي نابودي زندگي‌مان اين کار را کرده است. وقتي همه چيز مشخص شد برادرم با همسرم تماس گرفت. او پس از حضور در دفتر پليس متوجه موضوع شد و در حالي که به خاطر رفتارهاي عجولانه‌اش پشيمان بود با عذرخواهي از من خواست به خانه برگردم.» همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره