ضربان قلب کودک ۶ ساله تنظیم شد؛ محبت امام رئوف(ع) به کودکی از دیار سیستان و بلوچستان

فارس/ چند ماه پيش، خادمان اردوي جهادي امام رضا(ع) به روستاي ما آمدند و برادرزاده‌ام را ويزيت کردند و قول دادند که او را تا درمان کاملش رها نمي‌کنند، اولش باور نکرديم چون خيلي‌ها به ما قول داده بودند که درمان محمدياسين را دنبال مي‌کنند، چند وقت بعد، با ما تماس گرفتند و همه کارها را تا بعد عمل جراحي برعهده گرفتند.

چند روز از عمل جراحي پسرک مي‌گذرد و تازه کمي جان گرفته و روي تخت، مشغول خوردن يک وعده غذاي متبرک حضرت رضا(ع) است. جثه‌اي نحيف و کوچک‌تر از سنش دارد. از وقتي چشم باز کرده تا حالا که فقط ۶ سال سن دارد، در راه بيمارستان و درمانگاه بزرگ شده است، به همت خادمان بنياد کرامت رضوي از روستايي دور در سيستان و بلوچستان به مشهد آمده و پس از سال‌ها تحمل درد، قرار است از اين به بعد معني کودکي کردن با تن سالم را بفهمد.
اين اتفاق مبارک، تنها يکي از ثمرات ده‌ها حرکت جهادي است که در طول اين سال‌ها زير پرچم متبرک حضرت ثامن الحجج(ع) و با کمک شمار زيادي از پزشکان و پرستاران خادم‌الرضا(ع) و حمايت و پشتيباني متوليان معاونت خدمات اجتماعي بنياد کرامت رضوي رقم خورده است.
اردوهاي جهادي کانون سلامت زير نظر معاونت خدمات اجتماعي بنياد کرامت رضوي، آثار و برکات کوتاه‌مدت و بلندمدت بسياري به نفع درمان محرومان و مستضعفان و در نهايت سلامتي جامعه دارد. داستان پيدا کردن محمدياسين با يک عارضه خاص مادرزادي در جريان يکي از همين اردوهاي جهادي سلامت رضوي در يکي از روستاهاي  توابع شهرستان دلگان در سيستان و بلوجستان آغاز شد و با پيگيري مجدانه درمان او در شهر مشهد ادامه پيدا کرده است.
اين روزهاي آخر سال ۹۹، پسربچه بيمار همراه مادر و عمه‌اش براي اولين بار به مشهد آمده‌اند، البته نه براي تفريح و گردش، به قصد عمل جراحي و درمان. پدر خانواده به خاطر تنگدستي و اعتياد، همراهي‌شان نمي‌کند. اين بار اول نيست، هميشه بار زندگي بر دوش مادر خانواده بوده. کلثوم خانم با ۴۲ سال سن، مادر ۷ فرزند است ولي به خاطر تحمل سختي زندگي و درد محمدياسين، خيلي زود گرد پيري بر صورتش نشسته. او فقط مي‌تواند به زبان محلي خودشان تکلم کند و به خاطر ناآشنايي او به فارسي محاوره‌‎اي، با عمه کودک هم‌کلام مي‌شويم.
پس از سال‎‌ها دل‌نگراني، فقط چند روزي است که اهل خانواده و به‎ خصوص مادر نفس راحتي مي‌کشند. حالا وقتي با عمه محمدياسين درباره حال خوبش حرف مي‌زنيم، مادرش علي‌رغم ناتواني از پاسخ دادن، مدام لبخند مي‌زند که حاکي از آسودگي خيال و رضايت او از درمان فرزند است.
عمه خانم را خاتون صدا مي‌زنند. همين که مي‌خواهد از اول ماجراي برادرزاده‌‎اش تعريف کند، با مرور خاطرات تلخ سال‌هاي دست و پنجه نرم کردن با درد، زود اشک به چشمانش مي‎‌آيد. روزهايي که از تولد محمدياسين خوشحال و از فهميدن مشکل قلبي او دلشکسته بودند و نمي‌دانستند براي درمانش، آن هم با دست خالي و بدون پشت و پناه چه کار کنند؛ کارشان شده بود دعا و تضرع.
خاتون تعريف مي‌کند که محمدياسين فقط چهار ماهه بود که يک روز حالش خيلي بد شد. آنها فکر مي‌کردند که بچه سرماخوردگي شديد گرفته ولي وقتي خوب نشد و براي درمان او به بيمارستاني در بندرعباس رفتند معلوم شد قلبش داراي حفره بزرگي است. آنجا هم امکان عمل جراحي نداشتند، پس به يزد رفتند. بالاخره با قرض گرفتن هزينه عمل از خويشان و بستگان، اولين عمل بر روي قلب کوچک محمدياسين انجام شد.
البته قرار شد که عمل کامل‌تر را در سن يک سالگي او پيگيري کنند تا در همين سنين پايين مشکل بچه حل شود، اما تنگدستي و گرفتاري‌هاي متعدد سرپرست خانواده، توان عمل کردن را از آن‌ها گرفت.
او ادامه مي‌دهد: بچه مدام مريض مي‌شد، نفس تنگي داشت، زياد عرق مي‌کرد. هميشه مي‌ترسيديم ديگر درد محمدياسين درمان نشود. مرتب او را از روستا به شهر مي‌برديم و تحت نظر متخصص قلب بود تا شايد فرجي شود و بتوانيم او را عمل کنيم ولي در اين سال‌ها نتوانستيم.
عمه محمدياسين اضافه مي‎‌کند: چند ماه پيش، خادمان اردوي جهادي امام رضا(ع) به روستاي ما آمدند و برادرزاده‌ام را ويزيت کردند و قول دادند که او را تا درمان کاملش رها نمي‌کنند. اولش باور نکرديم چون خيلي‌ها به ما قول داده بودند که درمان محمدياسين را دنبال مي‌کنند ولي خبري نشد تا اينکه چند وقت بعد، با ما تماس گرفتند و همه کارها را تا بعد عمل جراحي برعهده گرفتند. فقط دعاي خير تا آخر عمر براي همه کساني که دست‌مان را گرفتند تا عزيزدل‌مان از درد و رنج نجات پيدا کند، از ما برمي‌آيد.

---

بازار

---

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar