درد دل پدر کودکی که در پارک لاله جان باخت

برترين ها/ پدر مهدي پسربچهاي که در پارک لاله تهران دچار برقگرفتگي شد مي گويد: «اگر پارک و بوستان امن نيست، پس خانواده بايد براي تفريح سالم به کجا بروند. چرا يک بچه بايد هنگام بازي در يک بوستان اين چنين قرباني شود. کاش کسي پيدا شود و جواب سوال مرا بدهد.»
شامگاه شنبهشب بود که مهدي به همراه پدرش به پارک لاله تهران رفتند. پدر و پسر بعد از بازيهاي مختلف به سراغ يکي از ميزهاي پينگپنگ رفتند و سرگرم بازي شدند. ساعت حوالي ٢٣ بود. پدر و پسر گرم بازي بودند که ناگهان توپ پينگپنگ به درون باغچه کنار ميز افتاد. مهدي به سمت باغچه رفت تا توپ را بردارد و هرچه زودتر بازي را ادامه بدهد اما خبر نداشت که حادثه غمانگيزي در انتظارش است. به خاطر آبياري درختان و فضاي سبز، داخل باغچه پر از آب بود و توپ هم روي آن شناور شده بود. مهدي به داخل باغچه رفت و توپ را برداشت اما به خاطر وجود آب در باغچه دستانش خيس شد. درست لحظهاي که ميخواست به سوي پدرش برود و دوباره بازي را شروع کند، ناگهان از حرکت ايستاد. دستانش روي تير چراغ برق بود که خشک شد.
مهدي براي اينکه تعادلش را حفظ کند، دست خود را به تير برق گرفته بود و همانجا جريان برق او را از بين برد. بلافاصله قاضي جنايي به همراه تيم بررسي صحنه جرم راهي محل حادثه شدند. با دستور قاضي کارشناس برق نيز در پارک حضور يافت. زمين بازي با سه ميز پينگپنگ در چند قدمي باغچهاي قرار داشت و کارشناس برق پس از بررسيهاي تخصصي اعلام کرد که به دليل اتصالات پوسيده، برق به تيرآهني منتقل شده و اين حادثه غمانگيز رقم خورده است. با اعلام اين نظريه، قاضي دستور بازداشت سهنفر را صادر کرد. يکي از آنها ناظر پارک و دونفر ديگر پيمانکار سابق و فعلي پارک هستند که به اتهام تسبيب در قتل شبهعمد بازداشت شدند. درحال حاضر نيز تحقيقات درخصوص شناسايي مقصر اصلي اين حادثه ادامه دارد.
پدر مهدي که کودکش را درست در مقابل چشمان خود از دست داد، حالا نميداند فريادش را به گوش کدام مسئول برساند. نميداند بايد از چه کسي شاکي باشد: «اگر بوستاني با قدمتي بيش از ٤٠سال جاي امني براي گذراندن اوقات فراغت و سرگرمي بچههاي ما نباشد، پس بايد براي تفريح سالم به کجا پناه ببريم. اگر اين پارکها نتواند پاسخگوي نياز مردم باشد، پس بايد از اين به بعد چه کنيم. مردم کودکانشان را به اين پارکها ميآورند که تفريح سالمي داشته باشند، اما حالا در اين شرايط چه بايد کرد.
من در اين روزهاي کرونايي که بچههايمان هر روز در خانه هستند و جايي نميتوانند بروند، هر شب دختر و پسرم را به پارک ميبردم. حدودا يکماه بود که اين کار را انجام ميدادم. دخترم محيا خواهر دوقلوي مهدي بود. هرشب هردو را به پارک ميبردم و بازي ميکرديم. به خاطر شرايط کرونا، در زمانهاي خلوت به آنجا ميرفتيم. آن شب دخترم پيش مادرش ماند. مهدي اما اصرار کرد که مثل هرشب به پارک برويم. با هم به آنجا رفتيم. کلي بدمينتون و بازيهاي مختلف کرديم. بعد از آن به سراغ پينگپنگ رفتيم. اما وقتي پسرم به دنبال برداشتن توپ رفت، ديدم که به تير چراغ برق چسبيد. با شدت و زور او را از تير جدا کردم، ولي فايدهاي نداشت. من مهدي را از دست دادم. پارهتنم رفت و به همين سادگي او را از دست دادم.»
پدر مهدي حالا ميگويد که شکايت و مجازات هم نميتواند چيزي از داغ او کم کند: «از هرکس شکايت کنم، هرکس مجازات شود، ديگر پسر من بر نميگردد. من پارهتنم را از دست دادم. آن هم بيهيچ دليلي؛ ولي از مقصران اين ماجرا شکايت کردهام. فقط به خاطر اينکه کسي دوباره شاهد چنين ماجراي تلخي نباشد. کسي مثل من عزادار نشود. اگر شکايت نميکردم و اين حادثه دوباره تکرار ميشد، من هم به اندازه آنها مقصر بودم.
فقط به همين دليل شکايت کردم تا دوباره انساني مثل پسر من قرباني چنين سهلانگاري بزرگي نشود. پسرم در خيابان تصادف نکرد، موتور به او نزد يا حادثهاي مشابه اين؛ پسرم در پارک بود. مثل هر بچه ديگري که پارک را بهعنوان تفريحگاه سالم و امن انتخاب ميکند و با ذوق و شوق به آنجا ميرود تا تمام هيجان خود را خالي کند. پسر من در همين پارک بود که جان باخت و من تا عمر دارم، نميتوانم ذرهاي از داغي که بر دلم مانده، کم کنم. ولي اميدوارم ديگر شاهد چنين حادثهاي نباشيم.»