آخرين خبر/ وارد ساختمان که ميشوي براي چند دقيقه حس ميکني ديوارها و ستونهاي اينمکان عجين شده با بوي سيگار؛ اما با گذشت چند دقيقه متوجه ميشوي که در اينجا افراد در محيطي مملو از اميد، شب و روز ميگذرانند تا به عميقترين گودال زندگي، پرتاب کنند «سمي» را که سراسر زندگيشان را مسموم کرده است.
چند دقيقهاي با منشي مرکز گفتگو ميکنم. در همين حين جواني وارد ميشود که براي تهيه دارو آمده است. از حرفهايشان متوجه ميشوم که ١٢ سال از بهترين روزهاي زندگيش را در زندان گذرانده.
از او درخواست ميکنم با او گفتگويي داشته باشم. ابتدا راضي نميشود ولي بعد با اطلاع از اينکه داستان زندگيش براي تجربه ديگران مفيد است، حاضر به گفتگو ميشود.
«٣٧ ساله و متولد ني ريز هستم. پدرم کارگر و مادرم خانهدار است. هر دو تحصيلات ابتدايي دارند. ٤ برادر و ٢ خواهر دارم و خودم بچه دوم خانواده هستم.
تا مقطع راهنمايي درس خواندم. بعد از ترک تحصيل با دوستانم شبنشيني داشتيم. اولين بار در يک شبنشيني، دوستانم ترياک را تعارفم کردند. نميدانم چرا «نه» نگفتم. و همين باعث شد که سراغ مواد بروم . يکي از برادرانم هم مواد مصرف ميکرد و پدرم اهل سيگار بود. قبل از اينکه خودم سراغ مواد بروم پدرم را ترک داديم. از پدر و مادرم پول تو جيبي ميگرفتم و براي تهيه مواد خرج ميکردم وگاهي اوقات هم به خاطر اينکه هزينه مواد را تأمين کنم کار ميکردم. روزانه ١ يا ٢ بس ترياک ميکشيدم. اگر پول نداشتم تحمل ميکردم.
سعي ميکردم اصلاً در خانه مواد مصرف نکنم. بيشتر با دوستانم بيرون ميرفتيم و يک وقتهايي هم جور ميشد و در خانه مواد ميکشيدم. چند سال تفريحانه مصرف کردم و بعد آلوده شدم.
بعد از مدتي ميخواستم در يک شرکت مشغول کار شوم. همه مدارکم را آماده کردم و تقريباً همه کارها خوب پيش ميرفت ولي به خاطر يک بيماري جزئي مرا در آن شرکت قبول نکردند؛ در صورتي که هيچ لطمهاي به کار من در آن شرکت وارد نميشد. بعد از آن رفتم سربازي. در دوره سربازي هم هر موقع به مرخصي ميآمدم سراغ مواد ميرفتم. هر بار که سراغ مواد ميرفتم، تصميم ميگرفتم ترک کنم و چند بار هم ترک کردم ولي دوباره سر از نو بازي از نو.
تلاش ميکردم ترک کنم؛ ولي دوباره که به محافل دوستانه ميرفتيم وسوسه ميشدم.
اولين بار عمويم متوجه شد که مواد مصرف ميکنم و بعد کمکم بقيه هم متوجه شدند و يک عالمه دعوا و سروصدا راه انداختند».
کميسکوت ميکند و منتظر سؤالم ميماند.
در مورد وضعيت تأهلش ميپرسم ميگويد: «متأهلم و حدود ١٤ سال است که ازدواج کردهام. ٢ دختر و ١ پسر دارم. بعد از ازدواج حدود ١ سال به دور از چشم خانواده، مواد ميکشيدم. بعد که همسرم متوجه شد تلاش زيادي کرد که ترک کنم و ١ سال کلاً جرو بحث داشتيم. من ميگفتم دروغ است و من مواد مصرف نميکنم ولي از اطرافيان شنيده بود. همسرم به خانوادهاش هم گفته بود.
يک سال ترک کردم ولي با دوستان دوباره ميرفتيم و من دوباره آلوده شدم. همسرم وقتي ديد دوباره سراغ مواد رفتهام، گفت حداقل بيا در خانه مصرف کن. در طول اين مدت چند وقتي در يک شرکت کار ميکردم ولي پيمانکارش ورشکست شد و ما را بيرون کردند. چند جاي ديگر هم رفتم دنبال کار ولي نشد.
از روي ناچاري و بهخاطر مشکلات مالي سراغ خريد و فروش مواد رفتم و بعد از مدتي دستگير شدم و حدود ١٢ سال برايم حبس بريدند.
در واقع ٢ سال بعد از ازدواجم به زندان رفتم. در مدتي که زندان بودم مقداري پسانداز داشتم که خرج خانواده را تأمين ميکرد و در اين مدت خانوادههايمان هم کمک مالي ميکردند».
آهي ميکشد و ادامه ميدهد: «اگر براي کار در آن شرکت آنقدر سختگيري نکره بودند، يا پيمانکار ورشکست نشده بود، من سراغ مواد نميرفتم. البته خودم هم مقصر بودم. اگر به دوستانم «نه» گفته بودم و تسليم نميشدم اين اتفاقات پيش نميآمد. بعد که زندان رفتم اطرافيان ديدشان نسبت به من عوض شد. اوايل که پول داشتم همه دور و برمان بودند. روزانه چندين نفر از فاميل خانه ما بودند ولي بعد که زندان رفتم همه از دورو برمان رفتند».
نفس عميقي ميکشد و پس از مکثي کوتاه ادامه ميدهد:
«کمکم روزهاي پاياني حبس را ميگذرانم. به خودم قول دادهام که اگر گرسنه هم بمانم، ديگر سراغ خلاف نروم؛ چون عاقبت خوبي ندارد».
همراهان عزيز ، آخرين اخبار استان فارس را به صورت لحظه اي و فراجناحي در بسترهاي زير دنبال کنيد :
آخرين خبر فارس در تلگرام :
https://t.me/joinchat/AAAAAEAbLp_SERJkiw4dkw
آخرين خبر فارس در اينستاگرام :
https://instagram.com/fars.online
آخرين خبر فارس در سروش :
http://sapp.ir/Fars.Online
آخرين خبر فارس در ايتا :
http://eitaa.com/joinchat/154992640C628a247913